loading...
فرهنگی
فرهنگی بازدید : 430 پنجشنبه 01 مرداد 1394 نظرات (0)

اعتراض دختر ملک الشعرا بهار به فرح پهلوی و سریال شهریار


دختر ملک‌الشعرا بهار درگفتگو با ایسنا، گفت: به تازگی مطلع شدم بنیادی به نام «ملک‌الشعرا بهار» در آمریکا تشکیل شده، که فرح پهلوی از مؤسسان آن است و افرادی تحت نظر وی در آن‌جا فعالیت دارند. جای تعجب این‌جاست که در این‌باره از ما سؤالی نشد و نکته‌ی اساسی این‌ است که پدرم در زمان رضاشاه و محمدرضا پهلوی، مدام در حبس بود و برادرم مهرداد نیز در دوره‌ی پهلوی، سختی‌ها و صدمات فراوانی از رژیم پهلوی دید. حالا چگونه است که چنین بنیادی را به‌نام پدرم تأسیس کرده‌اند؟!

او در ادامه افزود: بعد از این‌که از این موضوع مطلع شدم، فکسی را برای بنیاد ارسال کردم و به این موضوع معترض شدم.

پروانه بهار یادآور شد: پدرم سختی‌های فراوانی را در رژیم پهلوی متحمل شد؛ اما با آثارش جاودان ماند؛ ولی به زودی حتا هیچ اسمی از خاندان پهلوی باقی نخواهد ماند.

دختر این شاعر همچنین درباره‌ی سریال «شهریار» کمال تبریزی که از تلویزیون در حال پخش است و در بخش‌هایی از آن، زندگی ملک‌الشعرا بهار به تصویر کشیده شده‌ است، او همچنین گفت: در این سریال، زندگی پدرم بسیار تشریفاتی نشان داده می‌شود؛ در حالی‌که این دور از حقیقت است. درِ خانه‌ی بهار همیشه به روی مهمانان باز بود و با یک استکان چای از آن‌ها پذیرایی می‌شد؛ نه با تشریفاتی که در این سریال نشان داده می‌شود.

او همچنین متذکر شد: مسأله‌ی دیگر، شیوه‌ی لباس پوشیدن پدرم است که با کت و شلوار و کراوات تصویر شده است؛ در حالی‌که پدرم در آن زمان معمم بود و آن‌طور که نشان می‌دهند، سوار اتومبیل نمی‌شد. ما اصلا اتومبیل نداشتیم و اصلا آن‌زمان اتومبیل آن‌قدر زیاد نبود که ما اتومبیل داشته باشیم.

پروانه بهار یادآور شد: برای ساختن فیلم‌های این‌چنینی می‌باید تحقیقات بیش‌تری صورت گیرد. بهار سه دختر در قید حیات دارد، و برای تصویر کردن بخشی که به زندگی پدرم مربوط است، باید از ما تحقیق می‌کردند. در این فیلم حتا ایرج میرزا به خوبی تصویر نشده است و او را بسیار کوچک نشان داده‌اند؛ در حالی‌که در آن زمان، او از شهریار بسیار بالاتر بود.

وی همچنین درباره‌ی چاپ آثار پدرش گفت: زمانی‌که پدرم زنده بود، تعدادی از آثارش مثل «سبک‌شناسی» اجازه‌ی چاپ گرفتند و منتشر شدند؛ ولی دیوان اول که داشت منتشر می‌شد، در زمان پهلوی اجازه‌ی انتشار نیافت. بعد از فوت پدر، من به همراه یکی از دوستانش، محمد میرزا قهرمان، مطالب او را از روزنامه‌ها و چیزهایی که در حاشیه‌ی کتاب‌ها نوشته بود، جمع‌آوری و منتشر کردیم. بعد از آن، محمد ملک‌زاده اولین‌بار دیوان اشعار پدرم را چاپ کرد .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 17
  • بازدید سال : 838
  • بازدید کلی : 8,016