loading...
فرهنگی
فرهنگی بازدید : 31 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

حسین بن منصور حلاج صوفی و عارف شهید ایران زمین



ابوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر حسین بن منصور حلاج صوفی و عارف بی پروای ایرانی ، در سده ی سوم و آغاز سده ی چهارم ه.ق است که آثارش همگی به زبان تازی است و در نهایت به دست اعراب تازی نیز تکه تکه شد

یا حضرت مولانا

آنها که محققان این درگاهند نزد دل اهل دل چو برگ کاهند

اهل دل خاصگان شاهنشاهند باقی همه هر چه هست خرج راهند

............

گفتند که شش جهت همه نور خداست فریاد ز خلق خاست کان نور کجاست

بیگانه نظر کرد به هر سو چپ و راست گفتند دمی نظر بکن به چپ و راست

حسین بن منصور حلاج صوفی و عارفشهید ایران زمین

وفات ( 309-244 ه.ق)

ابوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر حسین بن منصور حلاج صوفی و عارف بی پروای ایرانی ، در سده ی سوم و آغاز سده ی چهارم ه.ق است که آثارش همگی به زبان تازی است و در نهایت به دست اعراب تازی نیز تکه تکه شد .

وی حدود سال(244ه.ق) در تور نزدیک بیضاء فارس از مادر زاد . نوه ی یکی از زرتشتیان یا از دودمانی زرتشتی ایران بوده که گفته اند بزرگ آن دودمان ابوایوب شهابی است وی از سال 260 تا 284 با دوستان صوفی خود ، مانند سهل بنعبدالله تستری ، ابوعبدالله عمروبن عثمان مکی ، جنید بغدادی درخلوت زیسته است . گفته اند:پدر وی پنبه زن یا پنبه فروش بوده و بیشتر گمان می رود که حسین را هم به همین علت حلاج نامیده باشند . اگر چه دیگران ، جز این گفته اند نیز گفته اند:" پدر وی در مسافرتی که به مناطق نساجی ایالت خوزستان که در آن وقت از تستر ( شوشتر کنونی ) تا واسط ( شهری در کنار دجله ، بین بصره و کوفه ) امتداد داشته ، کرده ، پسر را نیز با خود برده است .

حلاج در دارالحفاظ شهر واسط به فراگرفتن علوم مقدماتی پرداخته و تا دوازده سالگی قرآن را از بر کرده است ، و سپس در پی فهم قرآن به ترک خانواده و خانمان گفته و مرید سهل تستری شده و از او رسم چله نشستن بر طریق موسی کلیم الله را یاد گرفته است .

حلاج دو سال در خدمت سهل تستری بود ، پس عزم بغداد کرد . اول سفر او در هجده سالگی بود ، پس به بصره رفت و با عمروبن عثمان مکی ملاقات کرد و هجده ماه با او صحبت داشت و ابویعقوب اقطع بصری دخترش را بدو داد ، چون عمروبن عثمان مکی با این ازدواج سازگاری نداشت ، گاه به گاه میان عمرو مکی و اقطع بصری سخن به تندی می رفت . چون حلاج بی پروایی می کرد ، و سخنانی بر خلاف ظاهر و خارج از فهم عامه می گفت . عمروبن عثمان از او برنجید ، حلاج نیز به بغداد آمد و پیش جنید رفت . جنید او را به سکوت و خلوت گزینی فرمان داد ، چند گاه در صحبت او صبر کرد ، آخر طاقت نیاورد و به حجاز رفت و یک سال مجاور ماند . لیکن باز به بغداد آمد و با گروهی از صوفیان پیش " جنید بغدادی " رفت و از وی چند مسأله پرسید . جنید جواب نداد وگفت :" زود باشد که سر چوب پاره سرخی کنی " حسین نیز گفت :" آن روز که من سر چوب پاره سرخ کنم ، تو جامه ی اهل صورت پوشی " و عجب این است که در آن روز که ائمه فتوی دادند که حسین را بباید کشت ، جنید در جامه ی تصوف بود و فتوی نمی نوشت . خلیفه فرموده بود که:" خط جنید باید " ناچار جنید دستار و دراعه در پوشید ، به مدرسه رفت و جواب فتوی نوشت که :" بر ظاهر حال کشتنی است و فتوی بر ظاهر است . اما باطن خدای داند "

حلاج در سال 270 وقتی 26 سال داشت برای گزاردن حج عزم کعبه کرد ، و این نخستین بار بود که به مکه می رفت . در راه سخنان وجد آمیز و شورانگیز می گفت و در سفر بسیار خرقه پوش با او بودند . چون به مکه رسید ابو یعقوب نهرجوری ( وفات 330 ه.ق) او را به سحر منسوب کرد . حلاج از سخن او و دیگر دشمنان خود پروایی نکرد و بهبصره و از آنجا به اهواز آمد . در مراجعت از مکه به اهواز ، به تعلیم مردم ، به ویژه صاحبدلان پرداخت ، با صوفیان قشری و عالمان ظاهری به مخالفت پرداخت و نزدیک خاص و عام قبول یافت و از اسرار با خلق سخن گفت و خرقه از سر کشید و به خاک انداخت و گفت :" این رسوم ، همه نشان تعلق و عادت است و این هر دو مانع راه است " به قول خواجه ی شیراز :

زیر بارند درختان که تعلق دارند ای خوش سرو که از بار غم آزاد آمد

حلاج چون پیوند دوستی خود را با دوستان صوفی خود گسیخت ، مانند یکی از داعیان مذهبی در خراسان ( طالقان ) ، اهواز ، فارس ، هند ( گجرات ) و ترکستان به گردش پرداخت و تصوف و زهد را در جهان پراکند .

گفته اند مسافرت وی به هندوستان و ترکستان ( ماوراءالنهر ) بیشتر برای آن بود که پیرامون مانی و بودا را ملاقات کند . در هندوستان ، از کناره ی رود سند و مولتان به کشمیر رفت و در آنجا به کاروان اهواز که کالاهای شهر طراز و شوشتر را به چین می بردند و کاغذ چین را به بغداد می آوردند همراه شد و تا " تورفان" چین ، یکی از مراکز مانویت بیش رفت . پس از آن برای بار سوم به مکه رفت و در موقع بازگشت از مکه به بغداد در سال 296 هجری ، ( حلاجیه ) پیروان او به سرعت دور او جمع شدند و پس از آن بود که حلاج به وسیله ی معتزله به " حیله گری " و " شعوذه" متهم شد .

گویند در جامع بغداد فریاد می کشید " مرا بکشید ، تا من آرام یابم و شما پاداش یابید " . پس از این اتهام ، حلاج باز از بغدادبه اهواز رفت و در اهواز سه سال پنهان بود ، سرانجام به دستور المقتدر خلیفه ی عباسی او را یافتند و به بغداد آوردند و در سال 301 هجری در زندان کردند . وی هشت سال در زندان بغداد گذرانید . آخرالامر در جلسه ی محاکمه ای که با حضور " ابوعمر حمادی " قاضی بغداد آماده گشته بود ، ابوعمر خون حلاج را حلال دانست و " ابومحمد حامد بن عباس " وزیر المقتدر ، با تکیه به فتوای " حمادی " قاضی مالکی و حمایت مادر خلیفه ،" سیده شعب " حکم کشتن حلاج را از خلیفه گرفت و بدین ترتیب در سه شنبه 24 ذوالقعده 309 او را به وحشیانه ترین حالتی تازیانه زدند و به دار آویختند و سنگسار و مثله کردند و سرش بریدند و سوختند ، و خاکسترش را به دجله ریختند .

حلاج چند کتاب در عقاید و افکار خویش نوشت ، که همه به تازی است . برخی از آنان عبارتند از طاسین الازل و الجواهر الاکبر ؛ کتاب الهیاکل ؛ الکبریت الاحمر ، الجسم الاکبر ؛ الجسم الاصغر ؛ بستان المعرفة ؛ دیوان شعر . ابن ندیم نام شصت و چهار کتاب و رساله را از او یاد کرده است . لوئی ماسینیون کتاب الطواسین او را با شرح ها و توضیحاتی که امثال هجویری و روزبهان بقلی بر مطالب آن نوشته اند به سال 1913 م در پاریس چاپ کرده است .

آورده اند ؛ در آن هنگام که او را سنگسار می کردند ، هر کسی سنگی می انداختند . شبلی موافقت را گلی انداخت . حسین بن منصور آهی کرد . گفتند :" از همه سنگ ننالیدی ، از گلی نالیدن چراست ؟" گفت :" از آنکه ، آنها نمی دانند ومعذورند . از او سختم می آید که می داند و نباید انداخت و باز می اندازد "

پس دستش جدا کردند ، خنده ای بزد . گفتند :" خنده چیست ؟" گفت :" دست از آدمی بسته جدا کردن آسان است . مرد آن است که دست صفات - که کلاه همت از تارک عرش در می کشد - قطع کند" . پس پاهایش ببریدند . تبسمی کرد و گفت:" بدین پای سفر خاک می کردم . قدمی دیگر دارم که هم اکنون و در یک دم سفر دو عالم کند . اگر توانید آن قدم ببرید " پس دو دست بریده ی خون آلود ، برروی در مالید و روی ساعد را خون آلود کرد. گفتند :" چرا کردی؟" گفت:" خون از من بسیار رفت ، دانم که رویم زرد شده است ، شما پندارید که زردی روی من از ترس است . خون در روی مالیدم تا در چشم شما سرخ روی باشم که گلگونه ی مردان ، خون ایشان است "

گفتند :" اگر روی خون سرخ کردی ساعد را باری چرا آلودی؟" گفت:" وضو می ساختم " گفتند:" چه وضو؟" گفت:" درعشق دو رکعت است که وضوی آن جز به خون درست نیاید " پس چشم هایش برکندند و زبانش بریدند و سنگ روانه کردند ونماز شام بود که سرش بریدند و باز سنگ انداختند ، در حالی که از یک یک اندام او آواز می آمد که :" انا الحق " گویند :" در این حال عجوزه ای پاره ای رگو ( = جامه ی ژنده ) در دست ، می آمد . چون حسین حلاج را بر آن حال دید ، گفت :" بزنید این حلاجک رعنا را ، تا او رابا سخن اسرار چه کار ؟" نظیر این سخن بیت زیر :

هزار مرتبه سعدی تو را نصیحت کردکه حرف محفل ما را به مجلسی نبری

منصور حلاج معاصر مقتدر (282ه.ق) هجدهمین خلیفه ی عباسی است و این دوره یکی از ادوار نکبت آمیز حکم داری عباسیان است . چه در عهد این خلیفه که مردی ضعیف النفس و شهوت ران و بی تصمیم و متردد بود، اختیار عموم کارها در دست زنان حرمسرا و عمال درباری و منشیان و غلامان و روسای لشکری قرار داشت ."... وی در سیزده سالگی بر سریر خلافت نشست و بیست و چهار سال و یک ماه خلافت کرد . کرم و سماح به غایت داشت و رسوم خلافت از تجمل و حشمت وسعت ارزاق متعلقان و کثرت عطایا و مواهب ، تازه گردانید ."

هاتف اصفهانی

چشم دلباز کن که جان بینی آنچه نادیدنی هست آن بینی

گر به اقلیم عشق روی آریهم ه آفاق گلستان بینی

بر همه اهل آن زمین به مرادگردش در آسمان بینی

آنچه بینی دلت همانخواهدآنجه خواهد دلت آن همان بینی

بی سر و پا گدای آنجا را سر ز ملک حهان گران بینی

هم در آن پا برهنه جمعی را پایبر فرق فرقدان بینی

هم در آن سر برهنه قومی رابر سر از عرش سایبان بینی

گاه وجد و سماع هر یک رابر دو کون آستین فشان بینی

دل هر ذره ئی که بشکافی آفتابیش در میان بینی

هرچه داری گر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی

جان گدازی گر به آتش عشق عشق را کیمیای جانبینی

از مضیق جهات در گذری وسعت ملک لامکان بینی

آنچه نشنیده گوشت آن شنوی وآنچه نادیده چشمت آن بینی

تا به جائی رساندت که یکیاز جهان و جهانیان بینی

با یکی عشق ورز از دل وجان تا به عین الیقین عیان بینی

که یکی هست و هیچ نیست جز او . . .

" اما گویند : در سرای او یازده هزار خادم خصی بودند [ این را می گویند نفس پرستی و بدبخت و اسیر شدن در دست نفس که انسان 11 هزار را برای خاطر لذت خویش از مردی بیندازد و بالاتر از همه اینکه امیر مؤمنان و پیشوای مسلمانان باشد ، در میان رجال امروزی نیز از این گونه مردم زیادند ، جز اینکه جبروت و حشمت خلیفه را ندارند و گرنه:

نفس اژدهاست او کی مرده استاز غم بی آلتی افسرده است !]

از رومی و سودان و به سبب آنکه مقتدر در خردی به خلافت نشست ، زنان و مادر و خادمان بر او مستولی بودند و کارهای دولت اوبر تدبیر این جماعت می رفت و او به لذات مشغول و ممالک خراب می شد ، خزاین تهی می گشت ، به سبب این احوال مقتدر را خلع کردند اما باز خلیفه شد ...." [ هندوشاه ، تجارب السلف ، 200-198 چاپ مرحوم اقبال آشتیانی ]

عمال دیوانی و منشیان و غلامان و روسای لشکری که جماعتی مغرض و طماع و جاه طلب بودند پیوسته در شکست کار یکدیگرمی کوشیدند و از جمله مسائلی که رقابت میان آنان را شدت می داد ، موضوع اختلاف بین شیعه و سنی بود، چه مقتدر مانند مأمون به بنی هاشم و دودمان علی تمایل داشت و آل فرات که چند بار در عهد او به وزارت رسیدند و مشاغل مهم گرفتند ، به شدت از فرقه ی شیعه طرفداری می کردند ، بنی عباس و دودمان ابوطالب را وظایف مرتب می دادند ، به همین مناسبت عده ی مخالفان فرقه ی شیعه امامیه ، خصوصاً در سایه ی حمایت آل فرات رو به افزایش نهاد و همین کیفیت رقبای سنی مذهب آل فرات را در مواقعی که از ضعف نفس خلیفه استفاده کرده روی کار می آمدند ، به شدت عمل و سختگیری نسبت به فرقه ی امامیه و وابستگان آنها وا می داشت .

مقتدر ، در سال 296 ، وزارت خود را به ابوالحسن علی بن محمد بن الفرات داد . ولی پس از سه سال و هشت ماه و سیزده روز . یعنی در تاریخ 4 ذی الحجه ی سال 299 ابن الفرات را محبوس کرد، و اموال او ویارانش را به غنیمت برداشت، و به هتک احترام حرم او پرداخت . ابوعلی محمد بن یحیی بن خاقان را به وزارت برگزید . چون این مرد بصیرتی نداشت و کارها بیش از پیش پریشان گشت ، خلیفه در سال 301 تصمیم گرفت که بار دیگر ابوالحسن بن الفرات را به شغل برگرداند . ولی برخی از درباریان او را از این کار بازداشتند و مقتدر نیز ابوالحسن علی بن عیسی بن داود بن جراح را شغل وزارت داد و خاقانی را دستگیر و به کشیدن حساب و مصادره ی اموال او پرداخت .

وزارت علی بن عیسی تا سال 304 طول کشید و چون فساد کارها با وجود نفوذ امیران و عمال دیوانی و طمع ورزی سرانلشکری و بی کفایتی خلیفه به آسانی درست نمی شد ، خلیفه با آنکه ابوالحسن علی بن الفرات را محبوس کرده بود ، همه وقت با او شور می کرد و علی بن عیسی چون دید طرفداران ابن الفرات غلبه دارند ، از وزارت کناره گرفت و مقتدر در 8 ذی الحجه 304 بار دیگر ابوالحسن بن الفرات را وزیر خود قرار داد . ابن الفرات به دعوت خلیفه ، عین همین رفتاری را که اسلاف او نسبت به یکدیگر در حبس و بند و مصادره ی اموال هم معمول می داشتند ، نسبت به ابوالحسن علی بن عیسی بن جراح تکرار کرد .

وزارت دوم ابوالحسن بن الفرات نیز طولی نکشید و خلیفه پس از یک سال و پنج ماه و نوزده روز مقام او را به ابو محمد حامد بن العباس که مردی لئیم و سفیه و متعصب بود واگذاشت و او در حق ابن الفرات مرتکب انواع رذالت ها شد و کسان او ابن الفرات را دشنام دادند و آزار کردند و او را به پرداخت مالی عظیم مجبور ساختند [ ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، 8/13 -119 ، چاپ بیروت ]

و همین حامدبن العباس است که در سال 309 حسین بن منصور حلاج عارف مشهور را به فتوای قاضی مالکی و حمایت یاران خود و خلیفه در بغداد به دار کشید .

از وقایع مهم این دوره ، مجادلات و مباحثات کلامی و مذهبی است که میان حلاج و ابوسهل اسمعیل بن علی نوبختی ( 237-311 ه.ق) بزرگ ترین فرد خاندان شیعی مذهب نوبختی ، که بیشترشان از رجال و مدعیان نیابت و وکالت امام قائم در دوران غیبت بوده اند ، روی داده است .

چنانکه گفته اند ابوسهل در سال 237 یعنی در ایام امامت امام دهم حضرت ابوالحسن علی بن محمد الهادی ( از 220تا254) از مادر زاده و در وقت وفات امام یازدهم حسن بن عسکری (ع) یعنی در سال 260 قریب 23 سال داشته است و چون وفات او به سال 311 و در سن 74 اتفاق افتاده بنابریان 51 سال از عمر او در ایام غیبت صغری صرف شده است .

غیبت صغری چیست؟

" غیبت صغری " یعنی : دوره ای که طایفه ی امامیه منتظر پایان غیبت و ظهور امام غایب بودند و زمام اداره ی دنیوی ایشان در دست نائبان و وکیلان بود . در دوره ی بروز این هنگامه که از عهد معتمد تا زمان خلافت مقتدر طول کشید و در آن مدت فرقه ی امامیه از هر طرف در معرض آزار و تعرض قرار گرفتند، خاندان امامی نوبختی همه وقت به واسطه ی داشتن املاک و ثروت و اعتبار شخصی و مقامات اداری و علمی در بغداد نفوذ کلی داشتند . چشم امید فرقه ی مذکور در رد مخالفان و دفاع از خود به ایشان بود . ریاست آل نوبخت و هدایت طایفه ی امامیه را در قسمت بیشتر این عصر متکلم و شاعر و ادیب معروف ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی ( 237-311ه.ق) داشت ، که به شهادت مورخان، از صاحب نظران بزرگ به شمار می رود .

ابوسهل که بخش عمده ی زندگانی خود را در تحصیل علم و احتجاج و مناظره با مخالفان فرقه ی امامیه گذرانده ، و مردی زیرک و فهیم بود ، البته نمی توانست در چنان موقع پر خطری ساکت بنشیند ، در حالی که هر کس در خصوص غیبت امام رأیی از خود اظهار می داشت ، و باعث تشتت گروه دوازده امامی می شد عقیده ای را که حق می دانست ، ابراز نکند . در همین احوال ، حسین بن منصور حلاج بیضایی صوفی ما در مراکز عمده ی شیعه به ویژه در قم و بغداد به تبلیغ و انتشار آراء و عقاید خود می پرداخت و در نتیجه چند سال مسافرت و وعظ ، عده ای از شیعیان امامیه و رجال درباری خلیفه را به عقیده ی خویش در آورده بود .

به شرحی که نویسندگان امامیه نقل کرده اند ، حلاج در ابتدا خود را رسول امام غایب و وکیل و باب آن حضرت معرفی می کرده و به همین نیز ایشان ذکر او را در شمار " مدعیان با بیت " [ طوسی ، غیبت ؛ 262 چاپ نجف ] آورده اند . در مواقعی که به قم پیش رؤسای امامیه آن شهر رفته بوده ، ایشان را به قبول عنوان فوق می خوانده است ، رأی خود را در باب ائمه اظهار داشت ، همین گونه مقالات باعث دوری شیعیان امامی قم از او و طرد حلاج از آن شهر شده است .

دعوی حلاج به منزله ی اعلان خصومت با ابوسهل نوبختی بود ، زیرا هر دو مدعی عنوان " بابیت " بودند ، ولیکن حلاج مصمم شد که ابوسهل نوبختی را در زمره ی یاران خود در آورد و به پیروی او هزاران هزار شیعی را که در قول و فعل تابع اوامر او و خاندان او بودند به عقاید خود معتقد سازد، به خصوص که جماعتی از درباریان خلیفه نسبت به حلاج حسن نظر نشان داده بودند و جانب او را گرفته بودند و اگر دودمان نوبختی هم از این جماعت پیروی می کردند ، دیگر برای حلاج مشکلی در پیشبرد مقاصد و دعاوی خود نمی ماند .

لیکن " ابوسهل که پیری تجربت افتاده و سرد و گرم چشیده ی روزگار ، و عالمی زیرک و فعال بود نمی توانست ببیند که یک نفر داعی صوفی با مقالاتی تازه از یک طرف مذهب شبعه را که خاندان وی با خون دل تأیید و تأکید کرده اند ، پایمال کند و از طرفی ریاست فرقه ی مذکور را از دست این خاندان بگیرد "

به هر حال ابوسهل شروع به فاش کردن کار حلاج در بغداد کرد و کوشید تا عامه را از او برگرداند و دروغ بودن دعاوی او را نقل مجلس صغیر و کبیر کند .

از این گذشته ، وقتی حلاج به سال 296 به بغداد بازگشت و به دعوت عموم آغاز کرد ، رؤسای امامیه به ابوبکر محمد بن داوود امام ظاهریه متوسل شدند و او را به صدور فتوایی که در سال 297- یعنی اندکی پیش از فوت خویش - داد ، واداشتند که در آن قتل منصور حلاج به صراحت آمده بود و در این امر نیز دوستی ابوسهل نوبختی با ابوالحسن علی بن الفرات ، که در این تاریخ وزیر مقتدر خلیفه بود ، نیز طرفداری این وزیر از امامیه کار قتل حلاج را ، به دسیسه و تدبیر ابوسهل آسان کرده است .

ابوسهل نوبختی ، همچنین دوبار با منصور حلاج مناظره کرده است و در این دوبار حلاج ، ابوسهل را به پیروی از خود خوانده و مطابق روایات باقیه ، ادعای معجزه کرده است . ابوسهل با جواب های قاطع و دندان شکن و تقاضاهایی که حلاج از انجام آنها عاجز آمده ، او را از دعوت خویش منع و خوار و رسوا ساخته است و گویا به همین علت کار او رونق نگرفته است . در کتاب های تاریخ رجال عین این دو مناظره آمده ؛

"... جماعتی از پیروان جاهل حلاج چنین عقیده داشتند که او از نظر ایشان غایب می شود و اندکی بعد از هوا آشکار می گردد . روزی حلاج در میان گروهی که ابوسهل نیز در میان ایشان بود . دست خود را حرکت داد و از آن مقداری درهم در جمع مردم پراکند . ابوسهل ، حلاج را مخاطب ساخت و گفت : از این کار درگذر و مرا یک درهم بده که بر آن نام تو و پدرت نقش باشد ، تا من و گروه زیادی که با منند به تو ایمان آوریم . حلاج گفت : من چگونه چیزی که ساخته نشده به تو بنمایانم . ابوسهل گفت: کسی که چیز غیر حاضر را حاضر می سازد ، باید با ساختن چیز ساخته نشده نیز قادر باشد "

از قراین چنین معلوم می شود که این مناظره ی اخیر حلاج و ابوسهل در حدود سال های 298 و 301 در اهواز و حوالی آن اتفاق افتاده ، چه در همین ایام ، حلاج در اهواز و دیه های اطراف آن جهت مردم طعام و شراب حاضر می ساخته و میان آنان درهمی که آنها را " درهم القدره " نامیده بود ، می پراکنده است . در این تاریخ یک شخص دیگر که غیر از نو بختی در کشف حیله های حلاج پرداخته و او را به تر ک اهواز مجبور ساخته ، متکلم معتزلی معروف ابوعلی جبایی ( 235-303 ه.ق) است ، که در اهواز با ابوسهل نیز ملاقات هایی داشته است .

به هر حال ، برخی از عرفا و صوفیه او را قبول داشتند . بعضی او را به سحر نسبت دادند و برخی از اصحاب ظاهر او را به کفر منسوب کردند و برخی گفتند :" او از اصحاب حلول بود " جماعتی گفتند " تولی به اتحاد داشت " و " او را در تصوف قدمی نیست "

بعضی گویند " حسین منصور حلاج دیگر است و " حسین منصور ملحد " دیگر و او استاد محمد زکریا بود ، و رفیق ابوسعید قرمطی و این حسین ساحر بوده است و اما جماعتی از عارفان و صوفیان بزرگ او را قبول داشتند . ابوعبدالله خفیف شیرازی و شیخ ابوسعید بن ابی الخیر ، شیخ ابوالقاسم گرگانی ، شیخ ابوعلی فارمدی ، امام یوسف همدانی ، شیخ فریدالدین عطار ( 629ه.ق) ومولوی ( وفات 672ه.ق) وی را ستودند . ابوعبدالله بن خفیف گفته است :" حسین بن منصور عالمی ربانی است " و شیخ شبلی گفته است :" من و حلاج هم مشربیم، اما مرا اظهار دیوانگی خلاص ساخت و او را عقل در بلا انداخت و هلاک کرد "

جماعتی هم در کار او متوقف ماندند . از این جماعت یکی استاد ابوالقاسم قشیری (465-376 ه.ق) بود که در حق او گفت :" اگر مقبول بود ، به رد خلق مردود نگردد و اگر مردود بود به قبول خلق ، مقبول نگردد "

نگارنده به این نظرات کاری ندارد ، همین اندازه می داند که اگر هم حلاج در تصوف راستین ، قدمی راسخ داشته ، مرد ظاهر نبود و این مطلب در مورد بیشتر عارفان و صوفیان و حتی کسانی که خود حلاج را مردود دانسته و ملامتش کرده اند نیز ، صادق است . خواجه عبدالله انصاری ، ابوسعید ابی الخیر ، عطار ، مولانا فخر الدین عراقی و دیگران مزه ی طعن و لعن و تکفیر ظاهر پرستان را چشیده اند . اگر حلاج نسبت به اظهارات مردم در حق خویش بی اعتنا بوده و از نسبت کفر و جنون و غیره پروا نداشته ، در مسائل دینی و عقیدتی هم ترسی به دل راه نداده و آنچه دریافته بوده و راست می پنداشته می گفته است :

"... نقلاست که در پنجاه سالگی گفت : هنوز هیچ مذهب نگرفته ام ، اما از هر مذهبی اختیاری کرده ام . تا امروز که پنجاه ساله ام ، نماز کرده ام و به هر نمازی غسلی کرده " [ عطار ، تذکره الاولیا ، 586]

چون در کار او حیران ماندند ، و ای بسا سخن او را در نیافتند ، منکران بسیار پدید آمدند و زبان دراز کردند و سخن او به خلیفه رسانیدند که می گفت :" انا الحق " : من خدایم . از جنید پرسیدند :" این سخن که حسین منصور می گوید تأویلیدارد ؟" گفت:" بگذارید بکشندش ، که امروز روز تأویل نیست ! " و چون او را بردند تا بکشتند ، صد هزار آدمی گرد آمدند و او چشم گرد همه گردانید و می گفت :" حق ، حق، حق ، و انا الحق "

عطاراین ادعا را گزاف نمی داند و می گوید :"... مرا عجب آید از کسی که روا دارد از درختی آواز انی انا الله برآید و درخت در میان نه ، چرا روا ندارد که از حسین انا الحق بر آید ؟ و حسین در میان نباشد ؟ چنانکه در آنجا حلول و اتحاد نیست اینجا هم نیست "[ عطار ، تذکرة الاولیا، 584، قرآن مجید ، طه، آیه 14]

روا نباشد انا الحق از درختیروا نبود چرا از نیک بختی ؟

[ گلشن راز ، 19، چاپ دکتر صمد موحد]

آورده اند که چون حسین منصور را به سبب همین سخن حبس کردند ، شیخ کبیر ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی پیش او رفت و گفت :" از این سخن که گفته اند باز آی تا خلاص یابی " گفت:" آنکه گفته ، خود عذر خواهد " و فریاد کشید :" ای دوستان مرا بکشید زیرا که زندگی من در مردن است ! آری : مرگ من در زندگی ، و زندگیم در مردنم است "

برخی از پژوهشگران اروپا گفته اند : حلاج شهودی مذهب بود، یعنی به توحید شهودی و دریافت باطنی اعتقاد داشت ، برخلاف ابن عربی ، که وجودی مذهب بود و به توحید وجودی اعتقاد داشت . و محمد اقبال فیلسوف مسلمان هند او را نظیر نیچه ی آلمانی (1900-1844) و پرومته ی یونانی که در ادب مغرب زمین مظهر عصیان بر مرسومات شمرده می شود ، دانسته است .

۩ عارفانه ها

۞ نقل است درویشی در آن میان از او پرسید که " عشق چست ؟" گفت :" امروز بینی و فردا و پس فردا" آن روزش بکشتند، دیگر روز بسوختند و سیوم روزش بر باد دادند . به قول خواجه ی شیراز :

حریم عشق را درگه بسی بالتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

۞ پرسیدندکه" طریق " به خدا چگونه است؟ گفت:" دو قدم است و رسیدی ؛ یک قدم از دنیا برگیر و یک قدم از عقبی ، اینک رسیدی به مولا "

۞ بزرگی گوید :" چون حلاج را به دار زدند ، آن شب تا روز زیر آن دار نماز می کردم . چون روز شد ، هاتفی آواز داد که :" او را به یکی از رازهای خود آگاه کردیم و او فاش کرد ؛ پاداش کسی که راز مردم فاش کند ، این است " به قول حافظ :

گفت آن یار کزو گشت سردار بلند عیبش این بود که اسرار هویدا می کرد

ولی اخلاف او به این نکته عمل کردند چنانکه مولوی گفت:

هر که اسرار حق آموختند&njQuery.post( "http://seemorgh.com/includes/increase_hits.php", {option:"com_content",view:"article",id:"3395"}, function(data,status){jQuery("#article_hits").html(data);},"text" );

فرهنگی بازدید : 35 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

برنامه 1400 دهه‌فجر با اجرای «رضا رشیدپور» روی آنتن می‌رود


رضا رشیدپور با اعلام این خبر در گفت و گو با خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس گفت: برنامه "1400" یک تاک شو به سبک برنامه‌هایی است که قبلا اجرا کرده‌ام ولی محتوای آن، متفاوت با برنامه‌های قبلی است و مضمونی جدید دارد.
وی با بیان اینکه "1400" از روز 11 بهمن‌ماه تا 21 بهمن ماه هرشب پخش خواهد شد، افزود: مدت زمان این برنامه 60 دقیقه است و خلاف برنامه‌های قبلی که مسئولین و هنرمندان مهمان برنامه بودند، مردم از هر قشری به این برنامه خواهند آمد و وضعیت حال حاضر جامعه را بررسی خواهند کرد.
وی در ادامه گفت: ترسیم ایران در سال 1400شمسی، یکی دیگر از بخش‌های برنامه است و ما از مهمانان خود می‌خواهیم که اوضاع ایران را در این سال ترسیم کنند.
رشید‌پور همچنین افزود: البته در خلال این توصیفات و نقدها، آمادگی این را داریم که مسئولان از طریق شماره‌ای که مختص آنهاست با برنامه تماس بگیرند و درباره نقد و بررسی مهمانان پاسخگو باشند.
وی تصریح کرد: این برنامه در ایام دهه مبارک فجر به‌صورت زنده پخش خواهد شد و امیدوارم بتواند مخاطبان را راضی نگه دارد.
به گزارش فارس، از دیگر فعالیت‌های تازه «رشید پور» می‌توان به انتشار مجله‌ای جدید اشاره کرد که پیش‌تر قرار بود با نام «گلدون» منتشر شود اما بر اساس آخرین اخبار با عنوان «رویش» از فردا روی دکه‌ها خواهد بود.
وی در یادداشتی به مناسبت انتشار «رویش» نوشته است:
«من- رضا رشیدپور- مهمان مجری شاید آشنایی تلویزیون- اینک با کمک دوستان هنرمندم اولین شماره مجله «رویش» را آماده انتشار کرده ایم. امیدوارم که تنهایم نگذارید و کمک کنید تا من هیچ در کنار دستان حقیقت نگار صدها همکار شریف مطبوعاتی مشق سادگی بنویسم...».
فرهنگی بازدید : 177 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

حرف‌های شنیدنی آزیتا حاجیان درباره «مش دریا»ی «ساعت شنی»


آزیتا حاجیان بازیگر نقش مش دریا در سریال «ساعت شنی» در گفت و گو با خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس درباره این نقش و دلیل پذیرفتن آن، گفت: این نقش را برای اینکه هم سریال سناریوی زیبایی داشت و هم نقش مش دریا بسیار خوب بود و من آن را دوست داشتم، پذیرفتم. در مرحله نگارش «مش دریا» کاملا شخصیت‌پردازی و ساختار آن مشخص شده بود، فقط باید کمی آرایش و پیرایش می‌شد که آن هم انجام شد و به این مرحله که در حال حاضر می‌بینید رسید.

