گفتههای تعدادی از دانشجویان دربارهی سریالها؛ «ساعت شنی»«حلقهی سبز»«روزگار قریب» «شهریار»

گزارش خبرنگار سرویس تلویزیون ایسنا، از این گفتهها حاکی است: خانمی که در رشته معماری تحصیل میکند، جملهی قبل تیتراژ سریال «ساعت شنی» را باعث ترغیب شدن کودکان به تماشا میداند و میگوید: داستان حالت ماورائی را منتقل میکند که جالب است. این سریال فیلمنامهنویس خوبی هم دارد که توانسته چند داستان را طوری با هم تلفیق کند که با هم هماهنگی داشته باشد.
وی در ادامه بخشی از استقبال مخاطبان از «روزگار قریب» و «شهریار» را به خاطر کارگردان آنها عنوان کرده و میافزاید: داستانهای زندگی شخصیتهای شناختهشده، برای مردم جالب است.
وی اضافه میکند: من از نزدیک با خانوادهی دکتر قریب، آشنایی دارم، داستان زیاد با واقعیت جور نیست و تغییراتی در آن صورت گرفته است.
این دانشجویی معماری تصریح میکند: بازی مهدی هاشمی از بقیه بهتر است. در ضمن بازیگرانی که در فلاشبک ایفای نقش میکنند واقعیتر از زمان حال هستند.
این دانشجوی دانشگاه تهران با بیان این مطلب که موضوع «حلقه سبز» روشنتر از قسمتهای قبلی شده است در مورد «شهریار» نیز خاطرنشان میکند: داستان شهریار خوب پیش میرود.
یک دانشجوی دخترمحصل رشتهی ژنتیک دانشگاه تهراننیز دربارهی سریال «روزگار قریب» به کارگردانی کیانوش عیاری اعتقاد دارد: بازیگری که نقش زن دکتر قریب را بازی میکند، خوب درنیامده است.
او میگوید: از نظر کارگردانی، داستان خیلی قشنگ به گذشته میرود. در ضمن چه لزومی دارد به گذشته این فرد پرداخته شود اما در کل نوع داستان خوب است.
وی با بیان اینکه «شهریار» خوش ساختتر از «روزگار قریب» است، ادامه میدهد: نوع کارگردانی این سریال را جذاب کرده است. در اوج پختگیبودن، بچگی شهریار برای بیننده جالب توجه است.
یک داشجوی پسر رشته ادبیات با بیان اینکه سریال «ساعت شنی»، پرمخاطب است، ادامه میدهد: مشکلات اجتماعی متعددی در این سریال همزمان نشان داده شده است. در بیان تمام موارد اغراق صورت گرفته است. شاید درصد خیلی کمی وجود داشته باشند که همزمان مشکلات نازایی، بیماری پدر، توهم، اختلاف با همسر و استفاده از رحم جایگزین را داشته باشد.
وی با بیان اینکه به نظر میرسد «بیصدا فریاد کن» با استقبال خوبی مواجه شده است میافزاید: باز هم همان موضوع باند قاچاق و پلیس، آدم خلافکاری که میخواهد اصلاح شود ولی شرایط اجازه نمیدهد.
این دانشجوی ادبیات در مورد «حلقه سبز» نیز میگوید: تابهحال هیچکس مساله پیوند اعضا، مرگ، روح و غیره را چنین زیبا به تصویر کشیده نشده است. با اینحال اوایل این سریال مهم بود. تا چندین هفته مخاطب نمیدانست که در این فیلم چه میگذرد. شاید همین موضوع، انگیزهای برای دنبالکردن این سریال باشد. اما ممکن است خیلی از بینندگان به همین دلیل دچار دلزدگی شده باشند و دیگر سریال را دنبال نکنند.
یک دانشجوی زیستشناسی نیز درباره «حلقه سبز» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا میگوید: سریال ریتم کندی دارد. البته به نوعی این کندی لازم است تا مفهوم و احساس فیلمنامه به خوبی به بیننده منتقل شود. موضوع سریال بسیار بکر و جالب است هرچند جلوههای ویژهی آن ابتدایی است.
