loading...
فرهنگی
فرهنگی بازدید : 28 شنبه 27 تیر 1394 نظرات (0)

خالق پاکن ها درگذشت


خداحافظی فرانسوی ها با خالق پاکن ها

آلن رب‌گریه نویسنده فرانسوی که در کنار ناتالی ساروت و میشل بوتور جنبش رمان نو را پایه گذاری کرد بعد از یک هفته بستری در بیمارستان به علت بیماری قلبی درگذشت.
به نقل از بی بی سی، رب گریه در 18 اگوست 1922 در برست فرانسه به دنیا آمد.او دوره آموزش متوسطه را ابتدا در برست و سپس در دبیرستانهای بوفون و سن لویی پاریس گذراند. وی از انستیتو ملی کشاورزی فرانسه مدرک مهندسی گرفت و از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸ در انستیتو ملی آمار پاریس فعالیت کرد. سپس به عنوان کارشناس کشاورزی سه سال را در نقاط گرمسیری مختلفی مانند مراکش، مارتینیک، گوادلوپ و گویان فرانسه گذراند ولی در سال ۱۹۵۱ به علت بیماری مجبور به بازگشت به فرانسه شد. نخستین رمان رب گریه با نام «جوانی» در 22 سالگی نوشته شد اما هرگز منتشر نشد. او در سال ۱۹۴۹ رمان «شاه‌کشی» را به پایان رسانده بود که از سوی انتشارات گالیمار رد شد، کتابی که سرانجام سی سال بعد پس از بازنویسی توسط انتشارات مینویی به چاپ رسید. رب گریه هنگام بازگشت با کشتی به فرانسه در ۱۹۵۱ نوشتن رمان پاک‌کن‌ها را آغاز کرد که معروفترین رمان اوست(که داستان قاتلی است که توسط یک کارگاه که مامور تحقیق درباره او بود،به قتل می رسد) و در همان سال با کاترین راستاکیان هنرمند نامدار فرانسوی ازدواج کرد و برای کتاب او «تصویر» پیشگفتاری با نام مستعار نوشت.در سال ۱۹۶۰ در بحبوحه جنگ استقلال الجزایر آلن رب گریه یکی از ۱۲۱ روشنفکر فرانسوی بود که بیانیه‌ معروف حمایت از مردم الجزایر را امضا کرد. با این وجود رب گریه برخلاف ژان پل سارتر به تعهد سیاسی نویسنده باور نداشت و معتقد بود نویسنده مجاز نیست تا آثارش را در خدمت این یا آن جریان سیاسی قرار دهد.موفقیت اصلی رب گریه اما در سال ۱۹۵۷ رخ داد؛ رمان "حسادت" که گذشته و حال و آینده را در کنار یکدیگر عرضه می‌کرد، نوید ظهور یک نویسنده صاحب سبک را می‌داد. این کتاب برای آلن شهرت و اعتبار فراوانی را به ارمغان آورد.رب گریه از مهم‌ترین چهره‌های جنبش ادبی و هنری رمان نو یا موج نو بود که در دهه ۱۹۶۰ هیاهوی بسیاری به پا کرد رب گریه از نظر فکری به فلاسفه المانی به ویژه هایدگر و سبک داستان پردازی کافکا گرایش داشت و دیدگاه او با تفاوت قائل شدن میان واقعیت و رئالیسم، به این معنا که درک رئالیستی واقعیت نمی‌تواند تمام آن را بیان کند، بسیار نزدیک به جریان فلسفی پست مدرنیسم می‌شد که در همان زمان در فرانسه پا گرفته بود. رولان بارت از برجسته ترین شارحان پست مدرنیساز دیگر علایق و فعالیتهای وی نگارش فیلمنامه و کارگردانی فیلم است. او در فاصله سال‌های ۱۹۶۴- ۱۹۶۱ فیلمنامه «سال گذشته در مارین باد» را نوشت که به وسیله آلن رنه ساخته شد و جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز را از آن خود کرد. کارگردانی فیلم «قطار سریع‌السیر اروپا» با شرکت ژان لویس ترن تینان که با استقبال فراوانی روبه رو شد و همچنین دو فیلم «لغزش تدریجی لذت» و «بازی با آتش» از دیگر فعالیت‌های سینمایی آلن رب گریه به حساب می‌آید.
او در زمان حیات ، نشان لژیون دونور فرانسه را دریافت کرد و از سوی آکادمی فرانسه ،بعنوان یکی از 40شخصیت جاودانه شد.
منابع :خبرگزاری مهر و روزنامه جام جم
فرهنگی بازدید : 156 جمعه 26 تیر 1394 نظرات (0)