لهجه‌ای که «مش دریا» با آن حرف می‌زند
----------------------------------------------------
وی درباره لهجه‌ای که «مش دریا» با آن حرف می‌زند به فارس گفت: این شخصیت به زبان لری حرف می‌زند و خودم آن را انتخاب کردم چون بر آن تسلط داشتم. البته در ابتدا کامل نبود. یک پس‌زمینه داشتم و بعد فکر کردم که وقتی قرار است یک نقش را با همین لهجه ارائه بکنیم باید خیلی رویش متمرکز شوم و الان که به آن نگاه می‌کنم، می‌بینم از لحاظ شنیداری کاملا طبیعی و واقعی شده است.شخصیت مش دریا هم یک بازی خیلی خاص و شخصیت خاص داشت و هم لهجه‌اش باید آن طور که شایسته بود درمی‌آمد چون من دوست داشتم لهجه این شخصیت به دل آدمهایی که آن لهجه را دارند، بنشیند.
آزیتا حاجیان در ادامه درباره علت مرد نمایی این شخصیت نیز گفت: وقتی مش دریا تظاهر به مردانگی را انتخاب می‌کند، از زنانگی‌اش حمایت می‌کند و به‌دنبال دور از دسترس و دور از تعرض نگه داشتن جنسیت خود است. مش دریا سعی می‌کند که با جنسیت مردانه در جامعه حضور پیدا کند، چون از نگاه او مرد در جامعه شرایط امن‌تری دارد، به خصوص این که مش دریا یک فالوده فروش و یک زن دوره‌گرد است و قطعا با مردهایی سر و کار دارد و همکار است که اگر بفهمند او زن است، به هر حال دردسرهایی برایش ایجاد می‌کنند. در کل نوعی عدم امنیت در شکل زن بودن مش دریا وجود دارد که در شکل مردانه‌اش آن عدم امنیت را دیگر ندارد یا حداقل برایش کمتر اتفاق می‌افتد.
وی افزود: اگر سکانس‌های مش دریا حذف نشود، مشخص می‌‌شود که چه روزگاری داشته و از کجا به کجا رسیده است. او حرفه فالوده‌فروشی را از اوایل جوانی برای اینکه بتواند خودش بعد از مرگ پدرش خرج خود را در بیاورد انتخاب و یاد گرفته و بعد همین شغل را ادامه داده و کارهای دیگری را که بلد بوده، بنا به دلایلی کنار گذاشته است.

شیر بی یال و دم و اشکم
-----------------------------------
وی در ادامه درباره علت حساسیت‌ها روی سریال ساعت شنی و حذف بخش‌هایی از این مجموعه گفت: من تمام وحشتم از این است که این همه کار و زحمت با این ممیزی‌ها یکدفعه سریال را به شیر بی‌یال و دم و کوپال تبدیل کند، این سریال با یک انرژی زیاد شروع به زدن حرف‌هایش کرد و با مهارت‌های دراماتیکی که به کار گرفته بود، مخاطب خود را جذب کرد. حالا که به وسط ماجراها و به گره‌های اصلی رسیده‌ایم و قرار است گره‌گشایی‌ها صورت بگیرد، سریال بی سرو ته می‌‌شود و یکدفعه مردم می‌گویند ای بابا این سریال هم که مزخرف از آب درآمد. مثل اینکه وانی پر از آب کنیم و یکدفعه درش را بردایم و آب‌ها هدر برود.
حاجیان ادامه داد: «ساعت شنی» در حال رفتن به این سمت است، یعنی حتی در مضمون ممکن است یکسری مشکل به‌وجود بیاورد و در بخش گره‌گشایی بدون تشریح گره‌گشایی‌ها انجام شود و برای سریالی که پر از انرژی است، این یک خطر است که یک به یک انرژی‌هایش حذف شوند...
وی گفت: مثلا نقش مهشید که یک نقش محوری است تقریبا 2 الی 3 قسمت از کارش حذف شده. بخش‌های مربوط به تنهایی‌هایش، رنج‌هایش، حرف‌هایی که به بچه‌اش می‌زند و اینکه چرا تصمیم می‌گیرد که بچه را نگه دارد و بعد تصمیمش عوض می‌شود که باید آن را پس بدهد. شخصیت مهشید پرداخت‌های بسیار زیبای روحی، روانی بعنوان یک آدم سالم دارد که به موازات آن بخش‌هایی به‌عنوان یک فرد ناسالم هم داشت که اصلا بخش سالم حذف شد و آنچه از شخصیت مهشید باقی مانده، بخش ناسالم آن است! اینها مردم و مخاطبان تلویزیون را گیج می‌کند.
حاجیان تصریح کرد: حذفیات مجموعه، بازیگر را وادار می‌کند تا برای مخاطبش ناراحت شود. مخاطب هشیار گیج می‌شود و اعصابش به هم می‌ریزد. ما عادت کرده‌ایم که برای حل مسئله صورت مسئله را کلا پاک کنیم.
به گفته وی بحث کانالیزه کردن مسائل اجتماعی در این مجموعه به‌طور شفاف عنوان می‌شود و ما عادت داریم عنوان کنیم که چنین شخصیت‌هایی مانند مینا راضی وجود ندارد، دختری مانند مهشید در این سن و سال با این شرایط بدبخت نیست، دختران و پسران کم سن و سال که گل و چسب زخم می‌فروشند وجود ندارند، اعتیاد، نازایی، روان پریشی و ... وجود ندارد.
بازیگر نقش مش دریا با رد تفسیرهای شبه سیاسی در تحلیل این مجموعه و مجموعه‌های مشابه اجتماعی در ادامه گفت و گو با خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس گفت: این سریال قصد ایجاد تزلزل در جایی را ندارد. در نهایت حسن نیت ساخته شده و مرحله به مرحله توسط ناظر کیفی ارزیابی شده است و حالا پس از این همه هزینه، زحمت و انرژی نگران چه هستیم؟

گمانه‌زنی‌های هندی درباره پایان ماجرا
-------------------------------------------------
وی درباره حضور خود و دخترش در یک سریال و گمانه‌زنی‌های برخی از مخاطبان مبنی بر اینکه در انتهای داستان مشخص می‌شود مهشید دختر مش دریا است، گفت: اصلا چنین چیزی وجود ندارد و جذابیت ماجرا برای انتخاب مهرآوه در نقش مهشید از طرف من و بقیه این است که این سریال به هیچ وجه شبیه فیلم‌های هندی نیست که در پایان ماجرا او دختر من از آب درآید. من و مهراوه دو فرد غریبه هستیم که من در سریال به او پناه داده‌ام، همانطور که به افراد زیاد دیگری پیش از این پناه داده‌ام. مش دریا سجایای اخلاقی پسندیده‌ای دارد و در یک مقطع کوتاه دختری را از اینکه زیر پل بخوابد و یا با فواحش در توالتهای پارک بخوابد نجات می‌دهد. مهشید در این مقطع حساس از زندگی‌اش به فردی پناه می‌برد که علی‌رغم نداری‌اش آدم درستی است بعد هم تمام می‌شود.

تحلیل شخصیت «مش دریا»
---------------------------------
وی در ادامه در توضیح بیشتر شخصیت مش دریا و اینکه چرا او با توجه به عوام بودنش زبان همه مخاطبانش را درک می‌کند گفت: شخصیت مش دریا می‌تواند خود را با همه وفق بدهد و دید بسیار بازی دارد.علت آن هم این بوده که پدر این شخصیت شاهنامه خوان و پرده خوان بوده و مش دریا مرتب با شاهنامه و شخصیت‌های اسطوره‌ای در ارتباط بوده است.در حقیقت از طریق یک جریان فرهنگی، او آدمها، رفتارها و ارتباطات را در سطح عالی و اسطوره‌ای شناخته است.
حاجیان ادامه داد: مش دریا بی‌سواد است ولی یک دانش لدنی دارد که کاملا مرتبط با جایگاه فرهنگی است که در آن رشد کرده. این شخصیت بی‌پول و بدبخت است اما از لحاظ فرهنگی پدری داشته که به او غنا بخشیده و او کاملا غنی است و جای پای این جریانات حالا در زندگی اوست. البته اگر بخش‌های مربوط به مش دریا حذف نشود مخاطب بیشتر با شخصیت او آشنا خواهد شد.
وی در ادامه درپاسخ به این سوال که در حال حاضر چقدر با مش دریایی که از تلویزیون پخش می‌شود ارتباط برقرار کرده گفت: تمام کارها و نقش‌هایم را مانند فرزندم دوست دارم. چون برایشان زحمت کشیده‌ام، غذایشان را داده‌ام، مراقب روح و روانشان بوده‌ام، مواظب ظاهر و باطنشان بوده‌ام، حال در جامعه چگونه رفتار می‌کنند؟نقش‌هایم را همیشه با این دید دیده‌ام و الان هم دلم برای مش دریا تنگ می‌شود. شاید شخصا ایرادهایی به بازی‌ام بگیرم، ولی مردم دوستش داشته‌اند.

باید رده بندی سنی را در تلویزیون جا بیندازیم
---------------------------------------------------------
وی در پایان درباره اینکه چقدر با تقسیم بندی سریال‌ها برای قشرهای مختلف سنی موافق است، گفت:در دنیا این اتفاق افتاده است و فکر می‌کنم کم‌کم ما هم باید یاد بگیریم که خوراک فرهنگی گروه سنی بچه، نوجوان، میانسال و سالخورده فرق می‌کند. اما از آنجائیکه بچه‌های ما یاغی و کنجکاو هستند ممکن است این سریال کاملا جذبشان کند اما بالاخره ما باید یک روزی شروع کنیم و به فرزندانمان بگویم که فلان برنامه را فلان گروه برای شما تهیه می‌کند که آنقدر جذاب است که دیگر احتیاجی نیست شما این برنامه را تماشا کنید. اما همه این قضایا منوط به این است که تغذیه فرهنگی بچه‌های زیر 16 سال را واقعا قوی کنیم که آنها خوراک خودشان را بخورند. اما وقتی خوارکی برای بچه‌ها نباشد، آنها به خوراک بزر‌گ‌ترها رجوع می‌کنند و این دلیل نمی‌شود که ما برای پدر و مادرها خوراک نسازیم. این یک جریان فرهنگی است که باید راه بیفتد و قطعا اول هر جریان فرهنگی کمی چون و چرا وجود دارد.
فرهنگی بازدید : 23 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

انتقاد مشاور احمدی‌نژاد در امور زنان از صداوسیما


تصویر زن ایرانی در تلویزیون واقعی نیست جام جم آنلاین: مشاور رئیس جمهور و رئیس مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری زن اسلامی را آگاه و دارای بصیرت فرهنگی و موثر در عرصه اقتصاد و اجتماع دانست و از ارائه تصویر وارونه و غیرواقعی از خانواده ایرانی در سینما و سیما انتقاد کرد.
زهره طبیب‌زاده نوری درباره برنامه‌های فرهنگی مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری به خبرنگار مهر گفت: "همایشی تحت عنوان "خانواده کلان و راهبرد دولت اسلامی" در نیمه دی‌ماه برگزار و در آن مباحث خوبی در زمینه نظام خانواده و نقش زن در جامعه مطرح شد."
مشاور رئیس جمهور و رئیس مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری افزود: "در حاشیه همایش مذکور میزگردی با رویکرد نقادانه برای بررسی کارنامه دستگاههای فرهنگی در زمینه ارتقاء منزلت زن و تقویت جایگاه خانواده در اجتماع برگزار شد و عملکرد وزارت ارشاد، صدا و سیما و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی با حضور محمدرضا جعفری جلوه، رضا پورحسین و حسن بنیانیان مورد بررسی قرار گرفت."
طبیب‌زاده نوری با بیان اینکه دستگاههای فرهنگی از نگاه دولت نهم رسالت خود را درباره خانواده و تبیین ویژگی‌های خانواده خوب ایفا نمی‌کنند، متذکر شد: "در همایش خانواده کلان و راهبرد دولت اسلامی موضوعاتی چون جایگاه زن در اسلام و فضای فرهنگی موجود و آسیب‌های تهدیدکننده نظام خانواده با حضور غلامحسین الهام سخنگوی دولت و حسن رحیم‌پور ازغدی استاد دانشگاه بررسی شد."
وی ادامه داد: "صدا و سیما در 28 سال گذشته در بسط و نشر ارزش‌های اسلامی در جامعه فعالیت مثبت داشته و هیچ منصفی نمی‌تواند تحولات و توفیقات این دستگاه عظیم فرهنگی را نسبت به رژیم گذشته انکار کند. صدا و سیما که امام خمینی (ره) از آن به دانشگاه تعبیر فرمودند، بسیاری از ارزش‌های دینی و اسلامی را که جامعه شناخت زیادی از آنها نداشت، به خوبی تبیین کرد، اما این سازمان به دلیل محدودیت‌ها و مشکلات در انجام ماموریت خود نتوانست در این عرصه چندان نقش‌آفرین باشد."
رئیس مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری با تاکید بر اینکه نباید در نقادی از دایره انصاف خارج شد و رعایت انصاف بررسی کارنامه هر فرد و دستگاه با در نظر گرفتن مشکلات است، تصریح کرد: "رسانه ملی در استفاده از عناصر دارای اطلاعات فرهنگی و دینی کافی در ردای تهیه‌کننده، فیلمنامه‌نویس و کارگردان با محدودیت مواجه است."
مشاور رئیس جمهور بر همین اساس از شورای سیاستگذاری صدا و سیما خواست از توجه بیشتر به دغدغه‌های دینی و هنری و اشراف بر تولیدات در حوزه خانواده غفلت نکند تا تصویری که از زن ایرانی مسلمان در رسانه ملی ارائه می‌شود، با واقعیت انطباق داشته باشد.
طبیب‌زاده نوری اظهار داشت: "تصویری که عموما از زن ایرانی در اکثر سریال‌های تلویزیون ارائه می‌شود، عمومیت ندارد و بعد از 28 سال انتظار این است که صدا و سیما در این زمینه کنترل‌شده‌تر و اصولی‌تر حرکت کند. در حال حاضر تصویری از زنان ما در سریال‌های طنز ارائه می‌شود که گرچه همه سریال‌ها را دربر نمی‌گیرد، اما غالبا آنها را افرادی خرافاتی و کم‌مایه، بی‌محتوا و سطحی‌نگر و منتظر یافتن همسر نشان می‌دهد."
وی در همین رابطه به سریال طنز "چارخونه" اشاره کرد و گفت: "در این سریال از مادر خانواده در برابر دختران وی تصویری مقتدرانه و بی‌منطق به نمایش درآمده که همواره با آنها در کشمکش و تضاد است و به طور مستمر همسر خود را تحقیر و از موضع تهاجمی با اطرافیان برخورد می‌کند."
چهره‌ای مغایر با یک زن مسلمان‏طبیب‌زاده همچنین در خصوص سیمای زن در سریال "بیصدا فریاد کن" اظهار داشت: "در این سریال چهره‌ای از زن ایرانی ترسیم می‌شود که اصلا تراز یک زن مسلمان نیست و با وجود آنکه معتقدیم نیروی انتظامی نیازمند یاری زنان برای برقراری نظم و امنیت است، اما این مسئله لزوما نباید در قالب فمینیستی و بر مبنایی غیرواقعی که حتی در فیلم‌های غربی تصویر نمی‌شود، پیگیری شود."
رئیس مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری با تاکید بر اینکه سینما و سیما مطلقا بر محیط اجتماعی اثرگذارند و ارائه تصویر غیرواقعی از زن به ویژه در سریال‌های جدی ناپسند است، افزود: "در سریال "میوه ممنوعه" نیز شاهد خانواده‌ای مذهبی سنتی هستیم که به یکباره دچار مشکلات اجتماعی و تزلزل می‌شود و تا آستانه فروپاشی پیش می‌رود."
مشاور رئیس جمهور این نکته را نیز گوشزد کرد که دستگاههای فرهنگی دیگر نیز در انجام وظایف خود نسبت به جایگاه زن و خانواده به وضعیتی نسبتا مشابه با صدا و سیما مبتلا هستند و تصاویری که از زن ایرانی در سینما ارائه می‌شود، افراطی و تفریطی است.
وی متذکر شد: "در برخی فیلم‌های سینمایی زن ایرانی را انسانی حقیر و تحت ستم و خشونت و کم‌مایه و فال‌بین و بی‌اراده نشان می‌دهند و در برخی فیلم‌های فمینیستی فضای خانواده‌های ما زنسالارانه با تصویر زنی با کارکرد مردانه ارائه می‌شود که هیچیک با واقعیت انطباق ندارد."
رئیس مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری تاکید کرد: "سیمای واقعی زن مسلمان ایرانی سیمای انسانی آگاه از نظر سیاسی و دارای بصیرت فرهنگی و موثر در عرصه اجتماع و اقتصاد است، بدون اینکه حضور او در صحنه کار و فعالیت به نقش محوری وی در نظام خانواده لطمه بزند."
طبیب‌زاده نوری ادامه داد: "اسلام فعالیت زنان را در عرصه اجتماع تا آنجا تجویز می‌کند که به ساحت و حیات کانون خانواده و رابطه عاطفی و صمیمانه اعضاء این نظام کوچک اجتماعی آسیب نرسد و آنچه برای مرکز زنان و خانواده اصل است، حفظ ثبات و امنیت درونی خانواده است."
وی تاکید کرد: "تصویر خانواده مسلمان ایرانی در صدا و سیما و سینمای ایران باید به گونه‌ای باشد که زن را شخصیتی اجتماعی و سیاسی و عالم و به درجات بالا رسیده نشان دهد و ارائه تصویری از یک فرد بی‌تدبیر، ناآگاه و بدون مسئولیت و شناخت از شرایط پیرامونی درست نیست."
مشاور رئیس جمهور گفت: "مرد ایرانی وظیفه دارد در کنار تلاش برای معاش و انجام مسئولیت‌های اجتماعی به تکالیف خود در قبال نظام خانواده عمل کند و زن ایرانی نیز دارای مسئولیت‌های مشخص در خانواده است که باید به آنها عمل کند و در این زمینه باید از افراط و تفریط پرهیز کرد."
طبیب‌زاده با اعلام اینکه مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری در آینده نیز برنامه‌هایی برای بررسی راههای ارتقاء جایگاه خانواده و نقش زن در اجتماع دارد، از برگزاری نشست مشترک مسئولان مرکز با مدیریت و کارشناسان موسسه آموزشی امام خمینی (ره) در آینده نزدیک خبر داد.
رئیس مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری در پایان در خصوص ورود این مرکز به حوزه اجرایی امور مربوط به زنان و خانواده گفت: "مرکز زنان و خانواده یک مجموعه ستادی است و وارد حوزه‌های اجرایی نمی‌شود و از طریق توافق با دستگاههای مختلف عملیاتی شدن ایده‌ها و طرح‌ها و برنامه‌های مورد نظر خود را پیگیری می‌کند."
فرهنگی بازدید : 21 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

شگفتی‌های ادب حضرت اباالفضل(ع)


سالهای سال پای این سروها نشسته است. هر چهار را به خون جگر آب داده است، پرورده است، بزرگ کرده است برای امروز.

و امروز هر چهار را یکجا تقدیم میدان کرده است.

از میان این چهار، عباس سر آنهاست؛ گل آنهاست و ماه آسمان آنهاست.

و اما عباس تنها ماه آسمان خانهام البنین نیست. ماه آسمان بنی هاشم است؛ بنی هاشمی که همه به زیبایی شهره اند و به رشادت مشهور.

ابروانشان پیوسته است، چشمانشان درشت، مشکی، سرشار از صلابت و جذبه و محبت، با سایه بانی بلند از مژگانی سیاه.

بدنها همه متناسب و تنومند، قدها همه رشید، دستها همه استوار و اجزای اندام همه موزون و بی عیب و نقص و در میان این همه، برتری یافتن، ممتاز شدن و چون ماه نو مشار الیه همگان قرار گرفتن، کاری سخت است و چیزی افزون می طلبد.

و عباس دارنده این افزونی است؛ آن قدر که به هنگام عبور او از کوچه و بازار مدینه، همگان واله و شیدا و خیره می مانند و بعضی بی اختیار "و ان یکاد" می خوانند.

"ماه بودن" بی همانند عباس، دوست و دشمن را هماره به تواضع واداشته است. دوست را از سر محبت و دشمن را از سر صلابت، خویش را از سر جمال و بیگانه را از سر جلال.

مادرش افتخار زنان بنی هاشم، ام البنین و پدرش برترین پدر عالم علی(ع) است

بنابراین عباس برادر حسین (ع) است و هر دو فرزند علی مرتضایند (ع) و طبیعی است که یکدیگر را برادر خطاب کنند و حسین (ع) همیشه او را برادر می خواند و حسن (ع) نیز و زینب و ام کلثوم هم - علیهما السلام.

اما عباس هیچ گاه حسین (ع) را برادر خطاب نمی کند و نه آن سه دیگر را برادر و خواهر.

در مقابل حسین (ع) بال می گسترد و هر بار او را به الفاظی چنین می خواند:

- سید من! آقای من! مولای من! امام من! فرزند رسول من!

و در مقابل زینب:

- بانوی من! سرور من! پیامبرزاده من!

و این یکی از ظرایف و شگفتی های "ادب" عباس است در مقابل حسین برادر، حسین رهبر و اهل بیت پیامبر علیهم السلام.

و همیشه در توجیه این ادب ظریف، پاسخی مودبانه تر و ظریف تر در آستین دارد:

حسین (ع) - جانم به فدایش - فرزند فاطمه (س) است، دختر پیامبر؛ و من فرزند فاطمه (س) نیستم. اگرچه مفتخرم به فرزندی علی(ع) اما مادر او برترین زن عالم امکان است، فاطمه (س) است. من چگونه او را برادر بخوانم؟!

یا باید او را تا خودم پایین بیاورم یا خود را تا او بلند بشمرم و برادر خطابش کنم، حاشا که این دو هر دو خلاف ادب است و جسارت به ساحت مقدس حسین (ع). راستی فرزندان حسین (ع) سکینه و رقیه هم او را عمو خطاب می کنند و او بال در می آورد از شنیدن این لفظ آن قدر که از فراز دشمنان تا فرات پرواز می کند... ولی او حسین (ع) را برادر خطاب نمی کند.

اما در تمام طول عاشوراو در همه ارض کربلا فقط یک جا هست، یک لحظه هست که ناگاه لفظ برادر بر زبان عباس جاری می شود:

- "اخی! ادرک اخاک"

برادر! برادرت را دریاب!

اینجا کجاست؟ این لحظه چه لحظه ای است؟!

این درست است که عباس در این لحظه در نهایت استیصال است. دشمن او را محاصره کرده و فهمیده است که او قصد جنگیدن ندارد؛ فقط می خواهد مشک آب را با امید به مقصد خیمه ها برساند و این به دشمن جسارت بخشیده است؛ آن قدر که هر دو دست او را بریده اند، عمودی آهنین بر فرقش فرود آورده اند، مشک امیدش را متلاشی کرده اند، سر و رو و چشم و اندام او را غرق تیر و نیزه ساخته اند و او را از اسب به زیر افکنده اند.

اینها همه درست ولی هیچ کدام سبب نمی شود که عباس از آن ادب معهود خود عدول کند و حسین (ع) را برادر بخواند.

تنها یک چیز می تواند در آن لحظه غریب، عباس را مجاز یا وادار به ادای لفظ برادر کرده باشد و آن اینکه:

فاطمه - سلام الله علیها - در آن لحظه غریب، در آن محاق مظلومیت با سر و موی آشفته حضور یافته باشد، سر عباس را پیش از آن که به زمین بیفتد بر دامن گرفته باشد و گفته باشد:

- فرزندم ! پسرم! عباسم!

مادری فاطمه، فرزندی عباس... جواز ادای لفظ برادر...

- برادر! برادرت را دریاب!

------------

سیدمهدی شجاعی (ادب در کربلا - موسسه همشهری)


فرهنگی بازدید : 23 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

امان‌نامه کفر در اطراف خیمه‌ها


عصر روز نهم محرم است، شب عاشورا. شهادت یاران و همراهان امام حسین (ع) مسلم و قطعی است.

امام حسین (ع) در این ساعات اخیر به بهانه های مختلف، همدلان و همراهان را فراهم آورده و همه را مطمئن کرده است که:

"پایان این مسیر بی تردید شهادت است"

اکنون این که با نامه ای در دست، در اطراف خیمه های امام حسین (ع) پرسه می زند، شمر است. تردید در طرح آنچه در دل و در دست دارد، او را کلافه کرده است.

قدم می زند، دندان می ساید، چشم نازک می کند، گیجگاهش را با انگشت می فشارد، چنگ در موهایش می زند... اما صدا نمی کند.

او - شمر - از قبیله بنی کلاب است و ام البنین نیز از همین قبیله است، دختر حزام بن ربیعه کلابی شاعر.

پس شمر با ام البنین و پسران او عباسو عبدالله و جعفر و عثمان رابطه خویشاوندی دارد.

شمر فرزندان ام البنین را خواهرزاده می داند و می خواند.

او نه به دلیل خویشاوندی بلکه به این علت که دور حسین (ع) را از چهار دلاور، به خصوص اسوه شهامت - عباس - خالی کند، رفته است و از ابن زیاد امان نامه برای این چهار خویش خود گرفته است.

و اکنون امان نامه در دست در اطراف خیمه ها پرسه می زند و دنبال راهی برای طرح این ماجرا می گردد.

آنچه باعث رخنه تردید در ذهن و دل او می شود این است که اطمینانی به شنیدن پاسخ مثبت ندارد و از خفت و سرافکندگی می هراسد.

اما عاقبت دل یکدله می کند و فریاد می کشد:

- آی خواهرزاده های من کجایید؟ عباس! عبدالله! جعفر! عثمان! کجایید؟ من شمرم. حرفی با شما دارم.

این چهار دلاور در محضر حسین (ع) اند. دو زانو نشسته اند و آخرین جامهای عشق و معرفت را از دستهای حسین (ع) می نوشند. هر کس باشد وقتی صدایی می شنود که او را به نام می خواند، بی اختیار از جا برمی خیزد و با مهر یا عتاب به هر حال پاسخی می دهد.

اما ادب آن چنان بر این چهار دلاور و به خصوص بر سر آنها - عباس - سایه افکنده که هیچ کدام از جا تکان نمی خورند، سر نمی گردانند و حتی مژه می زنند.

فریاد دوباره و سه باره تکرار می شود و این بار حسین (ع) - جان عالمی به فدایش - به حرف می آید و می فرماید:

عزیزان من! پاسخ دهید. اگرچه فاسق و فاجر است اما به هر حال خویش شماست، ببینید چه می گوید. اگر اقتضای ادب تاکنون پاسخ نگفتن به شمر بود، اکنون اطاعت امر امام و پاسخ گفتن به شمر ادب است. هر چهار دلاور برمی خیزند و شمر را در مقابل خیمه می یابند. هر چهار با عتاب و بی نرمشی در کلام می پرسند:

- آمده ای که چه؟ چه می خواهی؟

- خواهرزاده های من! برایتان امان نامه آورده ام. خود را با حسین (ع) به کشتن ندهید، بیایید...

هر چهار دلاور از خشم، چشم می درانند و دندان می سایند و عباس فریاد می کشد:

- "تبت یداک یا شمر"!

بریده باد دو دست تو ای شمر. لعنت بر تو و امان نامه ات. تو اگر خویش ما بودی، ما را به جهنم نمی خواندی.

ما در امان باشیم و برادرمان، مولا و آقایمان و امام مان حسین (ع) - فرزند زهرا (س) - در امان نباشد؟ ما حسین (ع) را رها کنیم و سر در مقابل ملعونین و ملعون زادگان فرود آوریم؟ شمر اگر بماند بیش از این باید خوار و حقیر باشد.

ذلیل و درمانده سر خود را می گیرد و خود را در سیاهی لشگر کفر گم می کند.


فرهنگی بازدید : 23 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

استاد سیدجعفر شهیدی درگذشت!


به گزارش «تابناک»، سیدجعفر شهیدی فرزند سیدمحمد سجادی که از دانشمندان و مفاخر بزرگ ادبی ایران به‌شمار می‌رفت، در سال1297 هجری شمسی در شهر بروجرد به دنیا آمد.
وی دوران تحصیل ابتدایی و اندکی از متوسطه را در بروجرد و سپس ادامه آن را در تهران به پایان رسانید.