وی میافزاید: حمید فرخنژاد (بازیگر نقش حس گلاب)، لایهی دیگری از هنر بازیگری خود را در این سریال به نمایش گذاشته است.
این دانشجوی پسر که در رشته علوم اجتماعی، تحصیل میکند دربارهی سریال «شهریار» تصریح می کند: در آن زمان در آذربایجان کسی فارسی صحبت نمیکرد. کارگردان میتوانست فیلم را به صورت زیرنویس نمایش دهد. البته به نظر میرسد با توجه به اینکه این سریال از شبکه سراسری پخش میشود، برای ارتباط بیشتر مخاطب در تمام ایران این تمهید در نظر گرفته شده است.
وی تصریح کرد: بازیگران دیالوگهای آذری را خوب ادا میکنند، اما بازیگری نقش کودکی شهریار را بازی میکند، برخی کلمات را درست تلفظ نمیکند.
دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه تهران نیز موضوع «ساعت شنی» را جدید میداند و میگوید: تاکنون به این موضوع پرداخته نشده است. این سریال، فرهنگ جدیدی را در بین مردم رواج میدهد و برپایه علمی پیش میرود.
وی دربارهی«حلقه سبز» میافزاید: موضوعش جالب است، اما جذاب ساخته نشده است.
این دانشجو پسر درباره ی« روزگار قریب» نیز میگوید: لزومی ندارد که تا این حد به جزئیات زندگی یک فرد پرداخته شود.
مردی که در رشته جامعهشناسی محصل است نیز به خبرنگار ایسنا دربارهی «حلقه سبز» میگوید: این سریال دیدی تازه و پرداختی نو دارد. متناسب با اعتقادهای دینی است و دیدی زیبا به مرگ دارد. پیوند اعضا را بانگاهی غیرتبلیغی و قشنگ نشان میدهد. همیشه به پیوند اعضا شعارگونه پرداخته میشود. اما در این سریال پرداخت کاملاً غیرمستقیم است.
وی ادامه میدهد: موسیقی آن خیلیخوب است. فقط ریتم سریال کند است. بازیها روان و قوی هستند. شخصیتپردازیها کمی ابهام دارد و نمیشود آدمهای سریال را درست شناخت.
دانشجوی پسر رشته روانشناسی دربارهی «ساعت شنی» میگوید: این سریال یک درام تلخ اجتماعی اما واقعی است. خیلی به مسایل ذهنی پرداخته است و به مسایل زنان خوب پرداخت شده است.
وی میافزاید: بهزیستی را غیرواقعی و آرامانی نشان داده است، در صورتی که بهزیستی به این صورت نیست.
وی خاطرنشان میکند: ساعت شنی فقر و ثروت را خیلی واضح در دو قطب نشان میدهد و فاصلهی طبقاتی را خیلیخوب نشان میدهد، به خصوص اینکه تلویزیون معمولاً زندگیهای آرمانی را نشان میدهد.
این دانشجو دربارهی « روزگار قریب» تصریح میکند: ریتم این سریال کند است، سه قسمت است که به بیماری دکتر و مشکلات درمانی روستا پرداخته است.
وی دربارهی سریال «شهریار» نیز میگوید: رویکرد کلی داستان، یک رویکرد شاعرانه است و خیلیخوب به آذربایجان و فضای فولکلور آن پرداخته است. جریانهای سیاسی را یکجانبه نشان میدهد. البته با توجه به اینکه از تلویزیون پخش میشود طبیعی است.
وی افزود:گویشهای این سریال خیلیخوب است و طبیعت آذربایجان به نحو زیبایی به تصویر کشیده شده است که این امر باعث شده است جذابیت کلامی و تصویری داشته باشد. تیتراژ اول و آخر سریال (منظومه حیدربابا) بسیار مناسب انتخاب شده است و به جذابیت سریال افزوده است.