سیمرغ به روایت سیمرغ


در ذیل کلمه «سیرنگ» آمده است: به معنی سیمرغ زیرا که سی رنگ دارد (رشیدی) –
سیرنگ بروزن بیرنگ پرنده ایست که آنرا سیمرغ و عنقا خوانند و عنقای مغرب همانست و آن را بسبب آن عنقا گویند که گردن او بسیار دراز بوده است و کنایه از محالات و چیزی که فکر بدان نرسد و اشاره بر ذات باریتعالی هم هست (برهان قاطع) – مرغ داستانی معروف مرکب از دو جزء سین یا سئینه و مرغ . سئینه به لغت اوستا مرغ شکاریست و بشکل سین در کلمه سیندخت مانده و سیمرغ در اصل سین مرغ بوده است. این مرغ نظیر عنقاء عربیست (فرهنگ شاهنامه)- و در کتبی که قدما راجع به حیوانات و طیور نوشته اند یا ضمن «علوم اوایل» از این اجناس اسم برده اند آمده است: «عنقا که آنرا به پارسی سیمرغ گویند. او را در جهان نام هست اما نشان نیست و هر چیزی را که وجود او نادر بود به عنقای مغرب تشبیه کنند. و در بعضی از تفاسیر آورده اند که در زمین اصحاب رس کوهی بود بس بلند بهر وقتی مرغی بس عظیم با هیأتی غریب و پرهای او بالوان مختلف و گردنی به افراط دراز که او را بدان سبب عنقا گفتندی و هر جانوری که در آن کوه بودی از وحوش و طیور صید کردی و اگر صیدی نیافتی از سر کوه پرواز کردی و هر جا کودکی دیدی برداشتی و بردی و چون آن قوم ازو بسیار در رنج بودند پیش حنظلة بن صفوان رفتند که پیغمبر ایشان بود و ازو شکایت کردند. حنظله دعا کرد حقتعالی آتشی بفرستاد و آن مرغ را بسوخت. و زمخشری در ربیع الا برار آورده است که حقتعالی در عهد موسی (ع) مرغی آفرید نام او عنقا و از چهار پای بود و از هر جانب او رویی مانند روی آدمی و او را همچو او جفتی بیافرید و ایشان در حوالی بیت المقدس بودندی و صید ایشان از وحوش بودی که با موسی (ع) انس داشتند و چون موسی بدار بقا پیوست ایشان از آن زمین نقل کردند و بزمین نجد فرود آمدند و پیوسته کودکان را می بردند و طعمه می ساختند. چون خالدبن سنان العبسی بعد از عیسی (ع) به تشریف نبوت سرافراز گشت اهل حجاز و نجد از آن مرغ شکایت کردند (و) او دعا کرد حقتعالی بدعای خالد بن سنان نسل ایشان را منقطع کرد و جز نام ایشان در جهان نماند و بعضی گویند بدعای حنظله ایشان را به بعضی از جزایر محیط انداخت و در آن جزایر فیل و کرگدن و ببر و جاموس و بیشتر حیوانات باشند لیکن او جز فیل را صید نکند و اگر فیل نیابد تنین یا مار بزرگ صید کند و دیگر حیوانات را بواسطه آنکه مطیع اویند متعرض نشود (نفایس الفنون ج 2ص150) – دمیری در حیاة الحیوان ذیل عنوان عنقاء المغرب آورده است که مرغیست عجیب بسیار دور پرواز و در کوهها بیضه نهد و گویند او را باین جهت بدین اسم خوانده اند که در گردنش طوق سپید رنگی است و گفته اند او پرنده ایست نزدیک مغرب الشمس – و قزوینی آورده است که از حیث جثه و خلقت بزرگترین مرغان است، فیل را می باید همانطور که غلیواج موش را رباید، هنگام پروز از بال او صدایی چون صدای رعد قاصف و سیل برخیزد و هزار سال زندگی می کند و چون پانصد سال شد جفت گیری می نماید و هنگام بیضه گذاشتن درد شدیدی حس می کند- ارسطا طالیس در نعت این پرنده آورده است که پرنده ایست شکاری و در منقار او قدحهای بزرگ برای شرب آب تعبیه شده است. ... او را شکمی است چون شکم گاو و استخوانی چون استخوان درندگان و او بزرگترین پرنده گوشتخوار است (دمیری ذیل عنقاء المغرب).
اما این مرغ پرنده ایست آریائی که نامش در اوستا بصورت SAENO MEREGHO (برهان قاطعص 1211) و در پهلوی SEN- MURV یا سیمرغ پیشوا و سرور همه مرغان و اولین مرغ آفریده شده است (بندهش فصل 24 بند11).