شهیدی قبلا به نام سجادی معروف بود که بعدها تغییر شهرت داده و با نام شهیدی در مراکز علمی و دانشگاهی شهرت پیدا کرد.
وی چند سالی را برای خواندن درس طلبگی در قم سپری و محضر آیت‌الله بروجردی و بسیاری از مراجع و بزرگان دینی را درک کرده بود. برخورد با شادروان محمد معین باب آشنایی و معرفی وی را به حضور استاد علامه، مرحوم دهخدا فراهم کرد و بعد از تشکیل سازمان لغت‌نامه دهخدا، معاونت سازمان را به‌عهده گرفت.
اخذ درجه دکتری با امتیاز والا و استادی دانشکده ادبیات در فاصله سال‌های 1340 به بعد جزو مرحله دوم زندگانی استاد شهیدی بود.
بعد از مرگ مرحوم معین، شهیدی مسئولیت اداره سازمان لغت‌نامه دهخدا را بر عهده گرفت. او در زمینه‌های ادب عرب و فارسی استادی بنام بود و درک محضر و مجالست با استادانی نظیر بدیع الزمان فروزانفر، دهخدا، جلال همایی و محمد معین اعتبار علمی و معنوی او را دو چندان کرد.
تألیفات و مقالات علمی و ادبی این استاد بزرگ فراوان است که از جمله آنان می‌شود به این آثار اشاره کرد: زندگینامه ابوذر غفاری، انقلاب بزرگ، زندگی حضرت سجاد (ع)، زندگانی حضرت فاطمه (س)، زینب (س) شیرزن کربلا، محدودیت در اسلام، جنایتکاران چه می‌اندیشند، تصحیح و حاشیه بر کتاب دره نادره، میرزا محمد خان استر آبادی که از نثرهای مصنوع متکلف است و تعلیقات شهیدی بر آن و بررسی دقایق و مشکلات تنها با خامه قدرتمند وی توانست مقبولیت عامه پیدا کند.

شهیدی تا پیش از بیماری‌اش در مقطع دکتری ادبیات فارسی چند ساعتی را به افاضه علمی مشغول بود و بقیه اوقات را در سازمان لغت‌نامه دهخدا به نظارت و مدیریت سپری می‌کرد.

 

فرهنگی بازدید : 20 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

«مهران مدیری» سریال جدید خود را کلید‌زد


به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس، «مهران مدیری» مجموعه جدید خود را که هنوز نامی برای آن انتخاب نکرده است در لوکیشنی در خیابان ملاصدرای تهران کلید زد.
بنابر این گزارش، این مجموعه جدید در 15قسمت برای پخش در ایام نوروز1387 ساخته خواهد شد و «مهران مدیری» در آن نقش اول را بازی خواهد کرد.
تا به حال حضور بازیگرانی چون سیامک انصاری، هادی کاظمی، شقایق دهقان، بهنوش بختیاری و الیکا عبدالرزاقی در آن قطعی شده و احتمالا بازیگران سرشناس دیگری مانند «امین حیایی» و «خسرو شکیبایی» نیز در دو قسمت آن حضور خواهند داشت.
داستان‌های این مجموعه که قرار است از شبکه سوم سیما پخش شود توسط «محراب قاسم‌خانی» و «پیمان قاسم‌خانی» نوشته شده و لوکیشن‌های اصلی آن نیز در تهران هستند.
داستان این مجموعه تلویزیونی که در آن مهران مدیری بازیگر نقش «مهران» خواهد بود درباره فردی است که بی‌گناه به کلاهبرداری متهم می‌شود و به دلیل این اتهام هربار درگیر ماجرایی تازه می‌شود.
داستان‌های این مجموعه جدید که به صورت اپیزودیک ساخته خواهد شد، به هم پیوسته است و بازیگران این بار در داستان‌ها حضوری کوتاه خواهند داشت.
فضای کار جدید «مهران مدیری» آپارتمانی است و داستان آن هیچ شباهتی به کارهای قبلی او ندارد.
آخرین ساخته تلویزیونی «مهران مدیری» مجموعه «باغ مظفر» بود که سال گذشته از شبکه سوم سیما پخش شد و آخرین کار غیرتلویزیونی ساخته شده توسط او، مجموعه «گنج مظفر» است که در قالب مجموعه سی دی ساخته شده و به زودی روانه بازار خواهد شدمنبع:http://shad23.dorblog.com/
فرهنگی بازدید : 30 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

ترکیه برای هشتصدمین سال تولد ملانصرالدین آماده می‌شود.


به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از دیار ادبیات ترکیه، "مصطفی بال اوغلو" شهردار "آک شهیر" با اعلام این خبر گفت: در حال حاضر خودمان را برای برگزاری مراسمهای مختلفی درسالگرد تولد ملا نصرالدین آماده می کنیم.

وی ادامه داد: از جمله کارهایی که برای این مراسم انجام داده ایم طراحینشانه (لوگو) مختص هشتصدمین سالگرد تولد ملا نصر الدین و تهیه تقویم سالنامه با ایننشانه است.

وی در تشریح ویژگیهای ایننشانه گفت: نشانه به این صورت طراحی شده که ملا نصرالدین روی خر خود برعکس نشسته و تصویر بدن خر نیز از کلمه ترکی "yil"(به معنی سال) تشکیل شده و خود ملا به شکل عدد 8 که قسمتی از عدد 2008است بر روی خر نشانده شده است؛به طوری که اگراین تصویر را به صورت برعکس نگاه کنید عدد 800که نشانگر سالگرد تولد اوست دیده می شود.

ملانصرالدین بنا به روایتی در سال 1208 در خراسان و در زمان حکومت سلجوقیان متولد شد.او شخصیتیفکاهی و بذله‌گو در فرهنگ‌های عامیانه ایرانی، افغانی، ترکیه‌ای، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان و روسیه هم شناخته ‌شده است؛ به گونه ای که بر سر ایرانی و ترک و افغان و... بودن او همواره مناقشه وجود داشته است.

درباره وی داستان‌های لطیفه‌ آمیز فراوانی نقل می‌شود و این موضوع که وی شخصی واقعی بوده یا افسانه‌ای، مشخص نیست. برخی منابع او را واقعی و هم عصر تیمور لنگ (فوت در ۸۰۷ ق) یا حاج بکتاش (فوت در ۷۳۸ ق) دانسته‌اند. نکته دیگر اینکه در نزدیک آق‌شهر از توابع قونیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و می‌گویند که قبر ملانصرالدین در آنجاست. ضمن اینکه در مسکو نیز مجسمه ای از او ساخته شده که در محوطه مقابل ایستگاه مترو "مالادوژنایا" واقع در غرب مسکو نصب شده است.

فرهنگی بازدید : 18 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

چرا باید به ایران افتخار کنیم ؟


آیا میدانید : اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی که عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی که کشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی.
آیا میدانید : اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز .
آیا میدانید : اولین مردمانی که حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی که شیشه را کشف کردند و از آن برای منازل استفاده کردند ایراینان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی که مقیاس سنجش اجسام را کشف کردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی که قاره آمریکا را کشف کردند ایراینان بودند و کریستف کلب و واسکودوگاما بر اثر خواندن کتابهای ایرانی که در کتابخانه واتیکان بوده به فکر قاره پیمایی افتادند .


فرهنگی بازدید : 16 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

اختصاص 4 میلیارد تومان برای زنده نگهداشتن فرهنگ عاشورا.


به گزارش خبرنگار مهر، محمدحسین صفارهرندی وزیر ارشاد عصر امروز در نشستی خبری با تشریحاقدامات این وزارتخانه در خصوص زنده نگه داشتن واقعهعاشورا، گفت: وزارتخانه ای که عنوان فرهنگ را بر پیشانی خود دارد و از سوی دیگر متولی شورای فرهنگ عمومی کشور نیز هست، نمی تواند نسبت به این مقوله مهمبی تفاوت باشد از اینرو در طول دو سال و اندی که دولت نهم مسئولیت اداره کشور را بر عهده گرفته، وزارت ارشاد بحث همراهی با مقوله عزاداری سالار شهیدان رادر شکل و جایگاهی که برازنده این عظمت الهی است، در دستور کار خود قرار داده که سال گذشته نیز با استقبال خوب عزاداران حسینی به ویژه هیئتهای مذهبی مواجه شد.

وی افزود: ما از ابتدای سال قمری گذشته این مهم را با تشکیل ستادی به نامعاشورائیان فجرآفرین در دستور کار قرار دادیم که نتیجه آن پدید آمدن محصولات فرهنگی متعددی است که می تواند به هیئتها و مساجد کشور اهدا شود و یا از ورود برخی مسائل مورد اشکال و اعتراض در این ایام جلوگیری شود. در این راستا 140 عنوان کتاب برتر را در زمینه فرهنگ و تاریخ عاشورا انتخاب کرده ایم و سفارش چاپ آنها را در تیراژ قابل توجه داده ایمکه این کار تقریباً تمام شده وبه زودی هم توزیع می شوند.

صفارهرندی اضافه کرد: بخشی از این اقدامات هم در تولید کاستها و کلیپهای صوتی است که بخش کوتاهی از مواعظ و سروده های متناسب با فلسفه عاشورا در برگرفته اند. این کاستها هم به ویژه در شبکه حمل و نقل شهری در تیراژ قابل توجهی توزیع می شود.

وزیر ارشاد گفت: برای انتقال این کتابها و تولیدات فرهنگی به جامعهبیش از 5 هزار نفر از مبلغان مذهبی و مداحان کشور را که همگی مورد تائید حوزه علمیه قم، سازمان تبلیغات اسلامی و مراجع دیگر هستند، بسیج کرده ایم. همچنین اهدای کتاب بهسه هزار و 500مسجد و برپایی نمایشگاه های کوچک کتاب در ایام محرم از دیگر اقدامات وزارت ارشاد خواهد بود.

وی از همکاری وزارتخانه متبوعش باوزارتآموزش و پرورش و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان برای زنده نگه داشتن واقعه عاشورا خبر داد و افزود: بیش از5 هزارمدرسه کشور را در مقطع متوسطه انتخاب کرده ایم و در این ایام علاوه بر اهدای کتابهای نوحه سرایی و مداحی متناسب به مخاطبان، نمایشگاهی با 65 پوستر در مدارس برگزار می کنیم و پرچمها و شالهای عزا را به دانش آموزان هدیه می کنیم.

صفارهرندی گفت: اهدای برخی لوازم شامل بسته های فرهنگی، کتابهایی درباره عاشورا، کتابی از رهنمودهای رهبر انقلاب و کتابی درباره آداب عزاداری را به بیش از 30 هزار هیئت مذهبی که دارای شناسنامه اند، از دیگر اقدامات وزارت ارشاد در این باره خواهد بود.

وی همچنین از تهیه بنرهایی با تصاویر متناسب با واقعه عاشورا در تیراژ بیش از10 هزار نسخه و توزیع آن به جای شمایلهایی که به ائمه معصومین نسبت داده می شود، خبر داد.

وزیر ارشاد ادامه داد: از دیگر کارهای ما به صحنه بردن نمایشنامهارزشمندی است که اهالی هنر نمایش در تدارک آن هستند که به محضآماده شدن، در مدت زمان قابل توجهی و در محیطی بزرگ در تهران به نمایش درخواهد آمد. همزمان اجرای نمایش خورشید کاروان را در 12 استان کشور خواهیم داشت. در 7 استان کشور هم نمایش غریبه شام را به روی صحنه خواهیم برد.

صفارهرندی از تهیه فیلمی پرهزینه درباره واقعه عاشورا خبر داد و گفت: یکی از هنرمندان سینمایی ما (احمدرضا درویش) پیشنهاد پروژهتاریخیبزرگ و پر هزینه ایرا داده که در معاونت سینمایی هم به تصویب رسیده و مقدمات اجرای این کار هم فراهم شده است. امیدوارم سال 87آغازی باشد برای این پروژه بزرگ.

وی همچنین ابراز امیدواری کردمراسم فجر آفرینان عاشورایی امسال هم برگزار شود. صفارهرندی همچنین از ادامه بیمه اعضای هیئتهای مذهبی در ایام محرم خبر داد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان با اشاره به اعتبارات مصرف شده در سالهای گذشته برای زنده نگه داشتن واقعه عاشورا، گفت: اواخر سال 84 رئیس جمهور با اهدای مبلغی در حدود 11 میلیارد تومان موج همراهی دولت با عزاداریهای مردمی را کلید زد. در سال 85 با توجه به جهت گیریهای نرم افزاری ما، توانستیم با اعتبار کمتری نزدیک به 6 میلیارد تومان این کار را انجام دهیم و در سال جاری هم با اهمیت دادن به توان نرم افزاری مان، توانسته ایم با 4 میلیارد تومان این برنامه ها را تدارک ببینیم

فرهنگی بازدید : 40 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (0)

نگاه به جوانان باید شجاعانه اصلاح شود .


کلهر مشاور رسانه ای رئیس جمهور در گفت وگو با خبرنگار سرویس سیاسی برنا جوانان را مخاطب اصلی و عمده بسیاری از پروژه های در دست احداث در استان های کشور که ماحصل سفر رئیس جمهور و هیات دولت به این استان هاست، اعلام کرد و گفت: بیش از 2 دهه برنامه های کشور به نام جوان ها بوده و از این اسم زیاد استفاده می شده، اما واقعا رویکرد و جهت گیری برنامه های کشور برای جوانان نبوده است. وی افزود: ما نیازمند یک بازنگری کلی نسبت به این مقطع سنی هستیم. مشاور رسانه ای رئیس جمهور با بیان این که در فرهنگ ما به لحاظ تاریخی و به خصوص بعد از صفویه دچار این مشکل و انحطاط فرهنگی هستیم که جوانی مترادف با جهالت است، خاطر نشان کرد: یک نوع پیرگرایی در فرهنگ ما بروز می کند و متاسفانه زیباترین تصویر در کشور ما پیرمردی است که نوه خود را بغل کرده و این مقطع وسط، که جوانی است به عنوان عیب زندگی دیده می شود.وی ادامه داد: از جوانی در دین مبین اسلام به عنوان گل زندگی یاد شده است.کلهر تاکید کرد: نگاه به جوانان و کارکردهای آنان باید شجاعانه در تمام سازوکارهای حقوقی ، قانونی و تصمیم گیری‌های ما اصلاح شود.وی در مورد استعفای خود توضیح داد: رئیس جمهور در نشست خبری خود با خبرنگاران اعلام کرد که سلسله استعفا در دولت تمام شده و من هدفم این بود که این نکته را متذکر شوم که هیچ کس از آنچه در دل دیگران می‌گذرد خبر ندارد.مشاور رسانه ای رئیس جمهور کشورمان با بیان این که استعفا به معنای طلب عفو کردن است، گفت: متاسفانه در جامعه ما برخی رسانه ها استعفا رابه قهر کردن و یا تنبیه کردن تعبیر کردند.وی افزود: استعفا به معنای آمدن گزینه بهتر است
فرهنگی بازدید : 34 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

روایت ساخت قطعه «نینوا» از زبان «حسین علیزاده»


به گزارش فارس محبوبیت قطعه «نینوا» در زمان انتشارش فروش بالایی را برای آن رقم زد، که برای یک آلبوم موسیقی در ایران بعد از انقلاب تا آن زمان بی سابقه بود. برخی کارشناسان میزان محبوبیت این قطعه را با قطعه «ای ایران» روح الله خالقی برابر دانسته‌اند.حسین علیزاده، آهنگساز و نوازنده چیره دست تار در گفت‌وگو با خبرنگار موسیقی فارس دریادآوری چگونگی ساخت قطعه مشهور «نینوا» گفت: من بچه خیابان خیام هستم و یکی از سرگرمی ما بچه‌ها در آن موقع راه‌اندازی دسته بود. من نمی‌خواهم تبلیغ وابستگی مذهبی کنم ولی همیشه اسمم را دوست داشتم و از آنجایی که من در روز عاشورا متولد شده‌ام، مادرم اسمم را حسین گذاشته و «علی‌زاده» هم هستم! .
وی ادامه داد: من از موضع یک متخصص موسیقی می‌گویم که با نینوا بیشتر بعد از انقلاب و اول انقلاب آشنا شدم و برایم اسم بسیار زیبایی بود.خیلی‌ها تفاسیر مختلف راجع به نینوا کردند و این قطعه را برای خودشان دانستند.
وی افزود: نینوا آن واژه‌ای است که ما همه حس‌ها را می‌توانیم درباره آن داشته باشیم. اگر می‌خواهند موضوع و حس مبارزه امام حسین(ع) را به آن اطلاق کنند، من افتخار می‌کنم.
این آهنگساز در خصوص اینکه برخی این قطعه را به جای نینوا، نی‌نوا اطلاق می‌کنند، اظهار داشت: «نینوا» اسم زیبایی است که یک معنای چند بعدی می‌توان به آن داد. هم«نینوا» است هم «نوای نی» است و هم قطعه‌ای که این نی می‌نوازد در دستگاه نواست. به همین جهت نینوا یک قطعه ملی شد و هر کس با هر عقیده‌ای با این قطعه ارتباط برقرار کرد.
وی ادامه داد: من دوستان بسیار زیادی با عقاید مختلف با این قطعه پیدا کردم و خودم مدیون قطعه‌ نینوا هستم که در یک زمانی در ذهن من اتفاق ‌افتاد. زمانی که من شاهد آن بودم که جنگ شروع شده بود و همه داشتند در زمینه‌ موسیقی برداشت خودشان را می‌کردند. در آن زمان مسئولان موسیقی از من خواستند که بیایید در مورد اتفاقاتی که در جنگ افتاده قطعه بسازید. من گفتم اولاً نمی‌توانم کار سفارشی بسازم چرا که باید با حس خودم بوجود بیاید و ضمن اینکه هر کسی جنگ را یک جور می‌بیند .
این نوازنده تار بیان داشت: نمی‌گویم که این قطعه را برای جنگ ساختم ولی در شرایطی بود که در جنگ زندگی می‌کردیم . یادم هست یکبار یک نفر از من پرسید که نینوا چه رنگی است؟ گفتم یک افق تیره‌ای است که رنگ قرمزش غالب است چرا که ساخت این قطعه در نگاهم به افق در یک غروب اتفاق افتاد. البته اولین جلد نینوا با طرحی از رضا درخشانی به همین رنگ چاپ شد.
وی در خصوص مدت زمان ساخت این قطعه گفت: نوشتنش چیزی حدود 2 سال طول کشید و اما ایده‌اش 5-4 ماه ولی ایده کلی‌تر آن به سال 56 برمی‌گردد. من در آن سال یک طرح اولیه از دستگاه نوا داشتم که در حافظیه اجرا شد و چیدمان و فانتزی این جریان به سالهای 56-55 برمی‌گردد که کم کم این ایده را برایم آورد. تمام هنرمندان یک اثر می‌سازند و دائم این را با روایتهای دیگر بیان می‌کنند. من هم دائم با شکل‌ها و شیوهای مختلف در تکنوازی‌هایم و کارهای گروهی‌ام این ایده را داشتم .
علیزاده ادامه داد: نینوا هم نتیجه و فکرهای اولیه‌اش از سالهای 23-24 سالگی شکل گرفت و من در 32 سالگی آن را نوشتم.
خالق نینوا با بیان اینکه تمام این ایده‌ها به زمان کودکی برمی‌گردد،اظهار داشت:من بچه‌ای بودم که در جنوب شهر تهران در یک خانواده زیر متوسط از نظر اقتصادی اما پر از عشق زندگی می‌کردم.

قطعه ای از آلبوم نینوا
فرهنگی بازدید : 39 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

لیستی از زوج‌های هنری ایرانی


-پژمان بازغی (بازیگر) ---- مستانه مهاجر (تدوینگر)

رخشان بنی‌اعتماد (کارگردان) ---- جهانگیر کوثری (تهیه‌کننده، مجری)

کمند امیرسلیمانی (بازیگر) ---- ورقا عامری (عکاس)

تهمینه میلانی (کارگردان) ---- محمد نیک‌بین (تهیه‌کننده)

لادن طباطبایی (بازیگر) ---- سعید تهرانی‌ (بازیگر، تهیه‌کننده)

مهناز افضلی (بازیگر) ---- حسن پورشیرازی (بازیگر)

حمید سمندریان (کارگردان) ---- هما روستا (بازیگر)

بهزاد فراهانی (بازیگر)---- فهمیه رحیم‌نیا (نویسنده)

افسر اسدی (بازیگر) ---- اصغر همت (بازیگر)

محمد رحمانیان (کارگردان) ---- مهتاب نصیرپور (بازیگر)

امین تارخ (بازیگر) ---- منصوره شادمنش (نویسنده)

مینا جعفرزاده (بازیگر)---- بهمن زرین‌پور (کارگردان)

جمشید آهنگرانی (نویسنده)---- منیژه حکمت (کارگردان)

حسن جوهرچی (بازیگر) ---- مهناز بیات (منشی صحنه)

لادن مستوفی (بازیگر ) ---- شهرام اسدی (کارگردان)

الهام چرخنده (بازیگر) ---- فرشید نوابی (بازیگر)

شاهرخ فروتنیان‌‌ (بازیگر) ---- افسانه چهره‌آزاد (بازیگر)

آتیلا پسیانی (بازیگر) ---- فاطمه نقوی (بازیگر)

کامبوزیا پرتویی (کارگردان) ---- فرشته صدرعرفانی (بازیگر)

مائده طهماسبی (بازیگر) ---- فرهاد آئیش (بازیگر)

داریوش مهرجویی(کارگردان) ---- وحیده محمدی‌فر (فیلمنامه نویس و منشی صحنه)

نادر مقدس (کارگردان) ---- افسانه منادی (کارگردان)

علیرضا امینی (کارگردان) ---- فرناز جمشیدی مقدم (منشی صحنه)

محمود پاک نیت (بازیگر) ---- مهوش صبرکن (بازیگر)

محمدرضا شریفی‌نیا (بازیگر) ---- آزیتا حاجیان (بازیگر)

هومن حاجی عبدالهی (مجری، بازیگر) ---- سلیمه قطبی (بازیگر رادیو)

محسن قاضی‌مرادی (بازیگر) ---- مهوش وقاری (بازیگر)

داود رشیدی (بازیگر) ---- احترام برومند (مجری، بازیگر)

بهروز افخمی (کارگردان) ---- مرجان شیرمحمدی (بازیگر، نویسنده)

بهاره رهنما (بازیگر) ---- پیمان قاسم‌خانی (فیلمنامه‌نویس)

شهرام شکیبا (مجری، شاعر) ---- مهسا ملک مرزبان (مجری)

مهرداد شکرآبی (بازیگر) ---- عاطفه رضوی (بازیگر)

احمد حامد (تهیه‌کننده) ---- فاطمه معتمدآریا (بازیگر)

ابوالفضل جلیلی (بازیگر) ---- مریم اشرفی (عکاس)

کتایون ریاحی (بازیگر) ---- فرشید رحیمیان (مدیرتولید)

محمدرضا فروتن (بازیگر)---- سحر ابراهیمی (فیلمبردار پشت صحنه)

سارا خوئینی‌ها (بازیگر ) – سابق – یوسف مرادیان (بازیگر)

محسن مخملباف (کارگردان) ---- مرضیه مشکینی (طراح صحنه، کارگردان)

شقایق دهقان (بازیگر) ---- محراب قاسم‌خانی (طراح صحنه، نویسنده)

فریال بهزاد (کارگردان)---- رضا آزادی (فیلمبردار)

علی دهکردی (بازیگر) –-- آفرین چیت ساز (طراح لباس)

محمد اصفهانی (خواننده) ---- لیدا جوادی (بازیگر)

رویا تیموریان (بازیگر) ---- مسعود رایگان (بازیگر)

اصغر فرهاد (کارگردان) ---- پریسا بخت‌آور (کارگردان)

زیبا بروفه (بازیگر) ---- پیام صابری (گریمور)

لیلا حاتمی (بازیگر) ---- علی مصفا (بازیگر)

گلاب آدینه (بازیگر) ---- مهدی هاشمی (بازیگر)

داریوش فرهنگ (بازیگر) – سابق – سوسن تسلیمی (بازیگر)

سیما تیرانداز (بازیگر) ---- ناصرهاشمی(بازیگر)

لیلی رشیدی (بازیگر) – سابق – نیما بانکی (بازیگر)

امین حیایی (بازیگر) ---- نیلوفر خوش خلق (بازیگر)

ابوالفضل پور عرب (بازیگر) – سابق – آناهیتا نعمتی (بازیگر)

حسین عرفانی (دوبلر) --- شهلا ناظریان‌ (دوبلر)

کوروش تهامی (بازیگر) – سابق – شبنم طلوعی (بازیگر)

گوهر خیراندیش (بازیگر) ----- مرحوم جمشید اسماعیل خانی (بازیگر)

سحر ولدبیگی (بازیگر) ---- نیما فلاح (بازیگر)

فریبرز عرب‌نیا (بازیگر) – سابق – عسل بدیعی (بازیگر)

افسانه بایگان (بازیگر) ---- مرتضی شایسته (تهیه‌کننده)

فرزانه کابلی (بازیگر) ---- هادی مرزبان (کارگردان)

امیر جعفری (بازیگر) ---- ریما رامین‌فر (فیلمنامه نویس)

خسرو شکیبایی (بازیگر) – سابق – تانیا جوهری (بازیگر)

رضا رشیدپور (مجری) ---- نغمه مهرپاک (مجری)

مهتاب کرامتی (بازیگر‌) – سابق – بابک ریاحی‌پور (گیتاریست)

حمیرا ریاضی (بازیگر) ---- علی اوسیوند (بازیگر)

گلشیفته فراهانی‌ (بازیگر) ---- امین مهدوی (عکاس)

هدیه تهرانی (بازیگر) – سابق – هومن به‌منش (دستیار فیلمبردار)

یغما گلروئی (ترانه‌سرا) ---- آزاده خواجه نصیر (نقاش)

کاوه یغمایی (خواننده) ---- نیلوفر فرزند شاد (پیانیست)

مسعود کیمیایی (کارگردان) – سابق – فائقه آتشین (خواننده)

جمشید مشایخی (بازیگر) ---- گیتی رئوفی (آشنا به هنر موسیقی)

امید زندگانی‌ (بازیگر) – سابق – مینا لاکانی (بازیگر)

بهرام بیضایی (کارگردان) ---- مژده شمسایی (بازیگر)

علیرضا کنگرلو (مجری) ---- راحله امینیان (مجری)

علیرضا عصار (خواننده) ---- نسترن پاکباز (عکاس)

بهروز بقائی (بازیگر) – سابق – پرستو گلستانی (بازیگر)

منبع: نوسازی
فرهنگی بازدید : 17 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

تابلو 50 میلیون دلاری پیکاسو در برزیل پیدا شد


به گزارش خبرنگار مهر، خبرگزاری فرانسه اعلام کرد این دو تابلو نقاشی ارزشمند ماه گذشته میلادی از موزه هنر به سرقت رفته بودند و سخنگوی پلیس سائوپولو بدون ذکر محل دقیق پیدا شدن تابلوها از انتقال آنها به دایره تحقیقات جرایم سازمان‌یافته و دستگیری دو مظنون خبر داد.

این دو تابلو یکی "پرتره سوزان بلاچ" متعلق به پیکاسو با ارزش تقریبی 50 میلیون دلار و دیگری "کارگر قهوه" اثر پورتیناری نقاش برزیلی است که گفته می‌شود حدود شش میلیون دلار قیمت‌گذاری شده است. جالب اینکه هیچکدام از این دو تابلو نقاشی گرانقیمت بیمه نشده بودند.

 

تابلو "پرتره سوزان بلاچ" پیکاسو

خبر کشف دو تابلو نقاشی مسروقه درست ساعاتی پس از آن منتشر شد که رئیس واحد ویژه مبارزه با جرایم سازمان‌یافته پلیس برزیل اعلام کرد تابلوها به احتمال زیاد برای فروش در بازارهای زیرزمینی و غیرقانونی اشیاء و آثار هنری به خارج از مرزهای این کشور منتقل شده‌اند.

مقام‌های رسمی پلیس و موزه هنر سائوپولو پیشتر گفته بودند سرقت تابلوهای پیکاسو و پورتیناری از این موزه کاملا به صورت حرفه‌ای انجام شده و سارقان روز 20 سپتامبر در غیبت نگهبانان موزه این دو تابلو در کمتر از چهار دقیقه از دو اتاق جداگانه برداشته و به خارج از موزه منتقل کرده‌اند.

سه سارق برای ورود به ساختمان موزه از یک جک خودرو و یک اهرم استفاده کرده بودند، ضمن اینکه یکی از همدستان آنها هم در بیرون ساختمان مراقب اوضاع بوده و اطلاعات را با تلفن همراه به همکارانش منتقل می‌کرده است. به گفته پلیس، وسایل مورد استفاده سارقان و همینطور گوشی سارقان در محل ارتکاب جرم باقی مانده بود.

دوربین‌های مخفی و امنیتی موزه هنر سائوپولو جریان کامل سرقت را ضبط کرده‌اند، اما مشکل اصلی این است که این دوربین‌ها به سیستم زنگ هشدار مجهز نیستند و طبق آنچه در فیلم دیده می‌شود، سارقان با خیال راحت و اطلاع از این موضوع عملیات خود را انجام داده‌اند.

تابلو "پرتره سوزان بلاچ" پیکاسو یکی از ارزشمندترین تابلوهای موجود در موزه هنر سائوپولو برزیل به شمار می‌رود و به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که یکی از معدود نمونه‌های بجامانده از نقاش سرشناس اسپانیایی در این کشور است. تابلو پورتیناری هم از بهترین آثار نئورئالیستی او محسوب می‌شود.

فرهنگی بازدید : 25 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

دفترچه جعلی خاطرات هیتلر در نمایشگاه «رسوایى‌ها در آلمان»


ه گزارش خبرگزاری مهر به نقل از دویچه وله، یکى‌ از بخش‌هاى دیدنى این نمایشگاه مربوط به "دفترچه خاطرات هیتلر" است. به عقیده بسیارى، رسوایى "دفترچه خاطرات هیلتر" بزرگترین رسوایى است که مطبوعات آلمان طى شصت سال گذشته به خود دیده است.

ماجرای رسوایی از این قرار بود که در آوریل سال ۱۹۸۳ مجله خبرى Stern اعلامکرد که دفترچه خاطرات هیتلر را به قیمت گزافى (۹.۳ میلیون مارک) از فردى که با یکى از نازیهاى قدیمى در ارتباط است، خریده و از انتهاى آوریل نوشته‌هاى دفترچه را به صورت سریالیمنتشر مى‌کند.

معرف و واسط خرید مجله، گرد هایدمن (Gerd Heidemann) خبرنگار بود. جعلى بودن دفترچه با وجود تست خط شناسى هم مشخص نمى‌شود.‌ داستان جعلی بودن دفترچه وقتى برملاشد که پس از انتشار دو قسمت از خاطرات، گروهى از پژوهشگران تاریخ معاصر آلمان و کسانى که روى زندگى هیتلر تحقیق مى‌کردند مدعى شدند که این سبک نوشتارى، سبکى نیست که با روحیات هیتلر سازگارى داشته باشد.

با پافشارى این گروه که موضوع روز مطبوعات شد،‌ از مجله خواسته شد‌ که دفترچه را براى انجام تست‌هاى فیزیکى و شیمیایى به آزمایشگاه تحقیقاتى ارتش تحویل بدهد. مجله با اطمینان خاطر دفترچه را تحویلداد اما نتیجه آزمایش به آبروریزى ختم شد. تست نور ماورای بنفش نشان داد که کاغذ دفترچه از جنس کاغذى است که اولین بار پس از سال ۱۹۵۰- یعنى پنج سال پس از خودکشى هیتلر -تولید و منتشر شده است. دادگاه این رسوایى سالها طول کشید و در این سالها موضوع داغ مطبوعات بود.