مردی که دانشجوی رشته مدیریت است نیز در مورد «ساعت شنی» میگوید:این سریال روند تندی دارد. ساختارش سینمایی است و به لحاظ فنی خیلی خوشساخت است. (حرکت دوربین، دکوپاژ).
وی با بیان اینکه این سریال به معضلات جامعه میپردازد خیلیخوب است در مورد جمله قبل از تیتراژ این سریال ادامه میده: میتوانست این جمله اصلاً نباشد، به خاطر اینکه اگر این افراد سریال را ببینند اصلاً چیزی متوجه نمیشوند.
وی تصریح میکند: امیدوارم موضوعی با چنین حساسیتی که تاکنون به آن پرداخته نشده است. بتواند پایانی منطقی، بیطرفانه و آزاد داشته باشد تا هیچگونه خطمشی به کسی ندهد. فقط به طرح مسئله، جوانب کار و مسایل پیش آمده میان شخصیتها در بستر این موضوع بسنده کند.
این محصل مدیریت دربارهی « حلقه سبز» هم میگوید: حتماً حاتمیکیا میداند که چه سریالی میسازد، سریالی مثل حلقه سبز، ماورایی است و از چارچوبهای منطقی خاص پیروی نمیکند.
این مرد دانشجو ادامه میدهد: حاتمیکیا، گرچه کارگردان حرفهیی است، اما به نظر میرسد سلیقهی شخصی خود را در ساخت این سریال وارد کرده است که در نوع بیان سریال بسیار برجستهتر از منطق موضوعی سریال شده است. شخصیت حس گلاب، قبل از این اتفاقات، یک فرد معلول بوده است، معمولاً انسانهایی با چنین وضعیتی بیشتر آرزوی مرگ میکنند و میطلبد شخصیتی به جای او در فیلم در نظر گرفته میشد که لااقل مخاطب بفهمد که چرا میخواهد زنده بماند.
وی خاطرنشان میکند: اگر حاتمیکیا قصد پیداکردن مخاطب عام برای این سریال را نداشت، قطعاً آن را به صورت فیلم سینمایی میساخت. سریال حلقه سبز سریالی خاص است ولی نباید فراموش کرد که مخاطبان تلویزیون بیشتر عام اند و زمانی توانستهایم هنر کنیم که بتوانیم حداکثر مخاطبان را با موضوعات خاص نزدیکتر کنیم و هرچهقدر این فاصله کمتر شود، بینندگان بیشتر با اثر همزادپنداری میکنند و نتیجه موفقیتانگیزتر است.
وی دربارهی«بیصدا فریاد کن» هم میگوید: داستان خیلی دمدستی و سطحی، داستان پیش میرود، موضوع اکس خیلی بیشتر جای پرداخت دارد. بهتر بود بیشتر وجه اجتماعی این موضوع پرداخت میشد تا جریانهای پلیسی.
این دانشجوی دانشگاه تهران با بیان اینکه چنین موضوعاتی باید ریتم کندی داشته باشند، تا بیننده با تفکر بیشتری آن را ببیند، میافزاید: «بیصدا فریاد کن» دو نوع طرح قصه دارد. یکی پیگیری قاچاقچیان و خانوادههای آنان و دیگری خود موضوع چنین قرصهایی که در میان جوانان رواج پیدا کرده است. بهتر است به هرکدام از این مسایل به صورت جداگانه پرداخته شود و بیشتر به این موضوع که کدام قسمت جامعه ما ضعف داشته است که باعث شده این مسئله در میان جوانان رخنه کند باید پرداخته شود.
وی خاطرنشان میکند: این فیلم بیشتر دغدغههای ذهنی خود فخیمزاده را نشان میدهد. نه یک داستان واقعی و چتری که از طرف نیروی انتظامی گسترده شده است باعث میشود او بیشتر سلیقهاش را وارد کند نه حقیقت.