در کتاب CULTS AND LEG?NDS OF ANCIENT IRAN AND CHINA از مرغی چینی بنام "SIENHO" اسم برده شده است که مولف کتاب آنرا کلنگ ترجمه کرده و با سئنه اوستائی و یا مرغ دیگر در اوستا بنام VAREGHAN (بال زن) که مترجمین آنرا عقاب و شاهین ترجمه کرده اند مقایسه نموده است (ص46 تا 52) و حکایت سیمرغ افسانه ای شاهنامه را نیز با افسانه ای مانند آن که در آثار چینی موجود است تطبیق نموده (ص 13 تا 18) و فصلی راجع به سیمرغ و مرغ رخ چینی آورده است. (ص 122) مرحوم صادق هدایت که نسخه ای ازین کتاب را بمن داد در حاشیه ص 15 کتاب که بحث راجع به سیمرغ است نوشته است سیمرغ باید سیمرغ = مرغ چین باشد. – در اوستا و آثار پهلوی آشیانه این مرغ بلند پرواز در بالای درختی است که در میان اقیانوس فراخ کرت واقع است. هر وقت که از روی آن درخت برمی خیزد هزار شاخه از آن می روید و هر وقت که بروی آن فرود می آید هزار شاخه از آن شکسته تخمهای آنها پاشیده و پراکنده می گردد (ر. ک: یشتهاج 1 حاشیه ص 575 تا 577) و نیز در فروردین یشت از کسی باسم SAENA AHUM STUT نام برده شده است که نماز اهون (یثااهو) را بجای می آورد و در فقره 126 همین یشت از سه تن یاد شده که از خاندان سئن هستند و در کتاب هفتم دینکرد فصل 6 بند 5 آمده «در میان دستوران راجع به سئن که او صد سال پس از ظهور دین متولد شد و دویست سال پس از ظهور دین در گذشت او نخستین پیرو مزدیسناست که صد سال زندگی کرد و با صد نفر از مریدان خویش بروی این زمین پدید آمد.» (یشتها ج 2 حاشیه ص 82) بی شک بین دو مفهوم سئنه اوستائی و سیمرغ فارسی یعنی اطلاق آن مرغ مشهور و نام حکیمی دانا رابطه ای موجود است. برای توضیح این معنی ر. ک. (ح – برهان از دکتر معین ص 1211) و برای اطلاع بیشتر از افسانه های مربوط به سیمرغ در آثار فارسی بمقاله فاضلانه همان مولف دانشمند در مجله ایران لیک، جلد 28، شماره 1، ص11-1 رجوع شود که در آن از جمله می نویسند: «در روایات و داستانهای ملی ما (شاهنامه) سیمرغ بدوگونه جلوه کرده است، نخست اسم نوع پرنده ای عظیم الجثه است که بر فراز کوه آشیانه و نیرویی بزرگ و قدرتی عظیم دارد ولی او نیز فانی گردد.»- رستم در خوان پنجم از هفت خوان باین سیمرغ بر می خورد و او را می کشد (ر. ک. شاهنامه ج 3 ص 271 و شاهنامه ثعالبی ص 146). «دوم اسم خاص ظاهراً پرنده ای از نوع اول که دارای دانش و حکمت است و در داستان وی بویی از بقا استشمام می شود و همین سیمرغ که یاد آورسئنه اوستاست.» – این سیمرغ بشرحی که در شاهنامه باید دید تن نوزادی را که پدرش سام او را بدور افکنده بود به البرز کوه می برد تا خوراک جوجگان خویش سازد ولی از جانب بارگاه الهی:

بسیمرغ آمد صدایی پدید که ای مرغ فرخنده پاک دید

نگهدار این کودک شیرخوار کزین تخم مردی در آید ببار

سیمرغ هم بنا بامر حق به تربیت زال همت می گمارد تا جوانی برومند می شود و چون خبر او به سام می رسد برای یافتن فرزند به البرز کوه می رود و به مکمن سیمرغ می رسد که:

یکی کاخ بد تارک اندر سماک نه از رنج دست و نه از آب و خاک

و سیمرغ از واقعه آگاه می شود زال را که به آواز سیمرغ سخن می گفت و همه هنرها آموخته بود وادار می کند که نزد پدر رود و از پر خویش باو می دهد تا در هنگام سختی بر آتش افکند تا سیمرغ بمدد او شتابد چون او را نزد پدر می آورد سام:

فرو برد سر پیش سیمرغ زود نیایش همی بافرین بر فزود

که ای شاه مرغان ترا دادگر بدان داد نیرو و ارج و هنر

که بیچارگانرا همی یاوری به نیکی بهر داوران داوری

ز تو بدسگا لان همیشه نژند بمان همچنین جاودان زورمند

(ر. ک. : شاهنامه ج 1 ص 106 تا 113)

سیمرغ دو بار در هنگام سختی بفریاد زال می رسد یکی هنگام زادن رستم که بعلت بزرگی جسم از زهدان مادر بیرون نمی آمد و کار رودابه - زن زال و مادر رستم - به بیهوشی مرگ می کشد و زال ناچار پری از سیمرغ را در آتش می نهد و او حاضر می شود و دستور می دهد تا شکم مادر را بشکافند و فرزند را بیرون آورند و گیاهی را با شیر و مشک بیامیزند و بکوبند و در سایه خشک کنند و پس از بخیه زدن شکم رودابه بر آن نهند و پر سیمرغ بر آن مالند تا بهبود یابد (ر. ک: شاهنامه ج 1 ص 176) دوم در جنگ رستم و اسفندیار که چون رستم در مرحله اول جنگ از اسفندیار شکست می خورد و مجروح و افکار به خانه بر می گردد زال برای بار دوم پر سیمرغ را در آتش می نهد و سیمرغ حاضر می شود:

چو سیمرغ را دید زال از فراز ستودش فراوان و بردش نماز

به پیشش سه مجمر پر از بوی کرد ز خون جگر بر رخش جوی کرد

سیمرغ این بار هم بشرحی که در شاهنامه باید دید زخمهای رستم را علاج می کند و او را بدرخت گز که در ساحل دریای چین می رویید، راهنمایی می کند و تیری دو شاخ که قاتل اسفندیار بود به او می دهد (ر. ک. شاهنامه ج 3 ص 355 تا 358 و شاهنامه ثعالب ص 169). داستانهای مذکور سبب شده که سیمرغ (سیرنگ) را حکیم و دانایی باستانی تصور کنند. «در رساله (زردست افشار) ترجمه دادپویه ابن هوش آئین از رسائل فرقه آذر کیوان جملاتی حکمی از او تحت عنوان «حکیم کامل مرتاض سیمرغ که از دوری از جهانیان و اعراض از اغراض فاسده فانیه دنیویه او را بدین نام یعنی عنقا خواندند» نقل کرده است- در نزد صابیان عراق داستان دلکش «سیمرغ و هرمز شاه» متداول است و نیز در داستانهای عامیانه (فولکلور) ایران حکایتهای لطیف از سیمرغ باقی است از جمله داستان «دژ هوش ربا» و «سیمرغ (مرغ) هادی و راهبر بسوی مرغ حکیم.» (ایران لیک ذیل مقاله سیمرغ)