فرهنگی بازدید : 25 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

کوروش کبیر (Cyrus the Great)


کوروش کبیر (529-580 قبل از میلاد) اولین امپراتور هخامنشی بود. او کسی بود که حکومت پارس را با در هم آمیختن دو قبیله اصلی ایرانی - مادها و پارسیان- به وجود آورد. از او به عنوان کشورگشایی بزرگ یاد شده است زیرا در زمانی، حاکم بزرگترین امپراتوریهایی بود که تا کنون به وجود آمده اند. او به خاطر بردباری بی مانند و رفتار بزرگ منشانه اش در برابر مغلوبین جنگ نیز شهرت فراوانی دارد.

کوروش به محض غلبه بر مادها، دولتی را برای این قلمرو خود در نظر گرفت و مامورین دولتی را از بین بزرگان هر دو قبیله برگزید. پس از فتح آسیای صغیر(شبه جزیره بزرگی که در میان دریای مدیترانه و دریای سیاه قرار دارد)، کوروش سپاه خود را به سمت مرزهای شرقی حرکت داد. با ادامه حرکت به سمت شرق، او سرزمینهای مسیر خود تا رود سیحون ( آمودریا) را فتح کرد و پس از عبور از سیحون، به سی دریا در آسیای مرکزی رسید و در آنجا به منظور دفاع از این مرزها در برابر هجوم قبایل کوچ نشین آسیای مرکزی، شهرهایی با برج وباروی مستحکم و نیرومند بنا کرد.

پیروزیهای کوروش در شرق موجب شد تا موقعیت برای فتح غرب مناسب شود.حالا نوبت بابل و مصر بود. زمانی که کورش بابل را فتح کرد، به یهودیان ساکن آن اجازه داد تا به " سرزمین موعود" باز گردند و با برخورد توام با احترام و مدارا با اعتقادات مذهبی و آداب و رسوم نژادهای دیگر، به عنوان یک فاتح آزادی بخش، مشهور شد و امروز نام کوروش، به عنوان یکی از محبوب ترین و مورد احترام ترین امپراتوران در تاریخ به ثبت رسیده است.

فرمان کوروش کبیر
فرمان کوروش کبیر که بر روی یک استوانه گلین، به خط میخی و به زبان آریایی نوشته شده است، در 1878 در جریان حفاریهای محل تمدن بابل، به دست آمد. در این فرمان، کوروش، شیوه رفتار انسانی با ساکنان سرزمین بابل را برای فاتحان ایرانی شرح داده است.

این سند به عنوان اولین منشور حقوق بشر شناخته شده است و در سال 1971، سازمان ملل متحد ترجمه متن آنرا به تمام زبانهای رسمی به چاپ رساند و آن را در اختیار دفاتر این سازمان در کشورهای مختلف قرار داد.

در اینجا بخش آغاز این فرمان را می خوانید:
"آنگاه که من به آرامش و بی آزاربه بابل در آمدم در میان هلهله و شادی اورنگ فرمانروایی را در در کاخ پادشاهی استوار داشتم ... بی شمار سپاهانم به صلح در بابل گام بر داشتند. روا نداشتم کسی وحشت را بر سرزمین سومر و اکد فرا آرد. نیازمندیهای بابل و تمامی پرستشگاه های آنان را پیش دیده داشتم و در بهبود زندگی همگان کوشیدم. همه یوغ های ننگین بردگی را از مردمان بابل بر داشتم. خانه های ویرانشان را آباد کردم. به تیره بختیهاشان پایان دادم. مردوک مهتر خدای، از کردارم شاد شد و به من کوروش، پادشاهی که او را نیایش کرد و به کمبوجیه پسرم ... و به همه سپاهیانم، مهربانانه برکت داد از ته دل در پیشگاهش خدایگانی والای او را بس گرامی داشتیم. و همه پادشاهانی که در بارگاه خود به تخت نشسته اند در چهار گوشه جهان از فرا دریا تا فرو دریا ... همه ی پادشاهان باختر زمین که در خیمه ها سکونت داشتند برای من خراج گران آوردند و در بابل بر پایم بوسه زدند. از... تا شهرهای اشور و شوش آگاده اشنونا شهرهای زمبان مورنو در تا قلمرو سرزمین گوتیوم شهرهای مقدس فراسوی دجله را که پرستشگاه هاشان دیر زمانی ویران بود مرمت کردم و پیکره ی ایزدانی را که میان آنان جای داشتند به جای خود بازگرداندم و در منزلگاهی پایدار اقامت دادم. تمام مردمان آواره را جمع کردم و خانه هاشان را به آنان باز گرداندم ... اجازه دادم همگان در صلح بزیند." وصیت نامه کوروش بزرگ

فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام.

وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم.

من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام.

زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب . در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر این چنین نبود آنگاهازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.

باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد.

من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده‌تر است کشور را سامان خواهد داد.

فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده‌ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.

تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند.

همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .

هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد.

از کژی و ناروایی بترسید .اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید ، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد . من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم . نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود.

به نام خدا و نیاکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید.

پیکر بی‌جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که این‌همه چیزهای نغز و زیبا می‌پرورد آمیخته گردد.

من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت می‌بخشد آمیخته گردم.

هم‌اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می‌گسلد ... اگر از میان شما کسی می‌خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید . زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود.

از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند.

به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.


فرهنگی بازدید : 24 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

قدر اندوه


قیصر امین پور

ای شکوه بی کران اندوه من!

آسمان – دریای جنگل – کوه من!

گم شدی ای نیمه ی سیب دلم

ای منِ من! ای تمامِ روح من!

ای تو لنگرگاه تسکین دلم!

ساحل من، کشتی من! نوح من!

قدر اندوه دل ما را بدان

قدر روح خسته و مجروح من:

هر چه شد انبوه تر گیسوی تو

می شود اندوه تر اندوه من!

فرهنگی بازدید : 18 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

رانندگان تاکسی مردم را در برف تنها گذاشتند!


خبرنگار «تابناک» گزارش داد: هم‌زمان با بارش کم‌سابقه برف امروز در تهران، بسیاری از رانندگان تاکسی، در اقدامی سودجویانه از بیرون آوردن خودروهای خود و ارایه خدمات به شهروندان خودداری کردند.

این وضعیت برای خودروهای برخی آژانس‌ها نیز به وجود آمد و بسیاری از شهروندان در تماس با تاکسی‌های تلفنی، با پاسخ «سرویس نداریم» روبه‌رو شدند. این در حالی است که بسیاری از شهروندان که در روزهای عادی، بخش‌هایی از راه خود را پیاده و یا با استفاده از اتوبوس می‌روند، در روزهای برفی و بارانی، مایل به استفاده از تاکسی و یا خودروهای آژانس هستند.

ظاهرا بسیاری از رانندگان تاکسی که علاوه بر تسهیلات گذشته، اکنون سهمیه بنزین چهارصد تا هشتصد لیتری برای جابجا کردن مسافران را در اختیار دارند، با نگاه سودجویانه و محتاطانه از این‌که در شرایط برفی جابجا کردن مسافر وقت بیشتری از آنها بگیرد و یا به خودروشان آسیب برساند، ترجیح می‌دهند روزهای برفی را در منازلشان استراحت کنند و طبعا مردمی که تنها امروز به آنها نیاز دارند، بهتر است بیشتر زیر برف بمانند.

همچنین برخی تاکسی‌هایی که در شهر گردش می‌کنند، از سوار کردن مسافران خودداری کرده و یا به دنبال مسافران دربستی می‌گردند.

در پایان این گزارش آمده است: شهرداری تهران که در یک سال اخیر با میدان دادن به انواع شرکت‌های تاکسی‌رانی و وارد کردن خودروهای ون، سرانجام توانست انحصار موجود در تاکسیرانی را بشکند، اکنون بهتر می‌تواند با این اقدامات سودجویانه که زحمت زیادی را به مردم تحمیل می‌کند، برخورد کند.اخبار مرتبط: معرفی تاکسی‌های خالی به کمیته انضباطی
فرهنگی بازدید : 33 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

گفته‌های تعدادی از دانشجویان درباره‌ی سریال‌ها؛ «ساعت شنی»«حلقه‌ی سبز»«روزگار قریب» «شهریار»


گزارش خبرنگار سرویس تلویزیون ایسنا، از این گفته‌ها حاکی است: خانمی که در رشته معماری تحصیل می‌کند، جمله‌ی قبل تیتراژ سریال «ساعت شنی» را باعث ترغیب شدن کودکان به تماشا می‌داند و می‌گوید: داستان حالت ماورائی را منتقل می‌کند که جالب است. این سریال فیلم‌نامه‌نویس ‌خوبی هم دارد که توانسته چند داستان را طوری با هم تلفیق کند که با هم هماهنگی داشته باشد.

وی در ادامه بخشی از استقبال مخاطبان از «روزگار قریب» و «شهریار» را به خاطر کارگردان آن‌ها عنوان کرده و می‌افزاید: داستان‌های زندگی شخصیت‌های شناخته‌شده، برای مردم جالب است.

وی اضافه می‌کند: من از نزدیک با خانواده‌ی دکتر قریب، آشنایی دارم، داستان زیاد با واقعیت جور نیست و تغییراتی در آن صورت گرفته است.

این دانشجویی معماری تصریح می‌کند: بازی مهدی هاشمی از بقیه بهتر است. در ضمن بازیگرانی که در فلاش‌بک ایفای نقش می‌کنند واقعی‌تر از زمان حال هستند.

این دانشجوی دانشگاه تهران با بیان این مطلب که موضوع «حلقه سبز» روشن‌تر از قسمت‌های قبلی شده است در مورد «شهریار» نیز خاطرنشان می‌کند: داستان شهریار خوب پیش می‌رود.

یک دانشجوی دخترمحصل رشته‌ی ژنتیک دانشگاه تهراننیز درباره‌ی سریال «روزگار قریب» به کارگردانی کیانوش عیاری اعتقاد دارد: بازیگری که نقش زن دکتر قریب را بازی می‌کند، خوب درنیامده است.

او می‌گوید: از نظر کارگردانی، داستان خیلی قشنگ به گذشته می‌رود. در ضمن چه لزومی دارد به گذشته این فرد پرداخته شود اما در کل نوع داستان خوب است.

وی با بیان این‌که «شهریار» خوش ساخت‌تر از «روزگار قریب» است، ادامه می‌دهد: نوع کارگردانی این سریال را جذاب کرده است. در اوج پختگی‌بودن، بچگی شهریار برای بیننده جالب توجه است.

یک داشجوی پسر رشته ادبیات با بیان این‌که سریال «ساعت شنی»، پرمخاطب است، ادامه می‌دهد: مشکلات اجتماعی متعددی در این سریال هم‌زمان نشان داده شده است. در بیان تمام موارد اغراق صورت گرفته است. شاید درصد خیلی کمی وجود داشته باشند که هم‌زمان مشکلات نازایی، بیماری پدر، توهم، اختلاف با همسر و استفاده از رحم جایگزین را داشته باشد.

وی با بیان این‌که به نظر می‌رسد «بی‌صدا فریاد کن» با استقبال خوبی مواجه شده است می‌افزاید: باز هم همان موضوع باند قاچاق و پلیس، آدم خلافکاری که می‌خواهد اصلاح شود ولی شرایط اجازه نمی‌دهد.

این دانشجوی ادبیات در مورد «حلقه سبز» نیز می‌گوید: تابه‌حال هیچ‌کس مساله پیوند اعضا، مرگ، روح و غیره را چنین زیبا به تصویر کشیده نشده است. با این‌حال اوایل این سریال مهم بود. تا چندین هفته مخاطب نمی‌دانست که در این فیلم چه می‌گذرد. شاید همین موضوع، انگیزه‌ای برای دنبال‌کردن این سریال باشد. اما ممکن است خیلی از بینندگان به همین دلیل دچار دلزدگی شده باشند و دیگر سریال را دنبال نکنند.

یک دانشجوی زیست‌شناسی نیز درباره «حلقه سبز» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا می‌گوید: سریال ریتم کندی دارد. البته به نوعی این کندی لازم است تا مفهوم و احساس فیلم‌نامه به خوبی به بیننده منتقل شود. موضوع سریال بسیار بکر و جالب است هرچند جلوه‌های ویژه‌ی آن ابتدایی است.

وی می‌افزاید: حمید فرخ‌نژاد (بازیگر نقش حس گلاب)، لایه‌ی دیگری از هنر بازیگری خود را در این سریال به نمایش گذاشته است.

این دانشجوی پسر که در رشته علوم اجتماعی، تحصیل می‌کند درباره‌ی سریال «شهریار» تصریح می کند: در آن زمان در آذربایجان کسی فارسی صحبت نمی‌کرد. کارگردان می‌توانست فیلم را به صورت زیرنویس نمایش دهد. البته به نظر می‌رسد با توجه به این‌که این سریال از شبکه سراسری پخش می‌شود، برای ارتباط بیشتر مخاطب در تمام ایران این تمهید در نظر گرفته شده است.

وی تصریح کرد: بازیگران دیالوگ‌های آذری را خوب ادا می‌کنند، اما بازیگری نقش کودکی شهریار را بازی می‌کند، برخی کلمات را درست تلفظ نمی‌کند.

دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه تهران نیز موضوع «ساعت شنی» را جدید می‌داند و می‌گوید: تاکنون به این موضوع پرداخته نشده است. این سریال، فرهنگ جدیدی را در بین مردم رواج می‌دهد و برپایه علمی پیش می‌رود.

وی درباره‌ی«حلقه سبز» می‌افزاید: موضوعش جالب است، اما جذاب ساخته نشده است.

این دانشجو پسر درباره ی« روزگار قریب» نیز می‌گوید: لزومی ندارد که تا این حد به جزئیات زندگی یک فرد پرداخته شود.

مردی که در رشته جامعه‌شناسی محصل است نیز به خبرنگار ایسنا درباره‌ی «حلقه سبز» می‌گوید: این سریال دیدی تازه و پرداختی نو دارد. متناسب با اعتقادهای دینی است و دیدی زیبا به مرگ دارد. پیوند اعضا را بانگاهی غیرتبلیغی و قشنگ نشان می‌دهد. همیشه به پیوند اعضا شعارگونه پرداخته می‌شود. اما در این سریال پرداخت کاملاً غیرمستقیم است.

وی ادامه می‌دهد: موسیقی آن خیلی‌خوب است. فقط ریتم سریال کند است. بازی‌ها روان‌ و قوی هستند. شخصیت‌پردازی‌ها کمی ابهام دارد و نمی‌شود آدم‌های سریال را درست شناخت.

دانشجوی پسر رشته روان‌شناسی درباره‌ی «ساعت شنی» می‌گوید: این سریال یک درام تلخ اجتماعی اما واقعی است. خیلی به مسایل ذهنی پرداخته است و به مسایل زنان خوب پرداخت شده است.

وی می‌افزاید: بهزیستی را غیرواقعی و آرامانی نشان داده است، در صورتی که بهزیستی به این صورت نیست.

وی خاطرنشان می‌کند: ساعت شنی فقر و ثروت را خیلی واضح در دو قطب نشان می‌دهد و فاصله‌ی طبقاتی را خیلی‌خوب نشان می‌دهد، به خصوص این‌که تلویزیون معمولاً زندگی‌های آرمانی را نشان می‌دهد.

این دانشجو درباره‌ی « روزگار قریب» تصریح می‌کند: ریتم این سریال کند است، سه قسمت است که به بیماری دکتر و مشکلات درمانی روستا پرداخته است.

وی درباره‌ی سریال «شهریار» نیز می‌گوید: رویکرد کلی داستان، یک رویکرد شاعرانه است و خیلی‌خوب به آذربایجان و فضای فولکلور آن پرداخته است. جریان‌های سیاسی را یک‌جانبه نشان می‌دهد. البته با توجه به این‌که از تلویزیون پخش می‌شود طبیعی است.

وی افزود:گویش‌های این سریال خیلی‌خوب است و طبیعت آذربایجان به نحو زیبایی به تصویر کشیده شده است که این امر باعث شده است جذابیت کلامی و تصویری داشته باشد. تیتراژ اول و آخر سریال (منظومه حیدربابا) بسیار مناسب انتخاب شده است و به جذابیت سریال افزوده است.

مردی که دانشجوی رشته مدیریت است نیز در مورد «ساعت شنی» می‌گوید:این سریال روند تندی دارد. ساختارش سینمایی است و به لحاظ فنی خیلی خوش‌ساخت است. (حرکت دوربین، دکوپاژ).

وی با بیان این‌که این سریال به معضلات جامعه می‌پردازد خیلی‌خوب است در مورد جمله قبل از تیتراژ این سریال ادامه می‌ده: می‌توانست این جمله اصلاً نباشد، به خاطر این‌که اگر این افراد سریال را ببینند اصلاً چیزی متوجه نمی‌شوند.

وی تصریح می‌کند: امیدوارم موضوعی با چنین حساسیتی که تاکنون به آن پرداخته نشده است. بتواند پایانی منطقی، بی‌طرفانه و آزاد داشته باشد تا هیچ‌گونه خط‌مشی به کسی ندهد. فقط به طرح مسئله، جوانب کار و مسایل پیش آمده میان شخصیت‌ها در بستر این موضوع بسنده کند.

این محصل مدیریت درباره‌ی « حلقه سبز» هم می‌گوید: حتماً حاتمی‌کیا می‌داند که چه سریالی می‌سازد، سریالی مثل حلقه سبز، ماورایی است و از چارچوب‌های منطقی خاص پیروی نمی‌کند.

این مرد دانشجو ادامه می‌دهد: حاتمی‌کیا، گرچه کارگردان حرفه‌یی است، اما به نظر می‌رسد سلیقه‌ی شخصی خود را در ساخت این سریال وارد کرده است که در نوع بیان سریال بسیار برجسته‌تر از منطق موضوعی سریال شده است. شخصیت حس گلاب، قبل از این اتفاقات، یک فرد معلول بوده است، معمولاً انسان‌هایی با چنین وضعیتی بیشتر آرزوی مرگ می‌کنند و می‌طلبد شخصیتی به جای او در فیلم در نظر گرفته می‌شد که لااقل مخاطب بفهمد که چرا می‌خواهد زنده بماند.

وی خاطرنشان می‌کند: اگر حاتمی‌کیا قصد پیداکردن مخاطب عام برای این سریال را نداشت، قطعاً آن را به صورت فیلم سینمایی می‌ساخت. سریال حلقه سبز سریالی خاص است ولی نباید فراموش کرد که مخاطبان تلویزیون بیشتر عام اند و زمانی توانسته‌ایم هنر کنیم که بتوانیم حداکثر مخاطبان را با موضوعات خاص نزدیک‌تر کنیم و هرچه‌قدر این فاصله کم‌تر شود، بینندگان بیشتر با اثر همزادپنداری می‌کنند و نتیجه موفقیت‌انگیزتر است.

وی درباره‌ی«بی‌صدا فریاد کن» هم می‌گوید: داستان خیلی دم‌دستی و سطحی، داستان پیش می‌رود، موضوع اکس خیلی بیشتر جای پرداخت دارد. بهتر بود بیشتر وجه اجتماعی این موضوع پرداخت می‌شد تا جریان‌های پلیسی.

این دانشجوی دانشگاه تهران با بیان این‌که چنین موضوعاتی باید ریتم کندی داشته باشند، تا بیننده با تفکر بیشتری آن را ببیند، می‌افزاید: «بی‌صدا فریاد کن» دو نوع طرح قصه دارد. یکی پیگیری قاچاقچیان و خانواده‌های آنان و دیگری خود موضوع چنین قرص‌هایی که در میان جوانان رواج پیدا کرده است. بهتر است به هرکدام از این مسایل به صورت جداگانه پرداخته شود و بیشتر به این موضوع که کدام قسمت جامعه ما ضعف داشته است که باعث شده این مسئله در میان جوانان رخنه کند باید پرداخته شود.

وی خاطرنشان می‌کند: این فیلم بیشتر دغدغه‌های ذهنی خود فخیم‌زاده را نشان می‌دهد. نه یک داستان واقعی و چتری که از طرف نیروی انتظامی گسترده شده است باعث می‌شود او بیشتر سلیقه‌اش را وارد کند نه حقیقت.

 

فرهنگی بازدید : 27 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

306 فیلم برای اسکار بهترین فیلم رقابت می‌کنند.


به گزارش خبرنگار مهر، خبرگزاری شینهوا چیناعلام کرد یکی از شرایط رقابت فیلم‌ها در بخش اسکار بهترین فیلم نمایش عمومی آنها به مدت حداقل هفت روز پیاپی در سینماهای منطقه لس آنجلس تا نیمه‌شب روز 31 دسامبر 2007 است. فیلم‌هایی که نخستین نمایش عمومی یا توزیع آنها در فضایی غیر از سینماهاست، نمی‌توانند در هیچیک از بخش‌های اسکار حضور یابند.

بر اساس قوانین آکادمی اسکار، تنها فیلم‌هایی می‌توانند برای کسب جایزه بهترین فیلم رقابت کنند که زمان آنها حداقل 40 دقیقه باشد و به شیوه 35 یا 70 میلیمتری در سینماها به نمایش درآیند. ضمن اینکه نمایش با ساختار دیجیتال هم برای فیلم‌های این بخش قابل قبول است.

نامزدهای هشتادمین دوره مراسم اهدا جوایز اسکار روز 22 ژانویه (دوم بهمن) اعلام و مراسم اعطاء جوایز روز 24 فوریه (پنجم اسفند) در کداک تیه‌تر هالیوود برگزار می‌شود

فرهنگی بازدید : 54 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

سفال، نماد فرهنگ مشترک ایران و آسیای میانه.


سفالهای مرحله آغازین جیتون با گلی مخلوط با بقایای گیاهی ساخته شده و آن سفالها در سه محوطه باستانی ایران به نامهای تپه سنگ چخماق شاهرود، تورنگ تپه گرگان و یارم تپه گنبد کاوس بدست آمده است.

در نیمه هزاره چهارم پیش از میلاد یا پایان نوسنگی فرهنگ جیتون به صورت دو فرهنگ منطقه ای شرقی و غربی تقسیم شد. بخش غربی دشتهای جنوب غربی ترکمنستان و دره سومبار در ترکمنستان را با جلگه های مشهد و گرگان در ایران پیوند می داد و بخش شرقی از جنوب ترکمنستان تا جئوکسیور گسترده شد که همانند فرهنگ رایج در دشت درگز و دره رود اترک در ایران بود. فرهنگهای شاخص این دوره ، آنو و نمازگاه در ترکمنستان است.

در اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پ.م فرهنگ سفال خاکستری از قلب آسیای میانه ظهور کرد و در شمال شرقی نجد ایران گسترش یافت. شباهت سفالهای خاکستری بدست آمد در کوهپایه های غرب عشق آباد با آثار بدست آمده از تپه حصار دامغان در شمال شرق ایران انکار ناپذیر است، تا جایی که می توان گفت خاستگاه آنها یک فرهنگ واحد بوده است.

از گورهای دره رودوخش در تاجیکستان سفالهای فراوانی با کیفیت بسیار عالی جمع آوری شده که به اعتقاد برخی با مهاجرت آریایی ها به تاجیکستان ارتباط دارد. از آن گونه سفالها که با حضور آریایی ها مرتبط دانسته شده در بسیاری از محوطه های حاشیه کویر ایران و از جمله در تپه سیلک کاشان به فراوانی یافت شده است. در دوران هخامنشی و اشکانی و ساسانی که بخش وسیعی از سرزمینهای آسیای میانه قلمرو آن امپراطوریها محسوب می شد به شیوه ای یکسان صنعت سفالگری در سراسر ایران رایج بود.

در قرن هفتم میلادی ظهور اسلام در کشورهای آسیای میانه به عنوان یک مذهب فراگیر بر بسیاری از جنبه های زندگی از جمله صنعت سفالگری تاثیر گذاشت. در آغاز شکلها و طرحهای تزئینی تازه ای رواج یافت که از هنر کهن ایران و آسیای میانه الهام گرفته بود.

در بین سده های نهم تا دوازدهم میلادی سفالگری در آسیای میانه از رونق بسیار زیادی برخوردار بوده و منطقه افراسیاب در سمرقند فعالیترین مرکز تهیه انواع سفال به شمار می رفت که همپای آن در ایران، نیشابور و ری و جرجان بود.

از سده نهم میلادی، سفالهای لعابدار در سرتاسر آسیای میانه و ایران محبوبیت تام یافتند و منطقه افراسیاب در نزدیکی سمرقند و نیشابور در خراسان از جمله مراکز تولید انواع سفال لعابدار بشمار می رفتند.سفالهای تولید شده در آن مراکز با سفالهایی که در زیستگاههای متعدد ایران ( در مرزهای امروزی) ساخته می شدند از جهت فرم و رنگ و لعاب و نقش وجوه مشترک فراوانی داشتند ودر ساخت نیز ار تکنیکهای یکسان برخوردار بودند.

در سده های سیزدهم و چهاردهم به دنبال یورش مغول ها موضوعات تصویری جای خود را به طرحهای پیچیده گیاهی دادند.

در اواخر سده چهاردهم و اوایل سده پانزدهم پیشرفت تازه ای در تولید سفالهای لعابدار حاصل شد و بدلیل تماسهای گسترده بازرگانی بین دولت تیموری و کشورهای دیگر، در سده پانزدهم نوع تازه ای از سفال که به تقلید از چینی ساخته می شد، در آسیای میانه پدید آمد. مراکز اصلی ساخت آن ظرفها بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند بود. در ایران این نوع سفال بخصوص در دوران صفویه بسیار جالب توجه واقع شده و رواج فراوان یافت. شباهتهای زیاد گونه ها، فرمها، تکنیک های ساخت، نقشها ، لعابها و کاربرد سفالها تا اواسط قرن نوزدهم میلادی را به جرات می توان از جمله پیوند های فرهنگی – هنری ایران و آسیای میانه به حساب آورد.

مقدمه:

یکجانشینی ایجاب می کرد که انسان، ابزار و وسایلی متناسب با شیوه جدید زندگی ابداع کند تا نیازهای روزمره خود را به کمک آنها مرتفع سازد. در زندگی یکجانشینی که توام با دوران گردآوری غذا بود، « ظرف» و جای ذخیره مواد غذایی جایگاه مهمی داشت و انسان آن پدیده مهم و حیاتی را از خاک که فراوانترین و ارزان ترین مواد و در همه جا قابل دسترسی بود ساخت.

ظرفهای گلی این قابلیت را داشت که بر اثر حرارت به ماده ای سخت و مقاوم به نام « سفال» تبدیل شود و علاوه بر کاربرد ذخیره، به عنوان ظرفهای کوچک دم دستی و ظرف پخت و پز به طور روزمره مورد استفاده قرار گیرد.

کثرت استفاده از سفال و خاصیت شکندگی آن، تولید انبوه را در پی داشت و بقایای ظرفهای سفالی در محوطه های باستانی و زیستگاههای بشری بیشتر از هر عنصر فرهنگی دیگر باقی ماند.از آنجا که سفال همواره به عنوان کارآمدترین عنصر از دوران نوسنگی تا دهه های اخیر در عرصه زندگی انسان حضور داشت، مناسب ترین وسیله برای هنرنمایی و تجلی گاه افکار و اعتقادات و علوم و فنون و اقتصاد و ارتباط اقوام و ملتها محسوب می شد. بنابراین مطالعه اشیاء سفالی به جا مانده از اقوام مختلف در زمانهای گوناگون به پژوهشگران امکان می دهد تا از جنبه های گوناگون جوامع سازنده آن اشیاء را بهتر بشناسد.

زمان و مکان رواج شیوه های سفالگری در آسیای میانه

از چگونگی ساخت و پرداخت نخستین اشیاء سفالی و ماهیت ظهور این پدیده در صحنه زندگی اقوام آسیای میانه اطلاع دقیقی در دست نیست و حاصل کاوشها و بررسیهای باستان شناسی تاکنون معلوم داشته است که «تپه جیتون» واقع در 20 کیلومتری شمال غرب عشق آباد کهن ترین زیستگاه عصر نوسنگی و آغاز دوران کشاورزی در آسیای میانه و یکی از خاستگاههای اولیه ظرفهای سفالی بوده است[1]. براساس مطالعه فرم و تزئین سفالهای فرهنگ جیتون سه مرحله آغازین، میانی و پایانی را طی کرده[2] و هر مرحله عرصه گسترش ویژه ای داشته است. مکانهای دربرگیرنده مرحله آغازین فرهنگ جیتون در اواسط هزاره ششم پیش از میلاد که زمان ظهور هنر در ترکمنستان دانسته شده1، علاوه بر تپه جیتون در چوپان تپه و توگولوک تپه دیده شده2 و مرحله میانی درلایه های بالایی چوپان تپه، توگولوک تپه، بمی، بسیجک تپه، موند جوقلی تپه و چاگیلی تپه بوده است3. فرهنگ مرحله پایانی جیتون هم در بمی و چالیگی شناسایی شده است4. اگرچه ضمن تعریف جامعی که از تمدن حصار در کتاب تاجیکان آورده شده، به صراحت نوشته شده است که « خصوصیت دیگر این تمدن از آن عبارت است که در بین یادگارهای آن هیچ اثری از اسباب و افزار سفالی دیده نمی شود5 » سفالهای دوره نوسنگی در نواحی جنوبی تاجیکستان معروف به فرهنگ حصار و شمال شرق آسیای میانه تا ناحیه سمیرچه نیز یافت شده است6. از عصر نوسنگی در جان باز قلعه خوارزم نیز سفالهای متنوع و فراوانی دیده شده است7.

مرحله پایانی نوسنگی تا نیمه دوم هزاره چهارم پ.م ادامه یافت و فرهنگ جیتون با پذیرش تغییرات محلی به صورت فرهنگهای منطقه ای درآمد. در این مرحله می توان تقسیم فرهنگ جیتون را به دو فرهنگ منطقه ای شرقی و غربی مشاهده کرد. بخش غربی در دشتهای جنوب غربی ترکمنستان و بخش شرقی از جنوب ترکمنستان تا
« جئوکسیور » و دشت درگز و دره بالای رود اترک گسترش یافت8. مکانهای شاخص استقرار شاخه غربی فرهنگ جیتون تپه های آنو و نمازگاه و مکانهای استقرار شاخه شرقی، آلتین تپه و زیستگاههای واحه جئوکسیور بود9.

تپه آنو شامل دو تپه شمالی و جنوبی در 12 کیلومتری شهر عشق آباد واقع است. تپه شمالی دربرگیرنده سفالهایی از دوره نوسنگی تا دوره برنز و سفالهای تپه جنوبی متعلق به دوره آهن می باشد10. براساس مشخصات سفالهای کشف شده از تپه های آنو، فرهنگ آن منطقه به چهار دوره IA ، IB ، II و III تقسیم می شود. سفالهای فرهنگ آنوی IA در اطراف تجن و واحه عشق آباد در ترکمنستان و دره بالای اترک، واحه تهران و نزدیک دامغان در ایران پراکنده شده است11. سفال فرهنگ آنوی IB که با نمازگاه I هم عصر و مشابه است، در قره تپه نزدیک شهر ارتیق و نمازگاه تپه در ترکمنستان و حوالی شهرهای گنبد کاوس و درگز در ایران دیده شده است12. فرهنگ آنوی II که با نمازگاه II معاصر و حوزه گسترش آن در ترکمنستان تپه های یلکین تپه، آنو، قره تپه و نمازگاه و در ایران، دشت درگز، اطراف گرگان و دره اترک می باشد13.

