loading...
فرهنگی
فرهنگی بازدید : 208 پنجشنبه 01 مرداد 1394 نظرات (0)

گذری بر شعر ژاپن


"میجیکا اوتا" که در اصطلاح زینو ژاپنی تانکا هم گفته می‌شود یکی از فرمهای قالبکلاسیک و بسیار قدیمی ‌ژاپن است. شعر تانکا فرم ثابتی دارد که تشکیل شده از پنج خط که بهترتیب دارای۵۷ ۵ ۷ ۷ هجا می‌باشند. این پنج خط دارای دو قسمت است و دومین قسمتیا جواب قسمت اول است یا به قسمت اول برمی‌گردد. سه خط اول معمولا تصویری طبیعیو واقعی است و دو خط دیگر به احساسات اشاره دارد. تانکا شعر بسیار ظریف عاشقانهو آهنگینی است که در آن احساساتی والا مانند عشق تنهایی و مرگ به صورت کاملا ظریفیبیان می‌شود. اغلب این گونه اشعار دارای سبک بسیار بالا و فاخر ادبی هستند. در هایکو که آن را می‌توان نهایت ایجاز شاعرانه محسوب کرد نوع نگاه شاعر به طبیعت و زاویهء دیدش کلید دست یابی به تجربهء حسی شاعر را که مستور مانده است در اختیار خواننده قرار می‌دهد اماطبیعت در شعر تانکا عامل تداعی است تداعی تجربه ای که خواننده نیز در آن سهیم می‌شود جدا از تفاوت طولی این دو فرم شاید بتوان ‌هایکو و تانکا را به رباعی و دوبیتی تشبیه کرد کهویژگی بارز اولی ایجاز است و دومی ‌حس آمیزی و بیان عاطفی. از تانکانویسان معروف ژاپن می‌توان به اونو نو کوماچی" تویوتاما تسونو" ایزومی‌شی کی بو "ماتسوباشو" ایشی کاوا" و"تاکوبوکو " که او را به عنوان رمبوی ژاپن می‌شناسند اشاره کرد.

در این قسمت به معرفی تویوتاما تسونو وگ زیده اشعار او می‌پردازیم.میتویوتاما تسونو در‌ هاکایدو متولد شد.‌ هاکایدو، شمالی ترین جزیره از چهار جزیره بزرگی است که ژاپن را تشکیل می‌دهند. پدرش قایقران بود. از آنجا که تویوتاما دریا را خیلی دوست داشت اجازه داشت هر از گاهی به همراه پدر به سفرهای کوتاه دریایی برود. تویوتاما خیلی زود با یک آرشیتکتور ازدواج کرد. و به همراهش به توکیو و سپس به پاریس رفت.
در ‌هایکو‌های او افکار، احساسات و تصاویر ژاپنی و اروپایی ترکیب می‌شوند و به همین دلیل ویژگی تقریبا یگانه ای دارند.
تویوتاما در پاریس به علت بیماری سل و نبود امکانات درمانی در سن ۳۲ سالگی چشم از جهان فرو بست

خواب دیدم

بیدار شده ام و موی شانه می‌کنم

حال بیدارم

و بر موی شانه می‌زنم

یا شاید

رویاست این هم؟

.........................................

تنها کسی

که چراغ را فرو می‌کُشد

بر چارچوب چنجره

درمی‌یابد عمق شب پر ستاره را.

...................................

بر توفان اعتنا نمی‌کند

درخت قان

وقتی بر گردش می‌پیچد،

اما غریب ترین عطرش را

می‌بخشد به نوازش لطیف باران.

...................................

چنانم اندوهگین می‌کند،

که پرنده می‌ترسد میان بیشه زار

اگر، نزدیک تر شوم.

.................................................

دیگران

آنچه را می‌گویی، می‌شنوند

و من

آنچه را نمی‌گویی.

..................................

کمال

از آن درختی است

که تنها ایستاده.

.................................................

پیش تر

آستین مقابل چشمان می‌گرفتم

تا لبخندی را پنهان کنم.

حالا، پنهان می‌کنم

اشک‌ها را.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 135
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 169
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 171
  • بازدید ماه : 185
  • بازدید سال : 1,006
  • بازدید کلی : 8,184