سیمرغ در قصص انبیاء: جویری در قصص الانبیاء خود، در ذیل عنوان «حدیث سلیمان با سیمرغ» حکایتی مفصل آورده است و مختصر آن اینست که در محضر سلیمان سخن از قضا و قدر می رفت و سیمرغ منکر آن شد و گفت من قضای الهی را بگردانم. سلیمان گفت دختر و پسری از دو پادشاه در مشرق و مغرب زمین بوجود آمده اند و حکم قضاست که این دو با هم ازدواج کنند. اگر می توانی این قَدَر بگردان. سیمرغ بهوا شد تا بدانجا رسید که مملکت مغرب آنجا بود نگاه کرد دایگانرا (دایه گان را) دید که دختر را نگاه داشته اند چون سیمرغ را دیدند از هیبت او بگریختند. دختر در گهواره بود سیمرغ در آمد و دست فرو کرد و او را برداشت و بهوا برد، چه دست و پای سیمرغ همچو دست و پای آدمیست. آن دختر را از هفت دریا گذرانید و بفراز درختی برد که بر سر کوه بسیار بلندی روییده است و روزها نزد سلیمان می آمد و شبها به پرورش او قیام می کرد. اما پسر پادشاه مشرق چون بسن رشد رسید درصدد بر آمد که سرچشمه نیل را بیابد و مشقتها کشید تا بزیر همین درخت آمد که از زیر آن نیل جاری بود و با دختر ازدواج کرد و پس از یکسال فرزندی از آنها بوجود آمد. سلیمان سیمرغ را امر کرد تا آنها را که در پوستینی سترک پنهان شده بودند نزد او آورد و چون آنها از پوست بیرون آمدند «سیمرغ خجل شد و بقضا و قدر ایمان آورد و به هوا برشد و بدریاها بگذشت و بعد از آن هیچکس سیمرغ را ندید.»(جویری ص 198 تا 202)

سیمرغ از نظر صوفیان: سهروردی در رساله عقل سرخ ضمن قصه زال و رستم و اسفند یار آورده است: «سیمرغ آشیانه بر سر طوبی دارد. بامداد سیمرغ از آشیانه خود بدر آید و پَر بر زمین باز گستراند. از اثر پر او میوه بر درخت پیدا شود و نبات بر زمین. (ص 9) و در سیمرغ آن خاصیت است که اگر آینه یا مثل آن برابر سیمرغ بدارند هردیده که در آن آینه نگرد خیره شود.(ص 11) پیر را پرسیدم که گویی در جهان همان یک سیمرغ بوده است؟ گفت آنکه نداند چنین پندارد و اگر نه هر زمان سیمرغی از درخت طوبی بر زمین آید و اینکه در زمین بود منعدم شود معاًمعاً. چنانکه هر زمان سیمرغی می آید این چه باشد نماند.» (ص11)

و در رساله صفیر سیمرغ آورده است: "هر آنکس که در فصل ربیع قصد کوه قاف کند و آشیان خود را ترک بگوید و بمنقار خویش پر و بال خود را بر کند چون سایه کوه قاف بر او افتد مقدار هزار سال این زمان که "وان یوماً عند ربک کالف سنة" و این هزار سال در تقویم اهل حقیقت یک صبحدمست از مشرق لاهوت اعظم در این مدت سیمرغی شود که او خفتگانرا بیدار کند. و نشیمن او در کوه قاف است صفیر او بهمه کس برسد ولکن مستمع کمتر دارد همه با اواند (با او هستند) و بیشتر بی اواند (بی او هستند) چنانکه قایل گوید:

با مائی و مارا نه ای جانی از آن پیدانه ای

و بیمارانی که در ورطه علت (بیماری) استسقاء (1) و دق گرفتارند سایه او علاج ایشانست و برص (2) را سود دارد و رنجهای مختلف را زایل گرداند. و این سیمرغ پرواز بی جنبش کند و بپرد بی مسافت و نزدیک شود بی قطع. اما بدانکه همه نقشها دروست و الوان ندارد و در مشرق است آشیان او، مغرب از او خالی نیست. همه بدو مشغولند و او از همه فارغ (.) همه از او پرند و او از همه تهی و همه علوم از صفیر آن مرغست، سازهای عجیب مثل ارغنون و غیر آن از صدای آن مرغ استخراج کرده اند. چنانکه قایل گوید:

چون ندیدی همی سلیمان را تو چه دانی زبان مرغان را

و غذای او آتش است و هر که پری از آن پر بر پهلوی راست بندد و بر آنان گذرد از حریق ایمن باشد. و نسیم صبا از نفس اوست از بهر آن عاشقان راز دل و اسرار ضمایر با او گویند. (رساله صفیر سیمرغ سهروردی- خطی از نگارنده ).

و در اصطلاحات خود آورده اند: العنقاء، هوالهباء الذی فتح الله فیه اجسادالعالم (ابن عربی).

هوالهباء الذی فتح الله فیه اجساد العالم مع انه لا عین له فی الوجود الا بالصورة التی فتحت فیه و انما سمی بالعنقاء لا نه یسمع بذکر. و یعقل و لا وجود له فی عینه (تعریفات ص 138) و یسمی ایضاً بالهیولی (تعریفات ص 228).