هم زمان با فرهنگ نمازگاه III در آنو گسستگی وجود دارد، سفالهای این فرهنگ در قره تپه ترکمنستان و دره اترک و شیروان و گرگان و درگز ایران مشاهده شده است1. فرهنگ دوره برنز در تپه آنو از دوره آنوی III شناسایی شده و در تپه نمازگاه آثار دوره های سه گانه IV و V و VI معرف فرهنگ برنز بوده است2. جایگاه این فرهنگ علاوه بر آنو و نمازگاه در خاپوز تپه ، اطراف تجن و ده محل در حاشیه جنوبی ترکمنستان و نیز دشت درگز، شیروان، اطراف گرگان و تپه حصار دامغان بوده است3.

آلتین تپه که یکی از مکانهای شاخص شاخه شرقی فرهنگ برخاسته از جیتون محسوب می گردد، در دهکده مینا در جنوب شهر تجن در ترکمنستان واقع است. این محوطه از 15 لایه باستانی تشکیل شده که لایه های 9 تا 15 آن مربوط به مرحله پایانی دوره نوسنگی و لایه های 4 تا 8 مربوط به دوره برنز قدیم و لایه های 1 تا 3 مربوط به دوران برنز میانی و متعلق به اواسط هزاره سوم پیش از میلاد است. سفال مربوط به این دوره که از نوع سفال لایه چهارم نمازگاه است و سطح آلتین تپه را پوشانده4، در شهر سوخته سیستان، تپه قشه توت تربت جام5، دشت درگز و محمدآباد گرگان به وفور دیده می شود6. محوطه باستانی جئوکسیور نیز که خاستگاه دیگر آن فرهنگ است در 20 کیلومتری شهر تجن واقع شده و آثار و اشیا فراوانی که در آن محل بدست آمده امکان داده است تا نمودار دقیق و کاملی از چگونگی تحول فرهنگهای مستقر در آنها طی هزاره چهارم پیش از میلاد ترسیم گردد7. گستره سفالهای نوع ژئوکسیور در ترکمنستان، آلتین پته و خاپوزتپه8، و در ایران لایه های فوقانی شهر سوخته سیستان است9.

اگرچه در مجموع فرهنگهای جنوب غربی آسیای میانه و عمدتا ترکمنستان جنوبی به نسبت کهن تر و متنوع تر از نواحی شرقی و شمال شرقی می باشند اما از دوران برنز و پس از آن نواحی نیز آثار و محوطه هایی وجود دارند که مطالعه صنعت سفالگری را در گذشته ممکن می سازند: در جان باز قلعه واقع در منطقه خوارزم مقدار قابل توجهی سفال مزین به اثر مهر مربوط به اواخر هزاره چهارم و هزاره سوم پیش از میلاد به دست آمده است10.

و در دره پایین زرافشان از تپه زمان بابا نیز سفالهایی کشف شده اند که به شیوه کنده کاری و اثر مهر و نقش تزئین شده و به دوره برنز تعلق دارند11.


در تاگسیکین از نواحی خوارزم هم قبرستانی مربوط به دوران برنز حفاری شده و علاوه بر اشیا تزئینی برنزی و طلایی مقدار فراوانی ظرف سفالی کشف شده است1.

در ناحیه دیگری از خوارزم به نام کوکچا هم ظرفهای متنوع سفالی متعلق به اواخر هزاره دوم پیش از میلاد به دست آمده2 و فرهنگی به نام « کوکچا» را معرفی کرده است3. به اعتقاد « تولستف» بین این فرهنگ با ایران و هند و سیبری و حتی اروپای شرقی ارتباطی وجود دارد4.

در دره فرغانه نیز بررسیهای وسیعی صورت گرفته و آن واحه یکی از مناطق مهم باستانی آسیای میانه شناخته شده است. در آن ناحیه دو محوطه باستانی به نام «چوست» و « دال ورزین» وجود دارد که دارای سفالهایی با طرحهای متنوع متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد می باشد5. بین سفالهای آن نواحی و سفالهای بعد از هاراپا در هند شباهتهایی دیده شده است6. از دوران برنز تپه های متعددی در ساحل چپ سیردریا در مرز غربی فرغانه کشف و بررسی شده و سفالهای جالب توجهی جمع آوری شده است7.

از گورهای دره رودخانه و خش در تاجیکستان هم مقدار متعددی سفال با کیفیت بسیار عالی متعلق به هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ.م بدست آمد که با سفالهای نمازگاه II هم زمان بوده و به اعتقاد لیتوینسکی با مهاجرت آریایی ها از جنوب ترکمنستان به تاجیکستان ارتباط دارد8. در بررسیهای سال 1953 م در نزدیکی شهر اوزگن در قرقیزستان سفالهایی با کیفیت خوب متعلق به دوره برنز به دست آمده است9.

در آغاز هزاره سوم پیش از میلاد پدیده جدیدی در صنعت سفالگری آسیای میانه ظهور کرد و آن ساخت «سفال خاکستری» بود. حدس زده می شود که فرهنگ سفال خاکستری از نواحی رودخانه های سیر دریا و آمودریا یا شاید قلب آسیای میانه برخاسته باشد10. این فرهنگ در کوه پایه های غرب عشق آباد، آق تپه و نمازگاه تپه به مقدار فراوان دیده شده است. که ارتباط آنها با سفالهای خاکستری تپه حصار دامغان در ایران غیرقابل انکار و احتمالا در دوران باستان متعلق به جامعه ای با فرهنگ واحد بوده است11.

قسمت مرکزی نجد ایران نیز از نفوذ آن فرهنگ مصون نماند، در سیلک کاشان جای سفالهای منقوش را سفالهای قرمز و خاکستری گرفت12.

در گیوزلی گیر واقع در منطقه خوارزم باستان شناسان موفق به کشف بنای بزرگی متعلق به دوران هخامنشی
( سده پنجم پ.م) شده اند. فراوان ترین آثار بدست آمده در کاوشهای آن مکان آثار سفالی مرغوب بوده است، براساس مطالعه سفالها اظهار شده است که از آن زمان به بعد تولید سازمان یافته و پیشرفته آغاز شده است. نمونه آن سفالها تا باختر ( باکتریا) گسترش یافته است1.

در دوران سلوکی یا به تعبیری « بلخی – یونانی» صنعت سفالگری در آسیای میانه متحول شد گستره این فرهنگ، تپه افراسیاب، حوالی ترمز، سواحل رود وخش و حوزه سرخان دریا و کوس کریلگان قلعه در خوارزم بود2.

از دوره های اشکانی، کوشانی ، ساسانی و هپتالی ( سده های دوم پیش از میلاد تا هفتم میلادی) نیز در آسیای میانه محوطه های مختلفی بررسی و کاوش گردیده و امکان مطالعه صنعت سفالگری را در آن دوران فراهم شده است. تل برزو در جنوب سمرقند یکی از آن مکانها است که مظاهر کیش مزدایی و فرهنگ سغدی را عرضه داشته است. در آن تپه سفال در اشکان و کاربردهای مختلف به فراوانی به دست آمده است3. مکان با اهمیت دیگر مربوط به این دوره، محوطه باستانی نسا نزدیک عشق آباد است. در ضمن کاوشهای باستان شناسی آن شهر پارتی ظرفها و قطعات مختلف سفال بدست آمد که از جمله آنها 2800 قطعه سفال مکتوب بود4. دهکده خالچیان در ساحل سرخان دریا، آیاک قلعه در واحه بخارا، زارتپه در ترمز، بیانایمن در واحه سمرقند و تاحیه ورخشا در ازبسمتان، توپراک قلعه در خوارزم، یاوان و پنجکنت در تاجیکستان و مرو در ترکمنستان و حوالی جمبول یا تراز در قزاقستان از دیگر مراکز رواج صنعت سفالگری در آن مقطع تاریخی بودند5.

طی سده های هفتم و هشتم میلادی و مقارن ظهور اسلام در کشورهای آسیای میانه صنعت سفالگری در تمامی مراکز تمدنی آن عصر از جمله افراسیاب، مرو، شاش (تاشکند) و فرغانه ادامه داشت که مانند نیشابور و ری و جرجان در ایران از سنتهای گذشته پیروی می شد. در سده های نهم تا دوازدهم میلادی (سوم تا هفتم هجری) صنعت سفالگری از رونق بسیار برخوردار بود و مرکز تولید بهترین نوع سفال منطقه افراسیاب در مجاورت سمرقند بود. اگرچه سفالگری در سرتاسر آسیای میانه رواج کامل داشت اما ظرفهای لعابدار مرو، نسا، شاش، فرغانه، چغائیان و شهرکهای منطقه سمیرچه از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار بودند6.

در ایران آن عصر (مرزهای کنونی) شهرهای نیشابور، توس، کاشان، ری، اصفهان، جرجان، شوش، ساوه و استخر مراکز اصلی سفالگری بودند ولی در دیگر نقاط هم سفالگری رواج کامل داشت7.

در سده سیزدهم میلادی (هفتم هجری) مغولها بسیاری از شهرهایی را که مرکز تولید سفال در آسیای میانه و ایران محسوب می شدند ویران کردند و در ورند تکاملی این صنعت وقفه ای موقت ایجاد شد اما از اواخر سده چهاردهم پیشرفت تازه ای در صنعت سفالگری ایجاد شد و هنرمندان شهرهای بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند با روشها و سبکهای جدید فعالیت خود را از سر گرفتند و تا اواخر سده شانزدهم و اوایل سده هفدهم میلادی تغییر و دگرگونیهای محسوسی در صنعت سفالگری آسیای میانه ایجاد شد و ساخت ظرفها و اشیا سفالی با کیفیت نازل تر از گذشته در اکثر شهرها ادامه یافت1.

روند تکنولوژی سفال

آنچه مسلم است نخستین دست ساخته های سفالی بسیار ساده و صرفا جهت رفع نیازهای فوری ساخته شده اند و نباید انتظار داشت که سفالگران اولیه به جنبه های زیباشناسی آن توجه زیادی داشته باشند اما از همان ابتدا به استحکام و نفوذناپذیری بدنه ظرفهای سفالی کاملا توجه شده است. در تپه جیتون ترکمنستان که کهن ترین ظرفهای سفالی ساخته شده، جهت استحکام بخشی بدنه بقایای گیاهی به عنوان شاموت یا ماده چسباننده با گل مخلوط شده و احتمالا جهت نفوذ آب سطح سفال قبل از خشک شدن کاملا صیقل داده شده است2.

در مرحله آغازین فرهنگ جیتون به نظر می رسد که ظرفهای سفالی را با کپی برداری از سبد می ساختند3 در مرحله دوم تنها شکل ظرفها نسبت به گذشته متنوع تر شده و در مرحله سوم آن فرهنگ در کنار ظرفها پیکرک سر انسان و حیوانات نیز ساخته می شد4.

در مجموع سفالهای اولیه آسیای میانه که در جیتون بدست آمده اند ساده و خشن و دست ساز با شاموت گیاه و پخت ناکافی بودند و این تکنیک همزمان در تپه سنگ چخماق شاهرود و دشت گرگان (در ایران) هم رایج بود5.

سفالهای آنوی IA علی رغم شباهتشان با جیتون در تکنیک، اندکی با آنها تفاوت داشتند، خمیر آنها علاوه بر بقایای گیاهی با ماسه مخلوط شده و خوب ورز داده شده اند و پخت آنها نیز کافی بوده است و برخلاف جیتون بدنه ظرفها عموما نازک بودند6. سفالهایی با آن شیوه در چشمه علی نزدیک تهران و سیلک نزدیک کاشان ساخته می شد7.

در دوره آنوی IB گل سفال با کاه مخلوط می شد و از خمیر ورزداده انواع ظرف جهت پخت و پز، استفاده روزمره و ذخیره و پیکرک نیز شکل می گرفت.

پیکرکهای سفالی آنوی IB به لحاظ فرم و نحوه ساخت با نمونه های بدست آمده از تپه قبرستان دشت قزوین در ایران مقایسه شده اند8.

طی هزاره های سوم و چهارم پیش از میلاد در صنعت سفالگری آسیای میانه پیشرفت زیادی حاصل شد، از آن جمله کوره هایی ساخته شد که حرارت در آنها به 1200 درجه سانتیگراد می رسید. آثار سفالی آن دوران به صورت پیکرکهای انسان و حیوان هم ظاهر شده اند که از نظر بیان هنری دارای ارزش بسیار می باشند9. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پ.م قبایلی از ایران به جنوب ترکمنستان نفوذ کردند و سنتهای فرهنگی مشخصی را همراه بردند10 و وجوه مشترکی در تکنولوژی و فرم و نقش سفال را در ایران و آسیای میانه موجب شدند به نحوی که به اعتقاد برخی، فرهنگهای ناحیه جنوب غربی آسیای میانه رابطه و پیوندشان به سوی مراکز مهم تمدن ایران و بین النهرین متوجه است1.

تغییر تکنولوژی سفال در آغاز دوره برنز را می توان در فرهنگهای آنوی III و نمازگاه IV و V و VI در تپه های آنو و نمازگاه در جنوب ترکمنستان مطالعه کرد.

در این دوره نسبت به دوره های پیش نوآوریهای قابل توجهی رخ داد که در جهت تکامل ساخت و پرداخت اشیا و ظروف سفالی بسیار موثر و تعیین کننده بود از جمله:

1-کوره های ابتدایی که در دوره پیشین یک قسمتی بودند با کوره هایی جایگزین شدند که دارای آتشخانه بودند و در این نوع کوره ها گنجایش بیشتر و امکان پخت بهتر وجود داشت.

2-ساخت سفال با استفاده از چرخ سفالگری رایج شد و تولید انبوه سفالهای مرغوب را ممکن ساخت.

3- علاوه بر ظرفها و پیکرکها مهره های سفالی نیز با کاربرد اقتصادی پدیدار شد و بر تنوع اشیا سفالی افزود.

4- نوعی سفال معروف به « خاکستری» از نوع شاه تپه و دشت گرگان در برخی محوطه های دوران برنز در جنوب ترکمنستان ظاهر شد.

در دوره نمازگاه IV در خاپوز تپه خمیر سفال به صورت دو مرحله ای ساخته می شد به این معنی که ابتدا گل با دست فرم داده می شد و سپس با چرخ سفالگری پرداخت می گردید2. در دوره نمازگاه V و VI و آنوی III فن سفالگری به بالاترین حد توسعه و تکامل خود رسید از این دوره خرده سفال به جای بقایای گیاهی و ماسه با خمیر سفال مخلوط می شد، تقریبا همه سفالها با چرخ ساخته می شد و در کوره های دو قسمتی با حرارتی بیش از 1400 درجه سانتیگراد پخته می شد، با استفاده از تکنیکهای نوین، توسط سفالگران ماهر حدود 30 گونه متفاوت ظرف سفالی ساخته می شد و نیازهای جامعه را برآورده می کرد3.

در عصر جدید برنز مهرهای مسطح با نقشهای متنوع در اختیار سفالگر بود که به هنگام پرداخت ظرف می توانست آن مهرها را بر بدنه ظرف بفشارد و نوع بدیعی پدید آورد4. سفالگران دشت درگز و دره های بالای اترک و دشت گرگان و تپه حصار دامغان هم از تکنولوژی دوران برنز، مطرح در زیستگاههای آسیای میانه استفاده می کردند5.

در دوره کوشانی تکنولوژی ساخت پیکرکهای سفالی قابل توجه بود. آن پیکرکها که انسان و حیوان و اسباب بازی را شامل می شد به چند طریق ساخته می شد، یا تماما با دست ساخته می شدند یا بدن پیکرکها با چرخ سفالگری و توخالی ساخته می شد و بعدا اعضای بدن به آن اضافه می شد. گاه هم پیکرکها با قالبهای یک پارچه و یا با قالبهای تکه ساخته می شدند. پیکرکهای انسان معمولا دارای چهره های زیبا بودند. ساخت پیکره با روش قالب گیری در تاکسیلا آغاز شد و در مراکز دیگر صنعتی کوشانی رواج یافت1.

ساخت سفال در آسیای میانه تا ظهور اسلام در قرن هفتم و هشتم هجری (سیزدهم میلادی) تقریبا از شیوه یکنواختی تبعیت می کرد اما در سده های اولیه اسلام تغییراتی در تکنولوژی سفال ایجاد می شد که به تبع آن فرم و شکل و تزئینات آن نیز تا حدودی دگرگون شد. با ابداع قالب، امکان ساخت ظرفها و اشیا سفالی با فرمهای دلخواه و گونه های کاملا یکنواخت فراهم گردید. تنگها و ظرفها با بدنه کروی در دورن دو یا چند قالب که با نقش منفی آماده شده بود، ریخته و پرداخته می شد و آنگاه قطعه ها به هم متصل می شدند و پس از ترمیم و تحکیم محل اتصال به کوره سپرده می شدند، البته این گونه ظرفها بخش کوچکی از انبوه ظرفهایی بود که کماکان با چرخ سفالگری ساخته می شد2.

در ایران نیز این نوع سفالینه در تمامی مراکز سفالگری آن عصر ساخته می شد که مرغوبترین و زیباترین آنها متعلق به شهر نیشابور بود3.

در اواخر سده چهاردهم و اوایل سده پانزدهم میلادی پیشرفت تازه ای در تولید سفال آسیای میانه حاصل شد. به دنبال تماسهای گسترده بین دولت تیموری و کشورهای دیگر نوع تازه ای از سفال که به تقلید از چینی آلات وارد شده از چین ساخته می شدند، پدید آمد این سفالهای چینی مانند که از « کشینه» (مخلوط خاک رس و اکسید فلزات) ساخته می شد در بسیاری از شهرهای آسیای میانه تولید می گردید4. این نوع سفال که در ایران به «بدل چینی» معروف است در اکثر مراکز تولید سفال و در کنار ظرفهای سنتی به وفور ساخته می شد و اوج شهرت آن سده های 16 و 17 میلادی بود.

کاربرد سفال

اگرچه با گذشت زمان، سفال در ساخت اشیا و لوازم متنوع مورد نیاز کاربردهای متعددی پیدا کرده، اما به نظر
می رسد که انگیزه اولیه انسان برای استفاده از آن ماده عمدتا به صورت ظرف بوده است. کاوشهای باستان شناسی معلوم داشته است کهن ترین ظرفهای سفالی که از تپه جیتون کشف شده اند، کاسه های بیضی شکل، فنجانها و
کاسه هایی با بدنه منحنی بوده اند5.

در مرحله پایانی فرهنگ جیتون مقارن با اوایل هزاره پنجم پیش از میلاد سفال علاوه بر ظروف در کاربرد دیگری ظاهر شد و آن پیکرکها بود که در هیئت سر انسان و گاو ساخته می شد6 در اوایل دوران نوسنگی پیکرکهایی از زنان تنومند ساخته می شد که تا حد زیادی واقع گرا بود7.

در حدود چهار هزار سال پیش از میلاد و همزمان با دوره فرهنگی آنوی IB از سفال ظرفهایی جهت پخت و پز و ظرفهای بزرگی با بدنه کروی برای ذخیره مواد غذایی ساخته می شد در آن دوره هم پیکرکهای سفالی ساخته شده که با نمونه های بدست آمده از جئوکسیور و تپه قبرستان قابل مقایسه بود و در برخی موارد الهه باروری را مجسم
می کرد1. صنعتگران فرهنگ آنو در دوره برنز از گل پیکره هایی به عنوان بت می ساختند این بتها با پیکرکهای دوره قبل تفاوت داشت، به این معنی که پیکره های کوچک مسطح بودند و از آرایش زیاد برخوردار بودند. در مورد برخی از آنها، وقتی گل بوده اند طرحهایی شبیه درخت یا تصاویر دیگر کنده شده است به عقیده محققان این بتها تجسم ایزدانی نیستند که معروفیت داشته باشند بلکه انعکاس روح اشیا و حوادثی هستند که پیش از پیدایش ایزدان وجود داشتند2.

در هزاره چهارم پیش ازمیلاد و در آلتین تپه مهرهای مسطح سفالی ساخته می شد که در پشت آن یک برآمدگی وجود داشت، کاربرد این مهرها را به عنوان تعویذ و احراز مالکیت دانسته اند3. در عصر جدید توسعه برنز انواعی از مهرهای مسطح رایج بود که نقش روی آنها موضوعات اسطوره ای را القا می کرد4. سفالهای مهرخورده با این گونه مهرها در جان باز قلعه خوارزم و زمان بابا در دره پائین زرافشان دیده شده است5.

در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد در تپه های آنو و نمازگاه علاوه بر ظرفها و پیکرکهای فراوان، یک شیی دیگر سفالی با کاربرد اقتصادی ظاهر شد و آن مهره بود6 که احتمالا جهت شمارش و محاسبه مورد استفاده قرار می گرفته است.

در حدود 2000 سال پیش از میلاد در جنوب غربی آسیای میانه ظرفهای سفالی بسیار متنوعی ساخته می شد و انواع آن در شکل و فرم به حدود 30 گونه می رسید که ظرفهای پایه دار، ظرفهای زاویه دار، ظرفهای آبریزدار، ظرفهای دهن گشاد، کاسه های نیم کروی، ظرفهای لبه دار و منقلهای پهن از آن جمله بودند7.

در همان دوره در کوکچا از نواحی خوارزم علاوه بر انواع ظرف خمره های بزرگی ساخته می شد که جهت تدفین اموات کاربرد داشت8.

از حدود 1600 تا 1000 پیش ازمیلاد هم ظرفهایی به منظور استفاده های روزمره، ذخیره مواد غذایی و آشپرخانه ساخته می شد و شکلهای متفاوت و گوناگون داشت.

ظرفهایی که برای استفاده روزمره کاربرد داشتند، قیفی شکل، پایه دار، فنجان، ساغر، لیوانهای کمرباریک، قوری، ظرفهای کوچک، کوزه و پارچ را شامل می شدند و ظرفهای ذخیره و خمره های بزرگ بودند. ظرفهای آشپزخانه هم عبارت بودند از ظرفهای کوچک، کوزه ها، قوریهای لوله دار، لگنها، آبکشها ، دیگها، ظرفهای پایه دار و درپوشها9. در قرن پنجم و ششم پ.م در گیوزلی گیر خوارزم از سفال گلدانهای استوانه ای شکل و یا مخروط ساخته می شد10، در تل برزو نزدیک سمرقند گلدانها و کوزه هایی با بدنه شلجمی قابل مقایسه با نوع یونانی و انواع بشقاب، فنجان و سبو بدست آمده است1. در قرن چهارم پیش از میلاد سفالی جالب و متنوعی در کوی گریلگان قلعه واقع در خوارزم ساخته می شد. در میان آن اشیا تعداد زیادی « ریتون» سفالی با پایه هایی به شکل نیم تنه انسان، اسب و گریفون بود2. ریتونهای فلزی در هنر هخامنشی و بعدها ریتونهای عاجی در هنر اشکانی در ایران و ترکمنستان فراوان بدست آمده اند در کوی گریلگان قلعه یک شیی دیگر سفالی که کاربرد جدیدی از آن را نشان می داد نیز کشف شد و آن یک « استودان» محتوی چند پیکرک انسان بود3. نظیر این استودانها در گورستانی واقع در طراز با جمبول قزاقستان نیز بدست آمده که در آنها هم پیکرک انسان قرار داشت4.

دست ساخته های سفالی با کاربرد استودان در کالچایان واقع در سرخان دریا مربوط به قرنهای پنجم و ششم میلادی و بیانایمن واقع در زرافشان مربوط به قرن ششم میلادی مش

فرهنگی بازدید : 21 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

تصویر غیر واقعی "زن" زیر تیغ سینمای ایران .


به طوری که محافظه کاران اجتماعی و کسانی که نسبت به سقوط ارزش‌های خانواده نگران بودند، شیوع همجنس‌گرایی را مغایر با ارزش‌های خانواده دانسته و خواستار محدود شدن آزادی عمل آنها شده‌اند.

پرونده ویژه/ پریسا جلالی
در سده‌های قبل از آغاز عصر صنعتی، خانواده برآیند یک ارگانیسم اجتماعی و اقتصادی خودکفا بود که از چند نسل تشکیل می‌شد. شیخ، پیر و یا بزرگ قبیله، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و سپس پدر و مادران بودند که در کانون گرم کوچکشان صاحب فرزندانی می شدند. در این مجموعه‌ها علاوه بر والدین، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در کنار نوه‌های خود برای بقای کل خانواده تلاش می‌کردند و فرزندان نیز زیر سایه بزرگترها مهارت های مورد نیاز زندگی را فراگرفته و نقش آفرینی می کردند.
اما رفته رفته سنت های جدیدی جایگزین شد تا اینکه نقش زنان و مردان در خانواده متحول شد. سنت ها و رسوم تغییر یافت. هر روز جامعه مدرن تر و سنت ها نیز با تغییرات شگرفی روبه رو شد و ضد فرهنگ هایی که شکل می گرفت نه تنها فرهنگ ها را متحول می کرد بلکه به افزوده شدن خواسته های غیر متعارف بشر نیز دامن می زد تا جایی که بی بندو باری و قانع نبودن به داشته ها، پای بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی را پیش کشید.
جامعه غرب هم درپیچ و خم این مدرن زدگی و پشت سر نهادن عصر روشنگری و انقلاب صنعتی با تنگناهایی در عرصه‌های گوناگون دست به گریبان شد و امروز نیز دگرگونی‌های چند دهه اخیر در حوزه‌های مختلف فرهنگ و جامعه، خانواده را نیز بی‌نصیب نگذاشته است.
از ویژگی‌های خانواده مطلوب در جامعه مدرن این است که آرمان فرهنگ خانواده همچنان پایدار ‌باشد در حالی که بسیاری از این داشته ها به فراموشی سپرده شد و جای خود را به دگرخواهی هایی داد که محصولات جامعه مدرن نام گرفت. به طوری که افزایش میزان طلاق که در سال 1996 حدود 50 درصد بود، نیز به ایجاد انواع جدید خانواده کمک کرد. تا جایی که در خلال تغییرات و تحولات، جنبش های ضد فرهنگی شکل داد و رهیافت های جدیدی در روابط جنسی را خلق کرد که در نتیجه آن، زوج‌های بسیاری بدون ازدواج با هم زندگی می‌کردند.
خانواده نامتعارف، محصولی جدید
در این زمان، خانواده‌های نامتعارفی مثل خانواده‌های تک والدینی و زندگی همجنس‌گراها به پدیده‌ای شایع تبدیل شد. خانواده هایی که از هویت واقعیشان تنها یک سقف بالای سر و چهار دیواری آن باقی ماند.
جنبش های اجتماعی در این برهه همچنان پیشتاز بودند تا اینکه دهه های 1970-1960 جنبش هایی مانند جنبش حقوق مدنی، آزادی زنان و جنبش آزادی همجنس‌گرایان که همه و همه بهانه ای شد برای به بار آمدن نسلی که بیشتر تمایل داشت زندگی پنهانی برای خود بسازد و در آن لاک خودساخته، فرو رود.
تحلیل ها در همین سال ها بیانگر آن بود که بین 14-6 میلیون کودک، دست کم یک والد همجنس‌گرا داشته باشند. در حال حاضر هم در ایالت‌های پرینستون و ماساچوست همجنس‌گرایان مراسم رسمی اجرا می‌کنند. در طول سال های گذشته نیز همجنس‌گرایان مرد و زن و سایر خانواده‌های نامتعارف برای دستیابی به حقوق اجتماعی مانند ازدواج بین دو همجنس، دسترسی به خدمات بارداری، پذیرش والد دوم، حقوق همجنس گرایان مرد و زن و مزایای شریک جنسی مبارزات زیادی انجام داده اند.
به طوری که محافظه کاران اجتماعی و کسانی که نسبت به سقوط ارزش‌های خانواده نگران بودند، شیوع همجنس‌گرایی را مغایر با ارزش‌های خانواده دانسته و خواستار محدود شدن آزادی عمل آنها شده‌اند.
اما تلاش های آنها و آزادی های بی حد و حصر دولتمردان در برخی کشورها تا حدی بود که خواسته های این افراد را رفته رفته شکل و رنگ جدید بخشید.
همجنس گرایان و قوانین دست پرورده
همجنس بازان خواستار تصویب قانونی ازدواج با یکدیگر شدند. خیابانی در مرکز شهر رم پایتخت ایتالیا، برای نخستین بار به همجنس بازان اختصاص داده شد و تبدیل به محل دیدار میان همجنس بازان شد. تبلیغات تکان دهنده وزارت جهانگردی رژیم اسراییل مبنی برجذب گردشگران همجنس باز برای گذراندن تعطیلات به‌این کشور نیز از دیگر نمونه ها بود. تا جایی که تل آویو همانند بارسلون، برلین و سان فرانسیسکو تبدیل به یکی از شهرهای استقبال از همجنس بازان شد. قوانین اسراییل درخصوص حقوق همجنس بازان از جمله پیشرفته‌ترین هاست و حتی در سال 2005 به یک زن همجنس باز اجازه بزرگ کردن یک کودک داده شد. دختر"ایهود اولمرت" نخست وزیر این کشور نیز هرگز همجنس باز بودن خود را پنهان نکرده است.
همجنس گرایان علاوه بر تاکید بر خواسته ها و نیازها که روزانه بر تعداد آن افزوده می شود، ادعاهایی مبنی بر قانونی و طبیعی جلوه دادن پیوندشان دارند.
اما همجنس بازان چه می گویند؟ آنها معتقدند افراد همجنس ‌گرا می‌توانند به یکدیگر عشق بورزند، یعنی به همان شکلی که افراد معمولی یکدیگر را دوست دارند آنها نیز به علت عشقی که به هم دارند می توانند با یکدیگر ازدواج کنند. بنابراین، افراد همجنس‌باز باید حق ازدواج داشته باشند.
آنها مدعی اند ازدواج یعنی تشکیل نهادی کوچک به منظور ترویج عشق میان دو نفر، حال حتما مطرح نشده که می بایست این دو از جنس های متفاوت باشند بلکه عشق و محبت میان دو شخص برای تشکیل این نهاد اکتفا می کند.
این افراد می گویند همه زوج‌های معمولی صاحب فرزند نیستند، اما هیچ کس ازدواج آنها را غیرقابل قبول نمی‌شمارد. برخی زوج‌های همجنس‌باز فرزند دارند و بنابراین باید حق ازدواج داشته باشند تا بتوانند موقعیت مناسب را برای آنها فراهم کنند.
در حالی که این ایراد بر گفته هایشان وارد است که پسرها نمی‌توانند حتی از مهربان‌ترین پدر به تنهایی بیاموزند که چگونه به مردانی سالم تبدیل شوند. دختران نیز نمی‌توانند حتی از مهربان‌ترین مادر به تنهایی و جدا از پدر بیاموزند که چگونه به زنانی سالم تبدیل شوند.
بی الگویی توهمی دیگر
برخی دیگر چنین استدلال می‌کنند که مردانی که در تلویزیون یا فیلم‌ها دیده می‌شوند، حتی ستارگان موسیقی پاپ می‌توانند به عنوان «نمونه» عمل کنند؟ با وجودی که آنها مدعی اند سعادت کودکان برای والدین همجنس‌باز بسیار مهم است.
کودکانی که واقعیت های متفاوتی در خانواده! تشکیل شده را می بینند و به حتم از تعصبی که در این میان وجود دارد، آسیب خواهند دید.
و اما ادعای دیگر این دسته از افراد این است که کودکانی که با والدین همجنس‌باز خوشبخت زندگی می‌کنند، در وضعیت بهتری نسبت به کودکانی قرار دارند که با والدین معمولی متأهلی زندگی می‌کنند که خوشبخت نیستند.
مقایسه اساساً نادرستی که بیانگر دیگر ادعاهای کذب ایشان است از قبیل : ازدواج افراد همجنس‌ پیشینه تاریخی و انسان‌شناختی! دارد. ممنوع‌کردن ازدواج همجنس‌بازان همچون ممنوع کردن ازدواج در میان نژادهای گوناگون است. ازدواج همجنس‌بازان برای اعتماد نفس بخشیدن به یک اقلیت ضروری است.
افرادی که با ازدواج افراد همجنس‌باز مخالفت می‌ورزند، از آنان هراسان‌اند.
و البته توصیه هایی موکد! که جوامع مذهبی که با ازدواج همجنس‌بازان مخالفت می‌کنند، می‌توانند استثناهایی قائل شوند یا به سادگی می‌توانند این مسائل را به مناسک‌شان اضافه کنند و یا اینکه برای تداوم بخشیدن به یک نظام اخلاقی که دقت و مسوولیت در آن وجود دارد، باید تمام نهادها افراد همجنس‌باز را نیز دربرگیرند.
همه توهمات و ادعاهایی که امروزه خانواده های غربی را به پرتگاه توجیه بی قیدی و لامذهبی سوق می دهد.
بنابراین درگیرو دار این تحول خواهی مدرن "خانواده" به دغدغه جدی اخلاق‌گرایان در غرب تبدیل شده است. نتایج آماری نشان می‌دهد که افول خانواده‌های سنتی در غرب جدی است و باید اعتراف نمود، متأسفانه در حال حاضر خانواده در وضعیت نا مناسبی قرار دارد.
افول خانواده همانگونه که ذکر شد، دلایل گوناگونی دارد. از جمله این دلایل می‌توان به مشکلات اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی اشاره نمود. اما به نظر می‌رسد یکی از مهمترین دلایل سقوط و تزلزل خانواده عدم پایبندی به اخلاق و تعهدات انسانی است. زیرا ایمان و رعایت مسائل اخلاقی قدرت ایستادگی انسان را در مقابل مشکلات و مسائل گوناگون در انسان تقویت می‌کند که متاسفانه این موضوع در جوامع غربی به کلی به فراموشی سپرده شده و یا با تکیه بر فردیت دینی و آزادی انسان در تکیه به ارزش ها و باورهای مذهبی، به سستی گراییده است. منبع:برنا نیوز
فرهنگی بازدید : 22 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

رادی هرگز فراموش نمی‌شود؛ سوگنامه هادی مرزبان به مناسبت درگذشت اکبر رادی.


به گزارش خبرنگار مهر، مرزبان که در حال حاضر در خارج از کشور به سر می‌برد در ابتدای این یادداشت درباره خبر فوت رادی می‌نویسد: "خبر وحشتناک بود، به عظمت سونامی که بالاتر از آن و من در این غربت ناگهان حس کردم که از درون خالی شدم و در فضا معلق گشتم. هنوز نمی‌دانم چرا در این لحظه واین زمان باید فرسنگ‌ها دور از ایران باشم و نمی‌دانم اگر بیماری‌ام نبود دیگر به چه بهانه‌ای خود را آرام می‌کردم."

وی ادامه می‌دهد: "هنوز نمی‌دانمپس از سال‌ها در کنار رادی بودن و به قول خود او ربع قرن در کنارش بودن چرا باید در لحظه وداع ساعت‌ها از ایران دور باشم و در غربت، غم غربت همیشگی او را بیش از پیش حس کنم. اکنون بیش از گذشته دوست داشتم باز با او باشم و در کنار او، چه می‌دانم که تحمل غم به این بزرگی را نداشته و ندارم."

مرزبان در قسمت دیگری از این یادداشت خاطرنشان می‌سازد: "رادی در هر کاری یار و یاور من بود و البته در زندگی‌ام نیز کنار من بود. رادی همیشه معلم من بود. این را در بروشور "ملودی شهر بارانی" نوشته بودم. هر چندراضی به این کار نبود، اما واقعیت چنین بود. نمی‌دانم شاید رفتنم از ایران حکایتی بود ساخته دست تقدیر تا همیشه رفتن او را ببینم یا حداقل به این بهانه خود را سرگرم سازم که البته هرگز باور نمی‌کنم رادی رفته است."

وی در ادامه می‌افزاید: "رفتن رادی را هرگز باور نمی‌کنم، همانطور که لحظه رفتن پدر و مادرم را ندیدم و هرگز باور نکردم که آنان رفته‌اند و امروز در حسرت دیدار آخر آنها در دلم باقی مانده است. رادی جزئی از خانواده من بود و من نیز؛ نه در حقیقت رادی همه خانواده من بود. او پاره‌ای از تن من و جزئی از وجود من بود که با رفتنش غمی بزرگ را برای من به یادگار گذاشت."

این کارگردان تئاتریادآور می‌شود: "شب قبل سفر با او صحبت کردم، اما نگفتمبرای درمان از ایران می‌روم که مبادا این مسئله بر او تاثیر بگذارد و خاطرش را مکدر کند. آن شب نمی‌دانستمپس از رفتن من او برای همیشه بار سفر را خواهد بست. ای کاش هرگز نمی‌رفتم. رادی جانم! مگر به حمیده خانم عنقا نگفته بودی تا انتهای کوچه با او خواهی بود؟ پس چه شد قول و قرار؟! فرزانه همیشه در خلوت برای تو دعا می‌کرد ..."

مرزبان در قسمت دیگری از یادداشت خود می‌نویسید: "رادی عزیز شبی به تو گفتم می‌خواهم 10 نمایشنامه‌ات را روی صحنه ببرم و تو گفتی چرا 10 تا؟ بگو 15 تا و بیشتر، اما عمر همکاری ما از10 نمایشنامه بیشتر نرفت و اینک تو رفته‌ای و منتظر نماندیببینی در مقابل فرمانت سر تعظیم فرود خواهم آورد. حال با چه امیدی "خانمچه و مهتابی" را در غیاب تو اجرا کنم؟ با که مشورت کنم و از که کمک بخواهم؟"

وی در انتها تصریح می‌کند: "رادی جان! غم دوری‌ات بس دشوار است. من معتقدم رادی هنوز نرفته. رادی هست. مگر می‌شود رادی نباشد؟ همانطور که چخوف هست. ایبسن هست. همانطور که شکسپیر هست تا تئاتر هست، رادی هست و تو هرگز فراموش نمی‌شوی و زمان این را ثابت می‌کند. از خداوند می‌خواهم غم دوری‌ات را برای ما سهل سازد که البته خواستی بزرگ است. از او می‌خواهم به حمیده خانم و همه خانواده تئاتر صبر عنایت کند تا غم از دست دادنت ما را از پای درنیاورد."

فرهنگی بازدید : 22 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

فیلم‌نامه‌ای که ساخته نشد.کیمیایی "میراث" شاملو را برای چاپ داد.


به گزارش خبرنگار بخش کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این فیلم‌نامه که برای نخستین‌بار به‌چاپ می‌رسد، برای کسب مجوز نشر ارایه شده است.

به گفته‌ی فرزند شاعر، به‌دلیل هزینه‌های سنگین، امکان ساخت فیلم نبوده و کیمیایی این فیلم‌نامه را در اختیار دفتر نظارت بر چاپ آثار شاملو قرار داده است.

همچنین کتاب «من خانه‌ام در انتهای جهان است» برای اولین‌بار منتشر خواهد شد. این اثر مجموعه‌ای از شعر و داستان‌ در سنین 18 تا 21سالگی نویسنده است.

به گفته‌ی سیاوش شاملو، در این دفتر، هشت شعر جدید و منتشرنشده ارایه شده‌اند و همچنین تعدادی قصه، که از جمله به «گنجشک فقیر» و «‌عقب‌نشینی در باتلاق» می‌توان اشاره کرد.

کتاب «افسانه‌های هفتاد و دو ملت» شامل مجموعه‌ی مقالاتی درباره‌ی افسانه‌های ملت‌های گوناگون نیز دیگر اثر این شاعر است که برای نوبت دوم تجدید چاپ می‌شود.

کتاب «زیر خیمه‌ی گرگرفته‌ی شب و زنِ پشتِ درِ مفرغی» هم که به‌همراه دو اثر یادشده در انتظار کسب مجوز نشر است، پس از 50 و اندی سال برای نوبت دوم منتشر خواهد شد.

از سوی دیگر، تعدادی از کتاب‌های شاملو به این ترتیب تجدید چاپ می‌شوند: چاپ نهم «گزینه‌ی اشعار» (به انتخاب آیدا سرکیسیان)، چاپ دهم «آیدا، درخت و خنجر و خاطره»، چاپ هفتم «دشنه در دیس»، چاپ دوم «نام‌ها و نشانه‌ها در دستور زبان فارسی»، چاپ سوم «آهنگ‌های فراموش‌شده» و چاپ دوم «مردی که قلبش از سنگ بود» از سوی انتشارات مروارید، که کتاب آخر یک ‌ماه پس از انتشار، برای چاپ دوم آماده شده است

 

فرهنگی بازدید : 20 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

ناظری،دهلوی،انتظامی و چکناواریان تجلیل شدند .


به گزارش خبرنگار موسیقی فارس در مراسم اختتامیه بیست و سومین جشنواره بین المللی موسیقی فجر که شب گذشته با حضور صفارهرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی،محمدحسین ایمانی خوشخو معاون هنری وزیر،محمدحسین احمدی مدیرکل دفتر موسیقی،کامبیز روشن روان دبیر جشنواره، شهرام ناظری، عزت الله انتظامی، مجید انتظامی، حسن ناهید، حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی،بابک رضایی مدیرعامل انجمن موسیقی، عباس سجادی مدیر امور موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران،کرم‌رضا پیریایی رئیس مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما،حسن ناهید،مسعود حبیبی،شاهین فرهت و تنی چند از هنرمندان و مسئولین موسیقی در تالار وحدت برگزار شد،ابتدا نماهنگی از شکل گیری جشنواره و همچنین روزهای برگزاری آن پخش شد.

ایمانی:تنوع موسیقی در جشنواره امسال به چشم می‌خورد

ایمانی خوشخو در مراسم اختتامیه گفت:امسال بزرگان موسیقی علاوه بر حضور در بخش‌های اجرایی در حوزه داوری و نظارت نیز در کنار ما بودند و بیش از 70هزار نفر از برنامه‌ها دیدن کردند و این خود یکی از ویژگی‌های جشنواره امسال است.
وی افزود:بیش از 80 گروه در بخش های مختلف شرکت نمودند و ما امسال شاهد تنوع موسیقی بودیم. همچنین بعد از سالها از نبود موسیقی پاپ در جشنواره امسال با توصیه‌ای که جناب صفار داشتند مبنی بر اینکه اصل برای ما جایگاه والای موسیقی است و باید فضای لازم را برای بروز انواع موسیقی ایجاد کرد و آن را مورد قضاوت قرار داد ،همه نوع موسیقی از جمله پاپ وارد جشنواره موسیقی فجر شد.
معاون هنری وزیر با بیان اینکه موسیقی یکی از هنرهایی است که مورد توجه جدی قرار می‌گیرد،افزود: امسال از ابتدای سال دیدیم که محمدرضا لطفی به روی صحنه رفت و متعاقب آن همه اساتید موسیقی آمدند و ما شاهد فعال‌ترین سال در حوزه موسیقی بودیم که برآیند آن را نیز در جشنواره داشتیم.
ایمانی در خاتمه خاطرنشان کرد: امیدواریم این رشد پیش برود و ما شاهد روزی باشیم که موسیقی به معنای واقعی کلمه در جایگاه خودش در کشورمان قرار گیرد.

روشن روان:وحدت ملی در جشنواره امسال نمایان شد

بعد از صحبت‌های ایمانی گروه قوالی ظفرنظام هند دو قطعه را در مدح حضرت علی(ع) به مناسبت عید غدیر اجرا کردند و سپس کامبیز روشن روان با قرائت بیانیه جشنواره بیست و سوم گفت:در خجسته روز عید غدیر خم خدا را سپاس می‌گوییم که توفیق برگزاری بیست و سومین جشنواره بین المللی موسیقی فجر را نصیب ما نمود. برگزاری جشنواره فجر سنت نیکو و ارزنده‌ای است که به مناسبت بزرگداشت ایام پرافتخار و روزهای شکل گیری انقلاب اسلامی برپا می شود.جشنواره فجر فرصتی است تا ضمن گرامیداشت آن خاطرات ارزشمند تلاشی دوباره برای احیای ارزشها و مفاهیم متعالی آن حرکت دوران ساز داشته باشد.
وی افزود:جشنواره امسال در سه بخش رقابتی، بین الملل و جنبی برگزار گردید. در بخش رقابتی تمام گروه های موسیقی اعم از سنتی، تلفیقی، کلاسیک و پاپ در سراسر کشور شرکت داشتند. در مرحله اول پس از بررسی نمونه‌های صوتی و تصویری ارائه شده توسط گروه های متقاضی توسط هیأت‌های انتخاب، 39 گروه در شاخه های موسیقی سنتی، تلفیقی، کلاسیک و پاپ برای شرکت در بخش رقابتی پذیرفته شدند. در بخش بین الملل هشت گروه از کشورهای مختلف شرکت نموده و موسیقی های متفاوتی از جمله کلاسیک، سنتی، عرفانی و محلی را اجرا نمودند. بخش جنبی جشنواره نیز دارای دو قسمت اجرای گروه های موسیقی و سخنرانی بود.
روشن روان ادامه داد:در قسمت اجرا 41 گروه در شاخه های موسیقی سنتی، ملی، کلاسیک و پاپ به اجرای برنامه پرداختند و در قسمت سخنرانی که در خانه هنرمندان به اجرا درآمد هشت سخنران در موضوعات گوناگون مرتبط با موسیقی سخنرانی نمودند.
دبیر جشنواره بیست و سوم بیان داشت:در مجموع 80 گروه داخلی، 8گروه خارجی با شرکت 1156 هنرمند در 150 اجرای مستقل و 8 سخنرانی در 9 سالن و طی 8 شب به اجرای برنامه پرداختند. حضور 24 گروه شهرستانی وحدت ملی را در جشنواره به نمایش گذاشت.
این آهنگساز تصریح کرد:جشنواره موسیقی فجر هر سال با جلوه‌ای تازه رخ نمایانده است و هر سال با توجه به نیازها و شرایط روز گسترش و تعمیق مفاهیم و ارزش های معنوی در جامعه رویکرد تازه‌ای پیشه کرده است.امسال نیز بیست و سومین جشنواره موسیقی فجر سر آن داشت تا طرحی نو دراندازد و گستره شمول خود را فراخ‌تر و فراگیرتر سازد.جشنواره امسال این افتخار را داشت تا منتخبی از دستاوردهای ارزشمند جوانان را که تربیت یافته دوران پس از انقلابند یکجا در این رویداد ملی به نمایش درآورد.
روشن روان اظهار داشت:حضور چشمگیر و قدرتمند گروه‌های موسیقی در گونه‌های سنتی، ملی، تلفیقی، کلاسیک و پاپ نشان از توانمندی های بالای هنرمندان در خلق آثار ارزشمند موسیقایی دارد. کار ویژه جشنواره نیز شناسایی و معرفی آثار برتر و چهره های مستعد است و مفتخریم در این دوره از جشنواره این وظیفه را در حد توان خود به انجام رساندیم.
دبیر جشنواره بیست و سوم در پایان خاطر نشان کرد:هم اکنون بر عهده مسئولین و برنامه ریزان فرهنگی است تا برای این ظرفیت عظیم برنامه ریزی و ارائه طریق نمایند و با راهبری مناسب بستر و زمینه مطلوب برای این توانمندی بالفعل را فراهم سازد. برای تحقق این امر مهم فعال شدن دبیرخانه دائمی جشنواره بلافاصله پس از اتمام جشنواره فعلی و اختصاص بودجه مناسب الزامی است.بعد از صحبت‌های روشن روان گروه مهرنوا به سرپرستی نازلی بخشایش قطعاتی را اجرا نمودند.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:ما نسبت به موسیقی سنتی خودمان تعصب داریم

صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مراسم گفت:ما جشن پایان خجسته بیست و سومین دوره موسیقی فجر را با آیینی مبارکتر از هر وقت دیگر برپا می‌داریم . من اهل موسیقی نیستم اما اهالی موسیقی را دوست دارم و از زبان آنها شنیده‌ام که بزرگترین دغدغه شان در صحنه این است که مبادا سازی ناکوک باشد و یا کسی خارج بخواند یا بنوازد.
وی افزود:آهنگ عمومی ملت ما و کشور ما برای نشستن بر قله‌های سروری یک آهنگ یگانه ،هماهنگ و پیوسته با هم است و هیچ گوشه‌ای از آن نباید خارج باشد.
هرندی بیان داشت:اقتصاد ما بدون فرهنگ ،سیاست ما بدون هنر و همه آنها بدون بخش دیگری که لازمه توسعه هماهنگ است بی ثمر خواهد بود.از این رو توجهی را که مدتی است نسبت به بخش مظلوم فرهنگ از جانب بزرگان کشور بیش از گذشته عنایت می‌شود موجب سپاس ماست و خداوند را به خاطرش شکرگذاریم و در چنین تصمیمات میمون و مبارک آینده خوبی را در تقدیر می‌بینیم.
وی ادامه داد:جشنواره امسال با شکل و شمایلی متفاوت محصول برداشت خردمندانه‌ای از واقعیات موجود بود و اتفاق حقیقی که بدست فرزندان هنرمند این سرزمین رقم زده شد.من بارها از ابتدای پوشیدن کسوت خدمت در این جایگاه عرض کرده‌ام که ما نسبت به موسیقی سنتی خودمان تعصب داریم و غیرت می ورزیم و نسبت به گونه های دیگر نیز اکراه نداریم. به همین منظور امسال شاهد بودیم هنرمندان پاپ به کاروان موسیقی پیوستند و همه انواع موسیقی امسال خودنمایی داشتند.
وی با بیان اینکه ما موسیقی ناروا هم داریم ،اظهار داشت:حتما جایی برای این نوع موسیقی در آیین ما نخواهد بود. موسیقی که لاجرم فرد را به پستوی زیرزمین می برد و ترویج شیطان پرستی می کند و جان و روح جوانان را از بین می برد از طرف ما ترویج نخواهد شد و از ورود چنین چیزی باید پرهیز کنیم و ان‌شاء الله شاخه‌های درست موسیقی توسط اساتید پر و بال خواهد گرفت و موسیقی در جایگاه خودش بیش از پیش خواهد نشست.

چکناواریان،انتظامی،دهلوی و ناظری تقدیر شدند

بخش دیگر این برنامه به پخش نماهنگی از اجرای چکناواریان اختصاص داشت
و سپس وزیر،احمدی،ایمانی و روشن روان با اهدای لوح تقدیر، تندیس زرین و جایزه ویژه از این آهنگساز تقدیر کردند.سپس نماهنگ روند زندگی مجید انتظامی پخش و سپس عزت الله انتظامی پدر این آهنگساز به روی صحنه آمد و از مجید انتظامی با اهدای لوح تقدیر، تندیس زرین و جایزه ویژه تقدیر نمودند.
در ادامه این مراسم گروه کر پاسارگاد از شیراز به اجرا پرداخت و سپس با پخش نماهنگی از فعالیت هنری حسین دهلوی وزیر، احمدی، ایمانی، روشن روان و پورتراب با اهدای تندیس زرین ،لوح تقدیر و جایزه ویژه این آهنگساز را مورد تقدیر قرار دادند.
اجرای ارکستر مجلسی فرهنگسرای بهمن یکی دیگر از بخش‌های این برنامه بود که قطعه‌ای برگرفته از اثر به زندان ابوالحسن صبا را نواختند که بعد از اجرا دهلوی به روی سن رفت و به پاس تقدیر به آنها تعظیم کرد.
پس از این اجرا تیزری از فعالیت هنری شهرام ناظری پخش و صفار هرندی، ایمانی ، روشن روان، احمدی و دهلوی با اهدای لوح تقدیر ،تندیس زرین و جایزه ویژه از این خواننده بنام کشورمان که نشان شوالیه موسیقی را از کشور فرانسه دریافت کرده، تقدیر کردند.

کامبیز روشن‌روان دبیر جشنواره بیست و چهارم موسیقی فجر شد

گروه مشتاق جام از خراسان در مراسم اختتامیه قطعه‌ای را در مدح حضرت علی اجرا نمود و سپس ارفع اطرایی یکی از اعضای هیأت داوران بیانیه را قرائت و در ادامه هوشنگ ظریف، صفار هرندی، ایمانی، روشن روان، فرهت،احمدی و شهرام ناظری به روی صحنه آمدند و ابتدا حکم ابلاغ دبیری جشنواره موسیقی فجر برای یک سال آینده نیز به کامبیز روشن روان ابلاغ شد و سپس با دادن لوح تقدیر از این آهنگساز تقدیر کردند.

برگزیدگان جشنواره بیست و سوم انتخاب شدند

هیات داوران این جشنواره در بخش رقابتی اسامی برگزیدگان را به شرح زیر اعلام کردند به طوری که در بخش موسیقی سنتی تلفیقی جایزه سوم جشنواره شامل تندیس زرین، لوح تقدیر و مبلغ 50 میلیون ریال هدیه نقدی به گروه جوان از تهران به سرپرستی محمد‌علی کیانی نژاد، جایزه دوم این بخش شامل: تندیس زرین، لوح تقدیر و مبلغ 100 میلیون ریال به گروه روژان از سنندج به سرپرستی راشد بابا شهابی و جایزه اول این بخش شامل تندیس زرین، لوح تقدیر و مبلغ 150 میلیون ریال به ارکست مجلسی فرهنگسرای بهمن از تهران به سرپرستی رسول قیانی تعلق گرفت.
هیات داوران جایزه خود را در بخش کلاسیک به سه گروه اهدا کردند به طوریکه جایزه سوم این بخش شامل تندیس زرین، لوح تقدیر و مبلغ 50 میلیون ریال به گروه کر آریا از مشهد به سرپرستی هنگامه عظیمی، جایزه دوم این بخش شامل تندیس زرین، لوح تقدیر و مبلغ 100 میلیون ریال به گروه کر پاسارگاد از شیراز به سرپرستی امیرعباس حسینی و جایزه اول این بخش شامل تندیس زرین، لوح تقدیر و مبلغ 150 میلیون ریال به گروه تریو تیانو از تهران به سرپرستی تیگران مسروبیان اهدا شد.
در بخش رقابتی موسیقی پاپ هیات داوران جایزه سوم خود را شامل تندیس زرین، لوح تقدیر و مبلغ 50 میلیون ریال به گروه ارکیده از تهران به سرپرستی ارکیده حاجی وندی و جایزه دوم خود را شامل تندیس زرین، لوح تقدیر و مبلغ 100 میلیون ریال را به گروه آکسان از تهران به سرپرستی بهرنگ بهادر زاده تقدیم کردند.هیات داوران در بخش موسیقی پاپ گروهی را شایسته کسب عنوان اول ندانستند.همچنین هنرمندانی چون احسان عبدی‌پور نوازنده سرنا و فرشاد سیفی نوازنده کمانچه از گروه فلک‌افلاک، امین بحیرانی خواننده و مسعود نجفی‌ نوازنده سنتور از گروه نوای مخالف، پژمان پارس‌مهر نوازنده سنتور از گره پژواک، اسفندیار تخم‌کار نوازنده دو تار و محمد قیوم‌امینی خواننده از گروه مشتاق جام، وحید جانی خواننده از گروه شور، محمد گلدی‌گلدی‌نژاد خواننده و نوازنده از گروه اوغلان بخشی، پاشا هنجی‌ نوازنده نی از گروه نغمه کیمیا، جمشید عزیزخانی خواننده از گروه تنبور نوازان بیستون و رضا دربندی نوازنده دف از گروه هور آوا مورد تشویق هیئت داوران قرار گرفتند.

اجراهای پایانی جشنواره بیست و سوم

در پایان مراسم اختتامیه جشنواره موسیقی فجر ،گروه های اول سه بخش رقابتی در شاخه‌های سنتی، تلفیقی،‌کلاسیک و پاپ هرکدام به اجرای برنامه پرداختند.
بیست و سومین جشنواره بین المللی موسیقی فجر شب گذشته در تالار وحدت به کار خود پایان داد.
فرهنگی بازدید : 34 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

ویژه سال کوچ آواز خوان جنوب ناصر عبداللهی


شرجی خورده،
از همین دریای حوالی آمده بودی
بی آنکه نوایی
تورابه این سمت سوق دهد
که تو خود فریاد بودی
تا جنوب را
برحنجره گیتار جاودانه سازد
ناصریا:
سفره های پهن شدهدر سرزمین مادری ما
سفره های فقر نان نیست
اما خالی از ترانه است!
دریا را آواز کردی
ماسه های آفتاب زده را بی اندازه شعر
وبرق چشمان بچه های بندر را
در شیرین ترین زمزمه های دلتنگی
نواختی!
نمی خواهم بگویم
که ابرک صدایتتا همیشه خواهد بارید در آسمانهای شمال وشرق ویا با کویر ، شب نشین ابدی خواهد شد! من میگویم:
جنوب بی تو چه خواهدکرد!

آوای مردمان این دیار

طوفانی تر از همیشه ،
بر سینه این خلیج موج می نوازد.ناصریا:تو که اَ دنیا دلُت بریدَه....
حسین ایزدپناه
فرهنگی بازدید : 29 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

پخش سریال «ساعت شنی» متوقف نشده است


رضا شکری در گفت و گو با خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس گفت: طی روزهای اخیر برخی از پایگاه‌های خبری اعلام کرده‌اند که پخش مجموعه «ساعت شنی» متوقف شده، در صورتی که چنین نیست و پخش این مجموعه بدون هیچ خللی ادامه خواهد یافت.
وی افزود: مدیران و مسؤلان سیما قبل از پخش یک مجموعه بر آن نظارت دقیق دارند و وقتی پخش یک مجموعه شروع شد، تصمیم به توقف آن نمی‌گیرند.
وی در ادامه درباره بروز چنین شایعاتی در مورد سریال «ساعت شنی» گفت: این مجموعه از مضمونی جدید و نگاهی خاص برخوردار است که ما کمتر شبیه آن را دیده‌ایم. همین تازگی باعث می‌شود که سریال دستخوش بازتاب‌های اینچنینی شود.
مجموعه «ساعت شنی» به کارگردانی «بهرام بهرامیان» ساخته شده و بازیگرانی چون رویا نونهالی، بیژن امکانیان، داریوش ارجمند، کورش تهامی، نسرین مقانلو، مهراوه شریفی‌نیا، کمند امیرسلیمانی، رویا تیموریان و ژاله علو بازی کرده‌اند و داستان آن درباره زن وشوهری است که برای بچه دار شدن از رحم اجاره‌ای استفاده می‌کنند.
این مجموعه تلویزیونی روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه از شبکه اول سیما پخش می‌شود
فرهنگی بازدید : 28 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

اسکروج ۲۰۰۸ (داستان کوتاه،به بهانه‌ی کریسمس)