گاهی از «سیمرغ آشیانه ی ابدیات» وجود کامل خواجه کائنات را اراده کرده اند که در حقیقت سلسله جنبان باب معرفت و سر حلقه کاملان جهان است (عبهرالعاشقین20) و گاهی از «سیمرغ» جان و روان را اراده کرده اند که عرش آشیان است (عبهرالعاشقین 111) و زمانی از «سیمرغ عرش» عقل اول را خواسته اند. (عبهر العاشقین ص 62)

سیمرغ در منطق الطیر: سیمرغ، حقیقت کامله جهان است که مرغان خواستار او پس از طی مراحل سلوک و گذشتن از عقبات و گریوهای مهلک کوه قاف خود را به او می رسانند و خویش را در او فانی می بینند.

حاصل کلام آنکه این مرغ و افسانه او اصلاً آریائیست و ارتباطی با عنقای آفریده شده در زمان موسی (ع) و نفرین شده خالدین سنان یا خنظله بن صفوان و GRIFFIN مغربیان ندارد از همان دیر زمان صورت افسانه ای بخود گرفته و مقامی والا یافته است و در مذهب زرتشت و آثار صوفیان ایران به حکیمی روحانی و یا کاملترین وجود بشری تعبیر شده و عارفان کامل خاصه شیخ فرید الدین عطار او را منبع فیض و سر چشمه هستی یا وجود باریتعالی تصور کرده اند که کاملان جهان که مرغان بلند پرواز این دیر ِ رند - سوزند تمام همّ خود را صرف شناسایی او می نمایند و با همت مرشدان خویش می کوشند که پس از طی مراحل سلوک و گذشتن از مخاوف و مهالک راه جان چون قطره ای که در پهنای دریا محو می شود خود را باین مرغ بی نهایت برسانند و در اقیانوس عنایات او محو و فانی شود.

پاورقی:

1) بیماری که مریض آب بسیار خواهد.

2) پیسی – بیماری که پوست نقاط مختلف بدن مریض شده و دارای لکه های کم و بیش وسیع سفید می شود.

منابع

منطق الطیر مقامات طیور- شیخ فریدالدین عطار نیشابوری به اهتمام سید صادق گوهرین

منتخب اللغات، تالیف عبدالرشید الحسینی مدنی ، نسخه خطی متعلق به نگارنده

معجم البلدان یاقوت حموی- در ده جلد چاپ – مصر، سال1323 هجری قمری

یشتها- ادبیات مزدیسنا- یشتها در دو جلد، قسمتی از کتاب مقدس اوستا، تفسیر و تالیف پور داود

فرهنگ مصطلحات عرفاء – تالیف سید جعفر سجادی، چاپ تهران، چاپخانه مصطفوی، سال 1339 هجری شمسی

قصص من القرآن- تالیف محمود زهران، طبع دارالکتب عربی مصر، چاپ اول ، سال 1375

jQuery.post( "http://seemorgh.com/includes/increase_hits.php", {option:"com_content",view:"article",id:"4188"}, function(data,status){jQuery("#article_hits").html(data);},"text" );

فرهنگی بازدید : 31 جمعه 26 تیر 1394 نظرات (0)

عاشقی در پهنای آسمان



جام جم آنلاین: چند سالی بیشتر از حضور مداومش در عرصه هنر نمی گذرد، اما در همین زمان کوتاه توانسته کارهای متفاوتی را تجربه کند؛ اگرچه هنوز با پله های موفقیتش فاصله زیادی دارد. لاله اسکندری به واسطه حضورش در سریال خاک سرخ بازی خوبی را از خود به جای گذاشت تا جایی که بعد از آن توانست تجربه کند که حضورش در این کار هم بسیار موفقیت آمیز و پسندیده بود.
او خیلی خوب توانسته بود ملیحه در رقص پرواز را بشناسد و او را به نوعی خلق کند. با او در شبی به گفتگو نشستیم که آخرین قسمت این سریال پخش شد. رقص پرواز برای اسکندری کار شیرین و قابل دفاعی بود.

از حضورتان در سریال رقص پرواز بگویید.

تولید سریال رقص پرواز از تابستان سال 84شروع شد و من هم جزو آخرین افرادی بودم که به این طرح پیوستم . البته در ابتدا چندان مایل نبودم در این کار حضور پیدا کنم ؛ اما بعد پذیرفتم .