به بهانه‌ی کریسمس


شاید ماجرا از آنجا آغاز شد که آقای کاتوزیان پشت میز کار مجللش نشسته بود و با لبخند به حرفهای منشی شرکت گوش می کرد.
- می دونید که امشب همه جشن می گیرن. حتما شما و خونواده هم ... . می‌دونید قراره من و بچه ها تا دیروقت بیرون باشیم. یعنی اونا اینطور می‌خوان. می دونید که... کریسمس مال بچه‌هاس. می‌خواستم اگه اجازه بدید فردا رو...
و لب گزید و ساکت شد. آقای کاتوزیان با همان لبخند همیشگی گفت: «ادامه بدید لطفا». خانوم منشی آب دهانش را فرو داد و به سرعت گفت: «خب... می خواستم اگر اجازه بدید فردا یه کم دیرتر بیام سر کار» و نفس عمیقی کشید. آقای کاتوزیان بی آنکه لبخند زدن را فراموش کند گفت: «متاسفم خانوم پطروسیان. چنین چیزی امکان نداره. خودتون قوانین شرکت منو می دونید. من نمی تونم به شما اجازه بدم بی انضباط باشید». و برای تایید صحبتش با انگشت به نقطه ای اشاره کرد.
شاید هم ماجرا از همان نقطه ای آغاز شد که آقای کاتوزیان به آن اشاره کرد. یک نقطه‌ی سیاه کوچک که در نظر اول فقط یک نقطه بود و به هیچ وجه نمی‌شد حدس زد که همین نقطه می‌تواند آغازگر یک ماجرا باشد. خانوم منشی متحیرانه به آن نقطه نگاه کرد و وقتی کمی جلوتر رفت عنکبوت بسیار کوچکی را دید که روی تارهایش خوابیده بود و از چگونگی آغازهیچ ماجرایی خبر نداشت! آقای کاتوزیان در برابر چشم‌های پرسشگر خانوم منشی لبخند زد: «دیدید خانوم؟ اون عنکبوت رو دیدید؟ می‌دونید چرا اونجاست؟ به خاطر بی انضباطی مستخدم . به خاطر بی توجهی اون به مسوولیتهاش. به خاطر بی مبالاتی و سهل انگاری غیر قابل بخشش او در انجام وظیفه‌ش. حالا تصور کنید که من بهش اجازه بدم این قبیل مسایلو تکرار کنه؟ اون وقت فکر می‌کنید این اتاق به چه وضعی در میآد؟» خانوم منشی با رنگ و رویی پریده پرونده را از روی میز آقای کاتوزیان برداشت و یک قدم عقب رفت. آقای کاتوزیان با آرامش به صحبت ادامه داد: «این بار ده هزارکِرِدیتاز حقوق ماهانه‌اش کم کردم اما دفعه‌ی بعد مطمئن باشید که جور دیگه‌ای باهاش برخورد می‌کنم».
زمانی که خانوم منشی حیران و پریشان از اتاق بیرون رفت آقای کاتوزیان به لذت به پشتی صندلی بسیار راحت و گران قیمتش تکیه داد و به مقاله ای اندیشید که قرار بود در راستای «بهینه سازی مدیریت» برای چاپ به دفتر روزنامه‌ای بفرستد اما زنگ تلفن رشته‌ی افکارش را از هم گسست.
شاید همماجرا از همان زنگ تلفن آغاز شده باشد. کسی چه می‌داند!
به هر حال، آقای کاتوزیان با همان لبخند مدیرانه به همسرش گفت که نمی تواند برای شام کریسمس خانه باشد. درباره‌ی خرید کریسمس هم اینطور پاسخ داد: « من بچه بودم این مسخره بازی ها نبود که عزیزم»
...
- چی؟ زمان تو بود؟ عجب!
...
مهم نیست همسر آقای کاتوزیان در هر مورد چه پاسخی داد اما آقای کاتوزیان که از هرگونه اظهار نظر مغایر نظراتش می رنجید و به خشم می‌آمد با صدایی بم و خفه ادامه داد: «من کار دارم عزیزم. تو هم هر کار دوست داری بکن اما اگه نظر منو بخوای دور ریختن پوله. ببین عزیزم تو داری بچه ها رو بد عادت می کنی. این که نمی شه به هر بهانه ای خرید کنن. یه روز جشنه. یه روز کریسمسه. یه روز تولده. کریسمس هم یه روزه مثل بقیه‌ی روزا. فوقش یه کاج کوچولو می گیریم دور هم می شینیم فیلم می‌بینیم. دیگه هدیه خریدن و این و اونو دعوت کردن نداره که. اونا یه مشت مفت خورن که فقط می آن و می لمبونن. اصلا بذار یه چیزی رو برات تعریف کنم امروز یه عنکبوت گوشه‌‌ی سقف اتاق کارم پیدا کردم این هوا. این یعنی اینکه مستخدم این شرکت داره مفت خوری می‌کنه. یعنی دقیقا همون کاری که مهمونای تو...». ما دقیقا نمی دانیم همسر آقای کاتوزیان در پاسخ چه گفت اما از رنگ و روی برافروخته‌ی آقای کاتوزیان می‌شد فهمید که پاسخ دلچسبی نبوده است. در هر حال آقای کاتوزیان موفق به ادامه‌ی درد دل‌هایش درباره‌ی عنکبوت گوشه‌ی سقف اتاقش نشد چون همسرش گوشی تلفن راکوبید و او با ابروانی درهم به نقطه‌ی سیاه گوشه‌ی سقف نگاه کرد. یک دقیقه‌ی بعد - و نه یک ثانیه کمتر یا بیشتر- مسوول امور مالی شرکت وارد اتاق شد و بی مقدمه گفت: «کریسمستون مبارک آقای رئیس» و حلقه‌ ای گل تزئینی روی میز گذاشت. آقای کاتوزیان به سرعت چهره اش را با لبخند مدیرانه‌ مزین کرد و گفت: «کریسمس شما هم آقای کارپتیان». مسوول امور مالی پشت کتش ر ا بالا زد و روی صندلی نشست و با صدایی که سعی می‌کرد آهسته باشد گفت: «راستش من نتونستم جلوی کنجکاویمو بگیرم. خدمت رسیدم قبل از همه با خبر بشم که شما برای هدیه‌ی کریسمس کارکنان چی در نظر گرفتید؟ راستش...» و با دیدن چهره‌ی درهم رفته‌ی آقای کاتوزیان بقیه‌ی حرفش را ناگفته گذاشت. آقای کاتوزیان در حالی که سر انگشت‌هایش را به هم جفت کرده‌بود پرسید: «آقای کارپتیان شما اولین سالیه که در شرکت من کار می کنید اینطور نیست؟» مسوول امور مالی سری تکان داد و گفت: «همینطوره آقای رئیس». لبخند آقای کاتوزیان بیشتر شد: «پس محض اطلاع شما برای اولین و آخرین بار باید بگم که اینطور لوس بازی‌ها در شرکت من جایی نداره. اینجا فقط دو چیز خیلی مهمه کار درست و انضباط». آقای کارپتیان که سرافکنده به کفشهای براقش نگاه می‌کرد گفت: «می‌بخشید آقای رئیس. راستش... هیچ فکر نمی‌کردم که... می‌بخشید». آقای کاتوزیان که احساس می‌کرد کمی بیشتر از حد معمول شدت عمل نشان داده است با مهربانی گفت: «اشکال نداره جانم». مسوول امور مالی از روی صندلی بلند شد و روبروی میز ایستاد. آقای کاتوزیان با لبخندی مهربان تر از قبل پرسید: «کار دیگه‌ای داری آقای کارپتیان؟» مسوول امور مالی به سرعت گفت: «نه، یعنی بله آقای رئیس... می‌خواستم... می‌خواستم اگر ... اگر حمل بر گستاخی نمی‌کنید از شما و خونواده‌تون دعوت کنم شام کریسمس رو با ما باشید. راستش... خدا به من و سالی بچه‌ای نداده اینه که ترجیح می‌دیم شام کریسمس رو با دوستامون بخوریم...خوشحال می‌شیم اگه...» و با شادی و شوق زاید الوصفی به آقای کاتوزیان نگاه کرد. آقای کاتوزیان بدش نمی‌آمد برای سر در آوردن از زندگی کارمندانش هم که شده دعوت او را قبول کند اما از یکسو با قبول دعوت، زحمت دعوتی متقابل را به جان خریده بود که تبعات خوبی در پی نداشت و از سوی دیگر بعید نبود که مسوول امور مالی شرکت همان نظری را درباره مهمان داشته باشد که شخص آقای کاتوزیان داشت. این بود که با سرفه‌ای گلویش را صاف کرد و گفت: «خیلی خوشحالم که شما تا این حد با من احساس صمیمیت می‌کنید آقای کارپتیان اما حقیقت اینه که نمی تونم دعوتتون رو قبول کنم. یعنی خیلی دلم می‌خواد اما...». مسوول امور مالی به سرعت گفت: «دیگه اما نداره آقای رئیس پس منتظر...» که آقای کاتوزیان سر تکان داد: «نه جانم. نه. قبول این دعوت خلاف اصول مدیریتی منه. بذارید براتون توضیح بدم. اونجا رو ببینید» و با انگشت به عنکبوت اشاره کرد که با بی خیالی سرگرم تنیدن تار بود. آقای کاتوزیان بی آنکه به مسوول امور مالی اجازه‌ی طرح سوالی را بدهد ادامه داد: «امروز صبح که اومدم این اونجا بود. دیدم یه نمونه‌ی خوب آموزشیه. حیفم اومد بدم تار و مارش کنن. بشین جانم. بشین». مسوول امور مالی با چشمانی گشاد از حیرت روی صندلی نشست و آقای کاتوزیان ادامه داد: «وقتی اینو صبح دیدم مستخدم رو خواستم و به خاطر این بی‌توجهی تنبیهش کردم. حالا تصور کنین که من دعوت شما رو قبول کنم و در آینده شما مرتکب اشتباهی شبیه این بشید. اون وقت آیا من می‌تونم به همین شدت و راحتی که با مستخدم برخورد کردم با شما برخورد کنم؟ قطعا نمی‌تونم. چون خودم رو به شما مدیون می‌دونم. پس به من حق میدید اگه...»
زمانی که مسوول امور مالی خجالت زده دفتر آقای کاتوزیان را ترک کرد، از فرط پریشانی حلقه‌ی گل را هم مجددا با خود برد. آقای کاتوزیان با لبخندی پیروزمندانه در صندلی اش فرو رفت و از پنجره‌ی آسمان خراش به منظره‌ی غروب خورشید نگریست.
شب زمانی که مطابق معمول منشیآقای کاتوزیان می خواستدفتر را به قصد رفتن به خانه ترک کند،با تقه ای به دروارد اتاق آقای کاتوزیان شد وگفت: «آقای رئیس می تونم یه سوال ازتون بپرسم؟» لبخند مدیرانه ی آقای کاتوزیانبرای چندمین بار از آغاز آن روزبر صورتش نقش بست. در حالیکه به صندلی روبروی میزش اشاره می کرد گفت:‌ «بپرس جانم». خانم منشیکف دستش رابه علامت رد دعوت آقای کاتوزیانبلند کردو به سرعت گفت:‌ «شما هیچ وقت فیلم اسکروج رو دیدید؟» آقای کاتوزیان با تعجب به منشی نگاه کرد و برای اولین بار لبخند را فراموش کرد: «فکر می‌کنم دیده باشم. بذار ببینم» و کله اش را خاراند و گفت: «همونی نبود که به شریکش کلک زده بود و کابوسهای بد می دید؟» خانوم منشی به سرعت سر تکان داد: «خودشه. خودشه». آقای کاتوزیان ابروهایش را با تعجب بالابرد: «چه طور مگه؟» خانوم منشی سر تکان داد و گفت: «هیچی. همینجوری. راستی این برای شماس. کریسمستون مبارک آقای رئیس». آقای کاتوزیان بسته‌ی کوچک کادوپیچ شده را گرفت و با حیرت به منشی نگاه کرد که می‌دوید تا به موقع به شام کریسمس برسد.
اصلاً همه چیز شاید ازآن کادو آغاز شده باشد چرا که وقتی آقای کاتوزیان به خانه رسید همه در خواب بودند و درخت کوچک کاج با آویزهای رنگی در تاریکی شب می‌درخشید. او کلید برق را زد و کادو را باز کرد. درون جعبه یک آینه‌ی کوچک معمولی بود و یک تکه کاغذ به این مضمون: «اگر می‌خواهی اسکروج واقعی را ببینی در آینه نگاه کن».
حالا دیگر به نظرم اصلا مهم نیست که ماجرا چه طور آغاز شده باشد. مهم، ادامه‌ی ماجراست. شاید اگر قرار بود چارلز دیکنز ادامه‌ی سرنوشت اسکروج این داستان را بنویسد، سرانجام او را ختم به خیر می‌کرد درست مثل اسکروج داستان خودش که به مردی رویایی تبدیل شد اما واقعیت اینست که در دنیای امروز ما و حتی در درون خود ما اسکروج‌های زیادی هستند که جریان هیچ عشقی سنگ سینه‌ی آنها را نرم نمی‌کند و به درونشان راه نمی‌یابد. مهم نیست آغاز ماجرای هرکدام از این اسکروج‌ها چگونه باشد. همه چیز به «کاتوزیان»ها بستگی دارد و قدرت تخیل شما. راستی فکر‌ می‌کنید اینداستان آنهارا متحول کند؟ منبع: وبلاگ مژگان بانو

فرهنگی بازدید : 42 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

گفت‌وگوی خاتمی و معتمدآریا در جشن چلچراغ :ایران باید جایگاهی بالاتر از آن‌چه امروز دارد، داشته باشد.


به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی که در جشن شب یلدای مجله «چلچراغ» حاضر شده بود، در جلسه‌ی پرسش و پاسخ کوتاهی که «فاطمه معتمدآریا» نقش مجری را در آن ایفا می‌کرد، در پاسخ به پرسش وی مبنی بر این‌که چه زمانی برای نخستین بار دیوان «حافظ» به دست گرفتید؟ گفت: یادم نیست! با حافظ خیلی سر و کار داشته‌ام؛ اما به درستی اولین باری را که حافظ به دست گرفتم، به یاد ندارم.

وی افزود: در مکتب‌خانه‌های‌ قدیم پس از آموزش قرآن، سعدی و حافظ می‌خواندند، ولی من مکتب کم رفتم و از دبستان شروع کردم. در خانه‌ی ما پدرم که یک روحانی بود، اهل ذوق و ادب بود. ایشان وقتی معانی‌البیان درس می‌دادند از اشعار فارسی به عنوان شاهد مثال استفاده می‌کردند؛ از این رو من از همان ابتدا با حافظ و سعدی آشنا شدم و حافظ را آیینه‌ی تمام‌نمای فاخر جان بلند ایرانی می‌دانم.

خاتمی در ادامه به درخواست فاطمه معتمدآریا، تفالی به دیوان حافظ به نیت جمع حاضر در مراسم زد و با قرائت این فال، در پاسخ به پرسش دیگر مجری در بیان رمز ارتباطش با جوانان گفت: من فقط می‌توانم بگویم جوانان را دوست دارم.

خاتمی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر این که آیا می‌دانید جوانان نیز چه‌قدر شما را دوست دارند؟ اظهار داشت: متشکرم! به آنها ارادت دارم. محبت را از آن‌ها می‌بینم و فکر می‌کنم با وجود فاصله‌ی سنی، هم‌زبانی و هم‌دلی در بین ما وجود دارد. کاری که من کردم این است که جوانان را باور و سعی کنم به گونه‌ای که هستند به آنها نگاه کنم، نمی‌دانم چه‌قدر موفق بوده‌ام، فقط می‌دانم جوانان از این‌که من چه‌قدر تلاش کرده‌ام، آگاهند.

خاتمی در ادامه در پاسخ به پرسش دیگر معتمدآریا درباره نوع سخن‌گفتنش با مردم و تاثیرگذاری آن در ارتباط با جوانان، اظهار داشت: شما هنرمندان به‌خصوص شما خانم معتمدآریا شخصیت‌های اخلاقی هستید که متعلق به یک نسل نیستید؛ متعلق به ایران هستید و نه تنها این نسل بلکه نسل‌های بعدی به شما احترام می‌گذارند.

معتمدآریا در ادامه‌ی پرسش و پاسخ کوتاه خود با خاتمی به مستندی که از دوران ریاست‌جمهوری وی تهیه کرده اشاره و از آن به عنوان کالای ذی‌قیمتی که در گنجینه‌ی منزل خود آن را نگهداری می‌کند یاد کرد.

خاتمی هم در ادامه در بیان رمز ارتباط مستحکم خود با قشرهای مختلف جامعه‌ی ایرانی گفت: نمی‌دانم. من قطره‌ای بسیار کوچک و ناچیز از اقیانوس عظمت و بزرگی ملت ایران هستم و به این افتخار می‌کنم که ایرانی‌ام.

وی در پایان تاکید کرد: ایران بسیار بزرگ است و باید جایگاهی بالاتر از آن‌چه امروز دارد، در عرصه‌ی بین‌المللی داشته باشد. ان‌شاءالله با همت، اندیشه‌ی بلند و دل‌های آزاد، روزهای روشن‌تری را برای ایران عزیز ببینیم.

 

فرهنگی بازدید : 16 پنجشنبه 18 تیر 1394 نظرات (0)

شناخت تکنیک اُریگامی(هنر سنتی ژاپن)


تاریخچه پیدایش اریگامیاُریگامی (Origami) یا «هنر کاغذ و تا» یکی از کاردستی‌های محبوب ژاپنی است که امروزه در سراسر جهان طرفداران زیادی دارد.
هدف این هنر آفریدن طرح‌های جالب از کاغذ با کمک تاهای هندسی است. معنای لغوی این واژه در زبان ژاپنی «تا کردن کاغذ» است و تمام مدلهای کاغذ و تا را در بر دارد، حتی آنهایی که ژاپنی نیستند. اریگامی فقط از تعداد کمی از تاهای گوناگون استفاده می‌کند، ولی همین تاها می‌توانند به روش‌های گوناگونی ترکیب شوند تا طرحهای متفاوتی ایجاد کنند.

به طور کلی، این طرحها با یک برگ کاغذ مربع شکل آغاز می‌شود، که هر روی آن ممکن است به رنگ متفاوتی باشد و بدون بریدن کاغذ ادامه می‌یابد.

البته بر خلاف باور عمومی، اریگامی‌های باستانی ژاپن، کمتر سختگیری روی این قرارداد داشته و گاهی از بریدن کاغذ در هنگام آفریدن طرح (کیریگامی) و یا شروع کردن با کاغذهای مستطیل، دایره، و دیگر کاغذهای غیرمربع استفاده می‌شده است.

کاغذ در سال 105 میلادی (حدود 1900 سال قبل) توسطتسایی لونوزیر کشاورزی چینی‌ها اختراع شد. چند سال بعداز آن بود که تولید کاغذ افزایش یافت و در اختیار توده مردم قرار گرفت. از این زمان بود که هنرتا دادن کاغذ در ‌چین شروع شد. آنها چندین قرن اسرار تولید کاغذ و تادادن آنرا نزد خود حفظ نمودند تا بعد به کره و ژاپن راه یافت، در ژاپن بود که کار تا دادن کاغذ کاملتر شد و به صورتی رواج پیدا نمود که جزئی از زندگی مردم گردید، و سالها بعد از آن بود که به کشورهای اروپایی راه پیدا نمود. در کشورهای اروپایی این هنر با علم مدرن آمیخت.

سمبل اریگامیCraneپرنده دریایی سمبول اریگامی است. فواید اریگامیهماهنگی بین چشم و دست، مهارتدر کارهای فکری که نیاز به انجام ترتیب و توالی خاص دارد، مهارتدر دقت، افزایش شکیبایی و صبر، افزایش مهارتهای خاص جسمانی، افزایش نتیجه گیری‌های منطقی و ریاضی و ...

مکانهایی که بر اساس اریگامی ساخته شده اند:

۱-ساختمان کتابخانه عمومی شهر سیاتلبر اساس اریگامی ساخته شده است.
کتابخانه عمومی سیاتل۲- ساختمان بزرگترین تلسکوپ فضایی جهانبنام چشم شیشه ای، بر اساس قوانین اریگامی طراحی گردیده است.

اریگامی دنیای ریاضیات، مهندسی و علوم و هنرهای دیگر را دچار تحول کار آمدتری نموده است:

این یک باکی بال(Buckyball) کروی مانند است که از 360 تا پنج ضلعی زیگ زاگی ساخته شده است.
این هم یک باکی بال دیگر است که از 810 پنج ضلعی ساخته شده است.

این عکس‌هانمونه ای از کارهای پروفسور تام هال است.

پروفسور تام هال P.H.Dخود را در رشته ریاضی از دانشگاهRhode Islandدر سال 1997 گرفت.

تز او در فهرست رنگ‌آمیزی نقشه‌های هندسی بود.

وی در حال حاضر به بررسی ریاضی اریگامی می‌پردازد (کاغذ های تا شو)

فرهنگی بازدید : 18 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

رضا کیانیان: موفقیت‌های جهانی سینمای ایران مطرح نمی‌شود .تئاتر اولین قربانی شرایط بحرانی است


به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خراسان، رضا کیانیان بازیگر سینما روز گذشته در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد درباره‌ی سینمای ایران گفت: سینمای ایران در میان مردم و در داخل کشور بسیار ناشناخته و مهجور است و بیشتر ایرانیان از جوایز و موفقیت‌های سینما در جشنواره‌های بین‌المللی بی‌اطلاع هستند.

وی با بیان اینکه در ایران با سینما همچون فرزند ناتنی برخورد می‌شود، اظهار داشت: در تمام دنیا برای سینمای ایران احترام قائل هستند و در بعضی کشورها حتی آمریکا در دانشگاه مباحثی همچون "سینمای ایران" تدریس می‌شود.

کیانیان با بیان اینکه سینمای ایران بعد از انقلاب تاکنون بیش از 1600 جایزه بین‌المللی کسب کرده‌ است، معتقد است: سینمای ایران در سالهای اخیر با داشتن مدیران برجسته و خوب به راه خویش ادامه داد و عرصه‌های جهانی را فتح کرد، ولی تئاتر پیشرفت زیادی نکرد.

او در خصوص علت این امر اذعان داشت: تئاتر یک هنر معترض است و اولین قربانی شرایط بحرانی است، اگر حق آن ادا می‌شد، امروز تئاتر حرف بیشتری از سینما در دنیا داشت؛ البته در اوایل انقلاب یک دوره شکوفایی تئاتر را داریم اما بعد در زمان جنگ کسی از انتقاد نهفته در تئاتر استقبال نکرد.

وی در عین حال خاطرنشان کرد: امروز تئاتر دارد جایگاه خود را به‌دست می‌آورد و از کوچکترین فرصت برای رشد استفاده می‌کند.

به گزارش ایسنا، این بازیگر سینما و تئاتر معتقد است: پیش از انقلاب و ظهور سینمای موج نو ایران به لحاظ بازیگری "فردین"، "ملک مطیعی" و "وثوقی" به عنوان سه قله‌ی بازیگری حضور داشتند، اما امروز سینما بازیگران بسیار ارزنده‌ای دارد و بیشتر بازیگران جوان می‌توانند در سطح جهان مطرح شوند هر چند متاسفانه این جوایز آنچنان که باید و شاید در داخل کشور مطرح نمی‌شود، در حالیکه جوانان ایرانی علاقه‌مند به شناخت کشور خود هستند و سینما نیز بخشی از هویت کشور ما است و جوایز بین‌المللی آن باعث سربلندی و افتخار جوانان ما خواهد شد

فرهنگی بازدید : 18 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

"سینما در برابر حقیقت"، دکتری افتخاری دانشگاه "تولوز" به عباس کیارستمی اهدا شد.


به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روز گذشته این برنامه با نمایش گزیده‌ای از فیلم‌های این کارگردان ایرانی آغاز و با خواندن اشعار کیارستمی ادامه پیدا کرد.

این برنامه با سخنرانی اساتید و مدیر دانشگاه تولوز همراه شد و سرانجام با سخنرانی عباس کیارستمی و اهدای دکتری افتخاری به پایان رسید.

بنا بر این گزارش، در ماه مارس سال 2007، لابراتوار تحقیقات سمعیبصری دانشگاه تولوز کنفرانسی برپا کرد که در آن "عباس کیارستمی" درباره‌ی "سینما در برابر حقیقت" سخن گفت.

کیارستمی با اشاره به برخی ویژگی‌های سینما از جمله زمان، صدا‌، رنگ و ساختار و ... به بررسی رابطه بین حقیقت موجود و فیلم‌ها و تصاویری که ساخته می‌شوند پرداخت.

صحبتهای عباس کیارستمی در پی تحقیقات "فیلیپ راجل" مدیر شورای اجرایی ESAV ( مدرسه عالیه تحقیقات سمعی - بصری دانشگاه تولوز) ‌و مسوول آتلیه‌ی اجرایی انجام شد.

فرهنگی بازدید : 20 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

«یک سمفونی ناکوک» در تالار مولوی اجرا می‌شود.


ه گزارش خبرنگار فارس به نقل از روابط عمومی نمایش، در خلاصه این نمایش آمده است: چند روز مانده به آغاز یک فستیوال تئاتر، کارگردانی که خود را برای اجرای نمایش آماده می‌کرده، متوجه می‌شود اجازه حضور در فستیوال را ندارد. زنی از میان بازیگران نمایش به کمک گربه‌های تحت فرمانش، کاری می‌کند که مجوز اجرا صادر شود. اما اکنون، بازیگران علاقه‌ای به اجرای نمایش ندارند.
در این نمایش پر پرسوناژ بازیگرانی همچون مریم بیدختی، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، نوید جهانزاده، روح‌الله حق‌گوی لسان، سحر دولتشاهی، سارا ریحانی، ناز شادمان، الهام شکیب، مهدی صدر، پگاه طبسی‌نژاد، رزیتا فضایی، حمید فلاحی، هاله گرجی، حمید گرشاسبی، خسرو محمودی، مهشاد خبری، مهدی موسی خانی، ساناز ناصری، فاطمه نقوی و احمد یارعلی بازی می‌کنند
فرهنگی بازدید : 20 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

ترجمه و تاثیر شعر فارسی در شبه قاره


فارسی در فراسو
_______________________________________
ترجمه و تاثیر شعر فارسی در شبه قاره هند
نویسنده:دکتر ابوالقاسم رادفر

مقدمه:
از آنجا که ملل جهان به مناسبت های گوناگون همواره در تماس رفت و آمد بوده و هستند خواه‌ناخواه زبان و ادبیات و مسائل مختلف فرهنگی و آداب و رسوم آنان بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و این، امری طبیعی است. البته گاهی بسته به شرایط، این اثرگذاری بیشتر و زمانی کمتر است، به‌ویژه در کشورهایی مانند ایران و هند که وجوه مشترک تاریخی، زبانی و فرهنگی بسیار داشته‌اند این اثر کاملاً مشهود است. تشابهات و پیوندهایی که بین زبان های باستانی ایران و هند به علت منشا واحد رابطه خویشاوندی وجود دارد با مقایسه بعضی از واژه‌های دو زبان مانند کلمات پدر، مادر، برادر، دختر، سر، تن، بازو، دندان، پیل، گاومیش، جو، گندم و ... تأیید می‌شود.
در زمینه ادبیات هم اگر ادبیات فارسی را با بخش مهمی از ادبیات شبه‌قاره مقایسه کنیم آثار بسیاری را می‌بینیم که ترجمه‌ای از آثار فارسی هستند، یا تحت تأثیر آنها پدید آمده‌اند. برای نمونه در ادبیات اردو، در نظم و نثر، داستان و غیر داستان این تاثیر و نفوذ زبانی و ادبی کاملاً مشهود است. البته این تاثیرگذاری زبان و ادبیات فارسی فقط به زبان و ادبیات شبه قاره محدود نمی‌شود. بسیاری از زبان ها و آثار ادبی جهان تحت تأثیر زبان و ادبیات فارسی بوده‌اند و آثار بسیاری تحت تأثیر ترجمه آثار شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان پدید آمده است که در اینجا فقط به اختصار اشاره‌ای به نفوذ چند تن از بزرگان ادب فارسی ایران در شبه قاره به عنوان مشت نمونه خروار می‌کنیم.
کتاب ها و مقالات و پایان‌نامه‌های دکتری چندی درباره تاثیر زبان فارسی بر زبان های محلی هند نوشته شده است. وجود بیش از 60 درصد واژه‌های فارسی در زبان اردو و تقریباً 40 درصد در زبان هندی و حدود هشت هزار واژه فارسی و عربی در زبان بنگالی و واژه‌های بسیاری در زبان های شبه قاره (حدود 20 درصد) (1)در طول 350 سال ارتباط حکومت های فارسی‌زبان با مردم شبه قاره، دامنه نفوذ زبان فارسی را نشان می‌دهد.
جواهر لعل نهرو اولین نخست‌وزیر دانشمند و روشنفکر هند مستقل در آثار خود اشاره‌های زیادی به فرهنگ و تاریخ ایران دارد. او وقتی درباره روابط تیموریان هند با ایران دوران صفوی سخن می‌گوید، نظر خود را درباره نفوذ فرهنگ فارسی بر هند ابراز می‌کند و می‌نویسد: "تمام زبان های جدید هندی پر از کلمات فارسی می‌باشند. این امر برای زبان هایی که فرزندان زبان سانسکریت باستانی می‌باشند، بدیهی است و مخصوصاً برای زبان هندوستانی که خود مخلوطی از زبان های مختلف می‌باشد، بسیار طبیعی است، اما حتی زبان های دراویدی (2) جنوب هند تحت تأثیر لغات فارسی واقع شده‌اند."
وجود لغات فارسی و عربی به تعداد زیاد در" راماین"(3) نیز نشانگر رواج بیش از اندازه زبان فارسی در شبه‌قاره بود. این واژه‌ها در زبان هندی رواج دارند: "رخ، پوچ، باغ، ساز (در معنی ساز و سامان)، بازار، دربار، سهم (به معنی ترس)، پیاده، شور، تیر، گمان، اندیشه، نوازنا (از مصدر نوازیدن)، بار باز، ساده، گود، اسوار (به معنی سوار) نشان، جهان، کاغذ، رنگ، برابری، زین، بخشش، سرتاج، میوه، شاخ، کلاه، کمان، مزدوری، داغ، گردن، ترکش (به معنی تیردان)، زور، خوار (به معنی ذلیل)، فراخ، زندان، هنر، چوگان، موشک (به معنی موش)، پلنگ، کرم، گناه، بس، چار، لگام، سفیدی، سان، آه، هیچ، فیروز، جوان، مرهم، پایک (به معنی پیاده و قاصد)، میش و ..."(4)
اما درباره بخش دوم، یعنی نفوذ و حضور شعر فارسی در شبه قاره، نخست از فردوسی و شاهکار جهانی او شاهنامه شروع می‌کنم:

شاهنامه
حماسه بزرگ استاد طوس تنها اثری متعلق به سرزمین ایران و زبان فارسی نیست، بلکه یک اثر جاودان جهانی به‌شمار می‌رود که از آغاز پدید آمدن همواره در بین اهل فن و تحقیق و حتی مردم عادی و عامی رواج بسیار داشته است. حد و اندازه آن به درجه‌ای است که برخی از محققان ادبیات حماسی آن را از ایلیاد و ادیسه منسوب به هومر برتر و بالاتر می‌دانند و فقط یادآور می‌شوم که بالغ بر دویست اثر به تقلید شاهنامه سروده شده است و به اکثر زبان های زنده ترجمه شده است که اینجانب در مقاله‌ای به مناسبت "هزاره تدوین شاهنامه" در دانشگاه تهران فهرست ترجمه‌های شاهنامه را ارایه داده‌ام. فقط در اینجا به این نکته اشاره می‌کنم که "فقط در زبان بنگالی درباره فردوسی و شاهنامه 23 اثر از آغاز سده نوزدهم تا امروز انجام گرفته است."(5)
درباره تاثیر شاهنامه و فردوسی در شبه قاره می توان به منابع زیر مراجعه کرد:
1- "شاهنامه و هند" از پروفسور امیرحسن عابدی (ص8-53)
2- "نفوذ فردوسی و شاهنامه در سند" از استاد حسام الدین راشدی (ص 84-69)
3- "آثار قهرمان شاهنامه در ادبیات باستانی هند" از پروفسور آچاریه دارمندرنات (ص 190-187.

خیام
تا آنجا که اینجانب درباره نفوذ شاعران پارسی‌گوی در ادبیات جهان تحقیق کرده و می‌توانم ماخذ و سند ارایه دهم، هیچ شاعری به اندازه خیام، تاکنون آثارش به زبان های دیگر ترجمه نشده، حتی کشورها و زبان هایی وجود دارد که تاثیر ادبیات فارسی در آنها تنها از طریق ترجمه رباعیات خیام است و تاکنون بالغ بر چهل زبان رباعیات خیام ترجمه شده که در این‌ باره فقط جهت اطلاع از ترجمه‌های رباعیات خیام به زبان های محلی شبه قاره می‌توانید به مقدمه کتاب نذر خیام از راجه مهکن لال (اولین مترجم اردوی رباعیات خیام) مراجعه کنید که در آنجا از ترجمه‌های بنگالی، گجراتی، تامیل، اوریه، سانسکریت، هندی، تلکو، مراتهی، اردو و حتی زبان های اروپایی اطلاعاتی داده شده است.(6) شاید اشاره بدین نکته ضروری باشد که فقط در زبان بنگالی شش ترجمه و تألیف درباره رباعیات خیام و خود او در سده اخیر انجام گرفته است. همچنین (به نقل تعلیقات ترجمه فارسی تاریخ ادبی ایران تالیف ادوارد براون جلد دوم ترجمه علی پاشا صالح در اروپا) صدها اثر درباره خیام و آثار و اندیشه او نوشته شده است. همین نمونه‌ها و آثار نشانگر نفوذ عمیق ادبیات ایران به ویژه شعر فارسی در بین ملل دیگر و زبان های گوناگون جهان است.

نظامی
یکی از مظاهر مهم نفوذ زبان فارسی در شبه قاره وجود نسخه‌های خطی فراوان آثار شاعران فارسی‌گوی ایران در کتابخانه‌های متعدد شبه‌ قاره است. به عنوان نمونه می‌توان یادآور شد که فقط درباره نظامی گنجوی شاعر فارسی‌سرای خمسه‌پرداز سده ششم بر اساس مقاله پرفسورا شریف حسین قاسمی از 37 کتابخانه هند 292 نسخه از آثار مختلف نظامی و شروح آنها معرفی شده که البته تعدادی از آنها شروحی است که استادان هندی برای فهم اشعار نظامی نوشته‌اند. اگر روزی تمام کتابخانه‌های هند و پاکستان و بنگلادش به طور کامل فهرست شود خود نشان می‌دهد که بالغ بر 1000 اثر فقط از آثار نظامی به صورت نسخه خطی وجود دارد و اگر کتابهای چاپی، تحقیقات، رسالات و آثار هنری مانند نقاشی ها، مینیاتورها و خطاطی های پیرامون نظامی جمع شود، خود رقمی بالاتر از دو هزار می‌گردد، که البته علاوه بر مقاله پرفسورا شریف قاسمی اینجانب هم در کتابشناسی نظامی گنجوی که به مناسبت کنگره بزرگداشت نظامی (سال 1371) چاپ شده در کتابی بالغ بر 600 صفحه درباره نسخ خطی، چاپی، مقالات، فرهنگ ها، پایان‌نامه‌ها، ترجمه‌های آثار نظامی به زبان های مختلف، مقلدان آثار نظامی، معرفی نظامی‌شناسان ایرانی و خارجی به تفصیل سخن گفته‌ام.

عطار
مقبولیت و شهرت عطار در میان هندیان تا بدان پایه بوده است که حتی فیضی (1004-954 ه)ملک الشعرای دربار اکبر (7) در نامه‌ای که به شاه می‌نویسد، ضمن نقل حکایتی به ابیات زیر از عطار استناد می‌ورزد که خود دلیل استوار دیگری بر شهرت و آوازه عطار در دیار هند تواند بود.
" ز نادانی دل بر جهل و پر مکر
گرفتار علی ماندی و بوبکر
چو یکدم زین تخیل می‌نرستی
نمی‌دانم خدا را کی پرستی (8)
تفصیل مربوط به نسخه‌های خطی و چاپی و ترجمه‌ها و تحقیقات پیرامون عطار در شبه ‌قاره هند خیلی بیش از نظامی است و فقط به عنوان نمونه از پندنامه او به زبان اردو و پنجابی، ده ترجمه و از تذکره‌الاولیاء شش ترجمه و از منطق الطیر سه ترجمه ذکر شده است.
فقط در مقاله "عطار در شبه ‌قاره"(9) تعداد 555 اثر متعلق به عطار شامل نسخه‌های خطی، چاپی، شروح، تراجم و نوشته‌های دیگر معرفی شده است که این خود یک نمونه دیگر از رسوخ افکار و اندیشه و شعر ادب فارسی در شبه‌ قاره است.

سعدی
حضور سعدی و آثارش در شبه‌ قاره از زمان خود وی چنان گسترش داشته، که آثار او به عنوان کتاب درسی در حوزه‌ها و مدارس و مکتب‌خانه‌ها و حلقه‌های وعظ و خطابه به عنوان آثار ادبی و اخلاقی مورد استقبال همگان بوده است. وجود نسخه‌های فراوان خطی و چاپی، شرح ها و فرهنگ های مختلف، تحقیقات و پژوهش های متعدد درباره زندگانی و آثار و افکار این شاعر و نویسنده بزرگ در شبه‌ قاره نشان‌دهنده نفوذ و پایگاه عمیق زبان و ادبیات فارسی در شبه‌ قاره است. فقط در سده نوزدهم و بیستم، به زبان بنگالی تعداد سه ترجمه از آثار شیخ سعدی انجام گرفته و تاکنون بالغ بر 60 اثر به تقلید از گلستان سعدی نوشته شده است. فکر می‌کنم ذکر همین دو مورد برای تاثیرگذاری آثار و افکار سعدی بر ادبیات شبه‌ قاره کافی است؛ در حالی که دامنه نفوذ سعدی فقط منحصر به شبه‌ قاره نیست، بلکه در اروپا تاثیر آثار داستانیاخلاقی سعدی را بر آثار برخی نویسندگان بزرگ غربی چون لافونتن (10) نمی‌توان انکار کرد. تنها با مراجعه به کتاب درباره سعدی تألیف خاورشناس بزرگ فرانسوی هانری ماسه (Henry Masse) می‌توان تا حدودی به نفوذ و تاثیر عمیق سعدی بر غرب، به‌ویژه ادبیات فرانسه پی برد.

مولوی
مولانا جلال‌الدین عارف وارسته‌ای که آیین او عشق است و کلام او دعوت به یگانگی، عاشق سوخته، اما آگاه به معارف الهی که وجودش را محبت و ستایش خدای یکتا پر کرده است. مثنوی و غزلیات او در عین اینکه دریایی است آکنده از جوش عشق و جوشش عرفان، نقاوه( برگزیده) و چکیده فرهنگ و معارف اسلامی و ایران را هم در خود جمع دارد. از بین شاعران ایرانی شاید هیچ شاعری جز سعدی از لحاظ وسعت دامنه تاثیر در خارج از ایران به پای مولوی نرسد، زیرا عمق اندیشه و سلطه معنوی کلام مولانا در سراسر قلمرو فرهنگ فارسی، هندی، عربی، ترکی تقریباً از زمان خود شاعر چنان تاثیری بر افکار و قلوب مردم و صاحبان اندیشه گذاشته است که اثر آن نه تنها در فلسفه و عرفان بلکه در ادبیات آن سرزمین ها هم کاملاً احساس می‌شود ...
نویسنده این سطور در مقاله‌ای تحت عنوان "ترجمه‌های آثار مولوی"(11) به تفصیل درباره ترجمه‌های آثار مولوی به زبان های مختلف پرداخته و از ترجمه‌های اردو، بنگالی، پنجابی، سندی و کشمیری نیز یاد کرده‌ام. بنا به نقل دکتر ابوالبشر فقط 21 اثر درباره مثنوی و شرح و تفسیر آن از اوایل قرن نوزدهم تاکنون به زبان بنگالی نوشته شده است.
مثنوی مولانا همواره در مجالس سماع و ذکر عارفان و درویشان خوانده می‌شود و هنوز هم این کار ادامه دارد و از قدیمی‌ترین ایام از نفوذ شعر مولانا و تاثیری که بر روح و دل سالکان و مریدان داشته مطالب زیادی در کتاب ها و زندگینامه‌های افراد که گاه باعث تحول روحی و انقلاب درونی آنان گردیده، ذکر شده است. حتی مشایخ صوفیه برای تهذیب نفس مرید و آموزش نکات دقیق عرفان به سالکان درس مثنوی می‌دادند. در اینجا به جهت اختصار تنها به ذکر نمونه‌ای از کتاب "محبوب ذی المنن تاریخ اولیای دکن" عبدالجبار ملکاپوری بسنده می‌کنم. مولف پنج گنج درباره شاه نورالله صاحب هندوستانی می‌نویسد ... عارف کامل و عالم عامل بود. همیشه درس مثنوی می‌داد و مضامین را خوب شرح و بسط می‌فرمود. اهل دکن او را مولانای مثنوی می‌گفتند. اکثرمشایخ دکن در مثنوی از ایشان سند اخذ کردند. شاه براهان الله قندهاری و شاه میران صاحب حیدرآبادی مثنوی را درس به درس نزد ایشان خواندند. ایشان در منزلش از بعدازظهر تا عصر مثنوی درس می‌داد ... (12)
مثنوی سه سال بعد از مرگ مولانا به وسیله شاگردش احمد رومی به هند رسید ... مثنوی معنوی و سایر اشعار عرفانی نه تنها در افکار مسلمانان بلکه در افکار هندوان و سایر مذاهب نیز موثر بوده است. مثلاً شاعری مسلمان به نام "کبیر" در قرن نهم هجری از تلفیق تصوف اسلامی و افکار هندویی یک مکتب عرفانی به نام "بهاکتی" ابداع کرد که اساس آن ایمان به خدای واحد و احترام به همه ادیان و مذاهب و ... است.(13)

حافظ
حافظ را شاید بتوان یکی از معدود شاعران مهم و مقبول جهان دانست که شعر و اندیشه او آثار و افکار شاعران و نویسندگان بسیاری را در شرق و غرب تحت تاثیر خود قرار داده است. وجود نسخ بی‌شمار از مجموعه اشعار این اندیشمند و غزل‌سرای بزرگ در کتابخانه‌های بزرگ و کوچک جهان، عمومی یا خصوصی، حکایت از حسن قبول و رواج شعر حافظ دارد. به عنوان نمونه تنها در شبه‌ قاره، غزلیات حافظ بدان شهرتی دست یافت که تقریباً از زمان خود حافظ و به مصداق بیت زیر مورد توجه بوده است:
به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌خوانند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
این استقبال گرم و باشکوه از کلام لسان‌الغیب بدان جا رسید که تا یک نسل قبل در شبه‌ قاره هیچ فرد باسوادی پیدا نمی‌شد که آثار سعدی و حافظ و احتمالاً مولوی را نخوانده باشد و نمونه‌هایی به حفظ در خاطر نداشته باشد. حتی هیچ خانه‌ای نبود که در آن نسخه‌ای از کلیات حافظ شیرازی یافته نشود. از سال 1791 م که نخستین بار چاپ دیوان حافظ تحت نظارت آقای ابوطالب‌خان اصفهانی متوطن به لکهنو از کلکته انتشار یافت، تعداد زیادی از مجلدات آن کتاب در هند و ایران و ترکیه انتشار یافته است.(14) البته اینها غیر از انتشار نسخه‌های چاپی و تحقیقات و ترجمه‌ها و نفوذ اشعار حافظ در برخی اشعار به زبان های محلی شبه‌ قاره است که اگر بخواهیم به یکایک آنها بپردازیم بحث بسیار طولانی خواهد شد، فقط به نمونه‌ای بسنده می‌کنم:
"مثل اینکه فقط حافظ در فکر حضرت گورو نانک نخستین پیشوای بزرگ دین سیک نفوذ کرد، چنان که حضرت گورو‌ نانک نوشته: دین در خرقه مرتاض نیست، در عصای درویش نیست، در خاکستر نیست که روی تن مالیده شود، در حلقه‌های گوش نیست، دین در سر تراشیده نیست، در ناقوس نیست. اگر مایلید صراط مستقیم را پیدا کنید از آلایش های دنیوی پاک شوید."
این افکار حضرت گورو نانک که مشمول سروده‌هایش است، فکر حافظ را به یاد می‌آورد:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه‌داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند(15)
نمونه‌های دیگری از مشابهت افکار گورو نانک و حافظ وجود دارد (به ماخذ رجوع شود) و نیز درباره "تأثیر حافظ بر سخن‌سرایان فارسی زبان هند" به مقاله سید انوار احمد رجوع شود.(16)
همچنین سخن گفتن درباره ترجمه‌های حافظ هم حدیث مفصل دارد، زیرا شعر حافظ به بالغ بر سی زبان؛ نه یکبار، بلکه چندین بار ترجمه شده که فقط اشاره‌ای مختصر به ترجمه آن در بعضی از زبان های محلی شبه‌ قاره می‌کنم.
در زبان بنگالی 19 ترجمه تنها در دو سده اخیر، پنجابی 7 ترجمه، اردو بالغ بر 24 ترجمه وجود دارد. همین طور غزلیات حافظ به زبان های کشمیری، آسامی و هندی نیز ترجمه شده است.
اینجانب در کتاب خود تحت عنوان حافظ‌پژوهان و حافظ‌پژوهی(17) به تفصیل، ترجمه‌های حافظ را به زبان های گوناگون آورده‌ام. البته در جزوه‌ای که خانه فرهنگ ایران در بمبئی به مناسبت "جشن حافظ شیرازی" چاپ کرده به ترجمه‌ها و شروح حافظ به اردو و برخی منابع دیگر اشاره کرده است. از جمله در آن از 24 ترجمه و شرح اردوی دیوان حافظ نام برده شده است.(18)
البته نفوذ و حضور حافظ در میان مردم شبه‌ قاره منحصر به اینها نمی‌شود. انبوه نسخ خطی و چاپی(19)، تحقیقات فراوان مستقل، ترجمه‌ها، شروح، تقلیدها از یک طرف، و نفوذ عمیق و رسوخ افکار بلند حافظ در اندیشه متفکران از طرف دیگر است که فقط اشاره به یک مورد می‌کنم و آن اشعار و افکار علامه اقبال لاهوری است که کاملاً تحت تاثیر دو متفکر و عارف ایران مولانای روم و حافظ شیراز بوده است که تفصیل آن را می توانید در کتابهای "اقبال در راه رومی" تالیف دکتر سید محمد اکرم متخلص به اکرام (چاپ پاکستان) و "حافظ اور اقبال" تألیف دکتر یوسف حسین‌خان (چاپ آکادمی غالب دهلی، 1976 م) و دیگر مآخذ مطالعه کنید. یا تاثیر حافظ در گوته شاعر آلمانی به حدی بود که در واقع گوته دیوان شرقی خود را تحت تاثیر مطالعه غزلیات حافظ پدید آورد. همچنین در کتاب ها آمده است که پدر رابیند رانات تاگور هر صبح قبل از هر کاری ابیاتی از حافظ و صفحاتی از اپانیشادها را می‌خوانده است. غنای اندیشه و وسعت جهان‌بینی و هنر جادویی کلام حافظ در طول ششصد و اندی سال توانسته قلوب بسیاری از مردم و افکار جهانی را تحت تأثیر خود قرار دهد و پرداختن بدان، وقت مفصلی را می‌طلبد.
با ذکر نمونه‌های فوق تا حدودی دورنمای نفوذ و تاثیر زبان و ادبیات فارسی در شبه‌ قاره روشن می‌شود. البته خود می‌دانید که زمینه‌های رسوخ و حضور زبان و ادبیات فارسی در شبه‌ قاره صرفاً به زبان و شعر محدود نمی‌شود و ابعاد گسترده‌تری دارد که به توفیق خداوند بزرگ آن را به زمان دیگری وامی‌گذارم و سخن خود را با این مصراع به پایان می‌برم: تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.


________________________________________
پی‌نوشتها:
1- قند پارسی، ش 7، بهار 733، ص 209.
2- دراویدی: مردمانی تیره پوست و ساکنان اولیه هند پیش از مهاجرت شاخه ای از آریایی ها با آن شبه قاره بودند، مردمان هند نتیجه اختلاط و آمیزش میان آریایی ها و دراویدی ها هستند.
3- راماین: حماسه معروف هندوان، که منظومه ای است مطول به زبان سانسکریت مشتمل بر 48000 بیت، در باره سرگذشت ها و وقایع و جنگ های رام و همسرش سیتا. این اثر نوشته یکی از شاعران قدیم هند است به نام والمیکی. این کتاب به رام و راماین نیز شهرت دارد.
4- نقل به اختصار از مقاله محمد مصطفی خان مداح در اردو ادب، جولای 1950، ص 59-50
5- نقل از سخنرانی خانم دکتر کلثوم ابوالبشر در هفدهمین کنگره استادان به زبان فارسی در بمبئی در 2 ژانویه 1996 و نیز در این‌باره رجوع شود به قند پارسی، ش 6، زمستان 1372، ص 104-88 و ش8، ص 264-259.
6- چاپ حیدرآباد دکن، اعجاز پرنتنگ پریس، 1958 م، ص 9-17.
7- اکبر: یکی از شاهان مغولان بزرگ هند(تیموریان هند) میان سال های 949ق تا1014( 1542 تا 1605 م)
8- شعرالعجم، شبلی نعمانی، ج 3، ص 5-44 (ترجمه) نقل از قند پارسی، ش 8، پاییز 1373، ص 11.
9- همان مأخذ پیشین، ص 126-1.
10- لافونتن: ژان دو لافونتن، نویسنده افسانه های منظوم فرانسوی(1621 تا 1695) از بین 244 قطعه سروده وی تنها 17 یا 18 قطعه را خود انشا کرده است و بقیه را از افسانه های یونانی و شرقی و داستان های ایرانی الهام گرفته است.
11- فرهنگ، ویژه ادبیات و عرفان، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ش 14، 1372.
12- محبوب ذی المنن، ج 2، ص 70-1069.
13- مجله مقالات و بررسی ها، چاپ دانشگاه تهران، دانشکده الهیات، ش 36-35 (سال 1360)، ص 15.
14- فصلنامه قند پارسی. ش 1، پاییز 1369، ص 127.
15- قند پارسی، ش 1، پاییز 1369، ص 3-122.
16- قند پارسی، ش 8، ص 58-245.
17- چاپ تهران، انتشارات گستره، 1368، ص 22-305
18- جزوه حافظ شیرازی، چاپ خانه فرهنگ ایران در بمبئی، 1996، ص 607.
19- رجوع شود به کتاب حافظ پژوهان و حافظ پژوهی و کتاب پرفسورا شریف حسین قاسمی تحت عنوان نسخه‌های خطی حافظ در هند، چاپ خانه فرهنگ ایران، دهلی نو، 1367.
منبع سایت تبیان


فرهنگی بازدید : 19 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

16آذر به روایت تصویر






عبور اتومبیل حامل محمد رضا پهلوی و ریچارد نیکسون در کاخ سعد آباد





دیدار محمد رضا پهلوی و ثریا اسفندیاری با ریچارد نیکسون در کاخ سعد آباد






ملاقات ریچارد نیکسون (معاون رئیس جمهور آمریکا ) با محمد رضا پهلوی در جریان سفر به ایران





ریچارد نیکسون (معاون رئیس جمهور آمریکا ) در لباس اساتید دانشگاه در جریان بازدید از دانشگاه تهران



شهید احمد قندچی



شهید مصطفی بزرگ نیا



شهید آذر شریعت رضوی






لوح یادبود شهدای 16 آذر دانشکده فنی



دانشکده فنی دانشگاه تهران



آرامگاه سه شهبد



فرهنگی بازدید : 471 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

دیالوگ‌های ماندگار «سینمای حاتمی» به انتخاب اهالی هنر


نگارش دیالوگ‌های فاخر و ادیبانه از ویژگی‌های فیلمهای مرحوم «علی حاتمی» است.همین موضوع باعث شده‌است که منتقدان به او لقب «سعدی سینما» را بدهند. برخی چهره‌های فرهنگی، هنری در آستانه سالگرد درگذشت این سینماگر، در گفت‌و‌گو با فارس، دیالوگ‌های برگزیده خود را از آثار این کارگردان بیان کرده‌اند.

- محمدرضا هنرمند:
در فیلم «مادر» چندین دیالوگ به‌یادماندنی وجود داشت، از جمله: «شب رو باید بی‌چراغ روشن کرد».
- محمد نوری‌زاد:
نگاه «علی حاتمی» به تاریخ، ما را متوجه گذشته خودمان می‌کرد و هیچ جامعه‌ای نیز بی‌نیاز از اندیشه گذشته خود نیست. در فیلم کمال‌الملک، مظفرالدین شاه دیالوگی دارد که می‌گوید:«اکثر عمر ما در دوران ولیعهدی گذشت و رسم پادشاهی را خوب نمی‌دانیم.»
- سعید امیرسلیمانی:
به نظر من زیباترین دیالوگ، یکی از دیالوگ‌های فیلم «کمال‌الملک» است که مظفرالدین شاه می‌گوید: «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید» که من این دیالوگ بسیار دوست دارم و در زندگی روزمره نیز استفاده می‌کنم.
- عبدالله اسکندری:
دیالوگ «همه عمر دیر رسیدم» از سوته دلان که می‌توان گفت که یکی از ماندرگارترین دیالوگ‌های علی حاتمی است.
- عبدالحسین مختاباد:
دیالوگی مربوط به گفت‌وگوی کمال الملک با فرش باف با این مضمون که تقابل هنر شرق و غرب است و فروتنی و تواضع هنرمندان شرقی را به رخ می‌کشد؛ «استاد تویی! هنر این فرشه، شاهکار این تابلوست، دریغ همه عمر یک نظر به زیر پا نینداختم. هنر این فرش گسترده است. شاهکار کار توست یار محمد نه کار من!»
- حسن حسندوست:
دیالوگی مربوط به کمال‌الملک، که ناصرالدین شاه خطاب به مدیر مدرسه هنر می‌گوید «هنر مزرعه بلال نیست، که محصولش بهتر شود از ستاره‌های آسمان هم یکی می‌شود کوکب درخشان، الباقی ای، سوسو می‌زند»
- فرهاد فخرالدینی:
من فقط در کمال‌الملک با ایشان کار کردم فکر می‌کنم تمام دیالوگ‌های علی حاتمی زیباست و من واقعا نمی‌توانم یکی را تفکیک کنم، علی حاتمی اصلا به لحاظ دیالوگ‌هایش شهرت داشت دیالوگ‌هایی روان و صریح.
-عزت‌الله انتظامی:
من نمی‌توانم تنها یکی از دیالوگ‌ها را مجزا کنم زیرا تمامی دیالوگ‌ها زیباست و اینکه نمی‌توانم تنها یک یا چند جمله در بیان شخصیت علی حاتمی بگویم، باید ساعت‌ها در مورد حاتمی صحبت کرد تا بتوان حق مطلب را ادا کرد.
- فتحعلی اویسی:
دیالوگ بسیار زیبایی از «دلشدگان» از علی حاتمی که همیشه در خاطرم هست «آیین چراغ خاموشی نیست».
- محبوبه بیات:
تمام دیالوگ‌های علی حاتمی بسیار زیباست به ویژه تمام دیالوگ‌های اکبر عبدی در فیلم «مادر» به ویژه سکانس‌های مربوط به صحنه حمام، که دیالوگ‌های عبدی به صورت برعکس نوشته شده که این موضوع دیالوگ‌نویسی بسیار دشوار است.
- جواد طوسی:
تمام دیالوگ‌های او زیباست. دیالوگ‌های فیلم خواستگار که مهجور ماند به ویژه دیالوگ‌های رضا خاوری و اگر بخواهیم یکی از دیالوگ‌ها را به عنوان ماندگارترین انتخاب کنیم. دیالوگ «همه عمر دیر رسیدیم» و دیالوگ آخر امیرکبیر در حمام فین کاشن که کلام آخر اوست و پیامی است به همه نسل‌ها و دوران‌ها. در سلطان صاحبقران ؛ «مرگ حق است ولی به دست شما بسی مشکل، اما شوق از میان شما رفتن مرگ را آسان می‌کند».
- شاهرخ دولکو:
فکر می‌کنم که ماندگارترین دیالوگی که در ذهن همه هم هست «همه عمر دیر رسیدیم» است در سوته‌دلان و یک دیالوگ زیبای دیگر از همین فیلم که بسیار بامزه است. «ما هر دو از یک خمیریم ولی تنورمان علی حده است».
- چنگیز جلیلوند:
دیالوگی که لوتی و بابا شمل اول فیلم راجع به مراد و مرید صحبت می‌کنند. دیالوگی است شعر گونه و بسیار زیبا «لوتی امشب دل پردردی داره، ناله سردی داره زیر سایه علی، دیو جلودارش نیست».
- رضا درستکار:
همه دیالوگ‌های حاتمی زیبا و ماندگار است. منحصر دیالوگی در «سوته دلان» که در پایان فیلم حبیب ظروفچی به برادر مرده‌اش می‌گوید «همه عمر دیر رسیدیم» و باید بگویم همچنان «همه عمر دیر رسیدیم» و این وصف حال اهل هنر است و وصف حال علی حاتمی و همه ما.
- محمدرضا دلپاک:
دیالوگی در فیلم کمال‌الملک. صدر اعظم می‌گوید: تو می‌خواهی جای ما را بگیری؟، کمال‌الملک می‌گوید: «من آرزو طلب نمی‌کنم، آرزو می‌سازم».
- جلال مقامی:
تمام دیالوگ‌های حاتمی زیباست، دیالوگ‌های حاتمی مانند غزلی است که کل غزل زیباست.
- جهانگیر الماسی:
ابتدا از نظر من ماندگارترین دیالوگ علی حاتمی زندگی اوست و ماندگارترین دیالوگ، دیالوگی کوتاه از «کمیته مجازات». جایی که می‌گوید: «این ملت خواب، این ملت بنگی و افیونی و خواب» علی حاتمی برگذشتگان ما خرده می‌گیرد که چرا به جای مبارزه عقب نشستند و اسیر افیون شدند.».
- حمیده خیرآبادی:
تمام دیالوگ‌های او شیرین و جذاب هستند و در ذهن حک می‌شوند. طی همکاری که من در حسن کچل داشتم هم چنین اتفاق افتاد. در «حسن کچل» دیالوگ بسیار زیبایی به یادم هست: «شاعر و تاجر که با هم فرق نداره، تاجر ورشکسته شاعر میشه، شاعر پولدار میره تاجر میشه!».
- آیدین آغداشلو:
بسیاری از سکانس‌های سوته‌دلان به ویژه قسمت‌هایی که مجید تصنیف می‌فروشد و تصنیف‌هایی را که می‌فروشد می‌خواند و وقتی جمشید مشایخی حبیب را می‌بیند شروع به پراکنده‌گویی‌هایی در مورد خودش می‌کند که این قسمت بسیار زیبا در آمده است.
- مرتضی احمدی:
چه در سینما و چه در تلویزیون، دیگر کسی مانند علی حاتمی نیامد، دیالوگ‌های علی حاتمی مانند مینیاتوری بسیار زیبا بود، دیالوگ‌هایی بسیار روان که کسی با آنها مشکل پیدا نمی‌کرد.
فرهنگی بازدید : 38 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

جزئیاتی از سریال «آخرین پیامبر»؛ پروژه ساخته‌نشده «علی حاتمی»


«امیرحسین شریفی» تهیه‌کننده سینما در گفت‌وگو با فارس، پس از سال‌ها به تشریح جزئیاتی از پروژه‌ای که قرار بود در سال 75 با مرحوم «علی حاتمی» بسازد و به دلیل درگذشت این سینماگر فقید ناتمام ماند، پرداخت.
تهیه‌کننده و مجری طرح «آخرین پیامبر» گفت: برای ساخت پروژه تلویزیونی «محمد رسول‌الله» یا «آخرین پیامبر» جلسات زیادی با مرحوم حاتمی در مجمع جهانی تقریب ‌مذاهب اسلامی با روحانیون داشیتم و چند سفر نیز هم به مشهد و آستان قدس رضوی داشتیم و صحبت‌هایی هم برای انجام این کار با آنجا دادیم و مراحل نگارش فیلمنامه را آغاز کردیم.
شریفی گفت: مرحوم حاتمی مراحل نوشتاری فیلمنامه «آخرین پیامبر» را سال 75 پس از تحقیقات فراوان آغاز کرد و تا مرحله نوشتن سیناپس این فیلمنامه را پیش برد. این در حالی بود که چند روحانی نیز در مجمع تقریب مذاهب اسلامی، بر این نوشته‌ها نظارت می‌کردند.
این تهیه‌کننده با اشاره به این که وقت‌شناسی علی حاتمی بی‌نظیر بود، تصریح کرد: ما چند سفر هم به اصفهان برای نوشتن فیلمنامه داشتیم و بسیار متأسف و متأثرم که عمر ایشان کفاف نداد که این سریال را در کنارشان بسازیم.
وی گفت: نوشته‌ها و مراحل نگارش سیناپس آماده بود که کسالت ایشان شروع شد و رفته‌رفته امید ما هم برای ساخت این سریال از بین رفت.
شریفی در مورد احتمال ساخته شدن «آخرین پیامبر» توسط سینماگر دیگری گفت: فکر می‌کنم که هیچکس دیگر نمی‌تواند مانند علی حاتمی بنویسد و نمی‌تواند روی فیلمنامه اولیه «آخرین پیامبر» مثل ایشان روی این نوشته‌ها کار کند.
وی تاکید کرد: نگاه جدی مرحوم حاتمی به این کار که حاصل از اعتقاد مذهبی ایشان بود، برای من بسیار جالب بود. نگاه ایشان به ساخت این سریال به نحوی بود که با سایر کارهای تاریخی کاملاً تفاوت داشت. یکی از مواردی که بر سر آن بحث‌های زیادی درگرفت، این بود که راهی برای نشان دادن حضرت رسول(ص) پیدا کنیم.
شریفی به فارس گفت: با وجودی که با این قضیه مخالفت شد اما مرحوم حاتمی همیشه به دنبال راهی می‌گشت تا بتواند حضرت رسول را در این سریال نمایش دهد.
شریفی اضافه کرد: او نگاهی کلان به پروژه داشت و حتی دوست داشت از بازیگران خارجی در این کار استفاده کند ما اجل مهلتش نداد.
وی متذکر شد: 14 آذر 75 غم‌انگیزترین روز عمر من بود که نگذاشت این سریال را با مرحوم حاتمی بسازیم. اگر این سریال ساخته می‌شد با تمام آثار مذهبی که راجع به ائمه ساخته شده، تفاوت داشت. من واقعاً تأسف می‌خورم که این کار به نتیجه نرسید و من این حسرت را تا آخر عمر با خود خواهم داشت.
تهیه‌کننده و مجری طرح «آخرین پیامبر» در پایان گفت: امیدوارم نوشته‌های علی حاتمی درباره این پروژه، در «موزه سینما» نگهداری شود
فرهنگی بازدید : 23 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

وصیتنامه داریوش کبیر


اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشور ها دارای احترام هستند . و مردم کشور ها در ایران نیز دارای احترام هستند.

جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشور ها بکوشد . وراه نگهداری این کشور ها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.

اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر درخزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد .
زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .

ده سال است که من مشغول ساختن انبار های غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبار ها را که از سنگ ساخته می شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبار ها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبار ها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبار های غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور در آن انبار ها موجود باشد . و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبار ها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود .

هرگز دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است . چون اگر دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی .

کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد تو باید آن کانال را به اتمام برسانی وعوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .

اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی . با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن ، و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت .

افسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن . اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند . اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .

امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو بتوانند بخوانند وبنویسند تا اینکه فهم وعقل آنها بیشتر شود وهر چه فهم وعقل آنها بیشتر شود ، تو با اطمینان بیشتری میتوانی سلطنت کنی . همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی نماید .

بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده ام بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هرزمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی ، که من پدر تو پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم ،مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد . زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در ان جهان باقی نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی ، غروروخود خواهی برتو غلبه خواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تااینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند .

زنهار زنهار ، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد . و رای صادر نماید . زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد .

هرگز از آباد کردن دست برندار . زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود . در آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازی را در درجه اول قرار بده .

عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .

بیش از این چیزی نمیگویم این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند ، کردم . تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده است .


گرداوری:گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture

فرهنگی بازدید : 25 چهارشنبه 17 تیر 1394 نظرات (0)

تهمینه میلانی از دختران همچنان تست می‌گیرد.


محمد نیک‌بین تهیه‌کننده‌ی این فیلم در گفت‌وگویی با خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: طبق فراخوانی که چندی قبل اعلام شد علاقه‌مندان زیادی مراجعه کردند و ما به دلیل اینکه به دنبال یک مورد خاص هستیم پیدا کردن و انتخاب مشکل است و زمان می‌برد.
به گفته‌ی وی این دختر 14 تا 17 ساله بازیگر محوری فیلم خواهد بود که با انتخاب او بقیه بازیگران انتخاب خواهند شد.
او پیش بینی کرد: با انتخاب این بازیگر فیلم تا یک ماه آینده کلید بخورد. اما در عین حال تاکید کرد: این تاریخ قطعی نیست.

"سوپراستار" با اقتباس از کتاب "هرمان‌هسه" درباره‌ی هنرپیشه‌یی است که با رسیدن به قدرت و شهرت دچار غرور و خودخواهی می‌شود.

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 68
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 93
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 95
  • بازدید ماه : 109
  • بازدید سال : 930
  • بازدید کلی : 8,108