چرا؟

بازی در فضای جنگی ، آن جذابیت را برایم نداشت ؛ اما در نهایت به خاطر متن و عوامل خوبی که در کار حضور داشتند، پذیرفتم .

این مجموعه جزو اولین کارهای شما به حساب می آید. از بازی خودتان راضی بودید؟

البته رقص پرواز جزو کارهایی است که من در میانه بازیگری ام انجام داده ام و فکر می کنم با توجه به حضور گلاب آدینه به عنوان بازیگردان کار، بازی نسبتا خوبی را به نمایش گذاشتم . بخصوص این که من تجربه کار با بازیگردان را در خاک سرخ هم داشتم . در هر حال ، رقص پرواز جزو کارهای خوب من است و دوستش دارم .

رقص پرواز را پس از خاک سرخ کار کردید، درست است؟

بله .

با توجه به اشاره ای که این سریال (رقص پرواز) به جنگ داشت ، چقدر توانستید آن فضا را درک کنید و حس تان را به مخاطب تان انتقال دهید؟

به هر حال به دلیل تجربه قبلی ام (خاک سرخ )، با این نوع از کار آشنا بودم . رقص پرواز یک عاشقانه جنگی بود که نشان می داد جنگ ناخواسته همه را درگیر خودش می کند و هیچ گریزی از آن نیست . من تلاش خودم را کردم تا بازی ام مصنوعی نشود و مخاطب در همه لحظه ها با من همراه شود.

به هرحال فکر می کنم آنهایی که با فضای جنگ آشنا بودند، توانستند واقعیت زندگی ملیحه را درک و با او ارتباط برقرار کنند.

نقش ملیحه چه ویژگی تازه ای برای شما داشت؟

ملیحه شخصیت محکمی داشت من هم کاراکترش را دوست داشتم فکر می کنم در سال های اخیر جزو موفق ترین کارها بوده است . به هر حال تجربه جدید و قابل دفاعی برایم بود.

خاک سرخ و رقص پرواز هر دو موضوع مشترکی را دنبال می کردند که آن هم جنگ بود اما می خواهم بدانم چه تفاوت و شباهتی بین رقص پرواز و خاک سرخ قائل هستید؟

شاید تنها شباهت شان پرداختن به دوران جنگ باشد اما هر کدام به تنهایی زوایای مختلفی از آن دوران را بررسی کرده بودند مثلا فضای رقص پرواز، فضای ارتباطات آدم هاست و در کل سریال شما اسلحه ای دست کسی ندیدید. علاوه بر آن فکر می کنم بیننده با دیدن این کار هیچ خلایی احساس نمی کرد چون ریتم و مونتاژ کار بسیار مناسب بود.

درباره خاک سرخ هم نمی شود ارزش های آن را نادیده گرفت ؛ چون این کار هم جزو بهترین کارهای ژانر دفاع مقدس بود و حتی برای کسانی که جنگ را تجربه نکرده بودند، خیلی واقعی و ملموس بود برای خودم هم چون اولین حضور پررنگم در قاب تلویزیون بود، بسیار دوست داشتنی است.

فکر می کنید رقص پرواز توانست در همین 7 - 6 قسمت تمام حرفش را بزند؟

فکر می کنم. البته در زمان تصویربرداری این کار دوست داشتم قسمت های بیشتری ضبط می شد. مثلا به جای هفت قسمت ، به 13 قسمت تغییر پیدا می کرد اما آقای مرادپور اعتقادشان براین بود که همین 6 - 7 قسمت کفایت می کند. به هر حال همین که مخاطب رقص پرواز را دیده و با آن ارتباط برقرار کرده ، یعنی این که این مجموعه به هدف خود رسیده است.

اصلا بازی در یک سریال جنگی چقدر سخت است؟

قطعا انرژی بیشتری را می طلبد. بخصوص این که ما در شرایط آب و هوایی سختی هم کار می کردیم . در قزوین و در سرمای 20درجه زیر صفر. ولی خدا را شکر نتیجه زحمت مان راضی کننده بود و فکر می کنم خستگی از تن عوامل آن بیرون رفت .

چه شد که بعد از خاک سرخ باز هم تمایل پیدا کردید در یک کار جنگی حضور پیدا کنید؟

وقتی استحکام فیلمنامه و عوامل خوب را دیدم ، احساس کردم رقص پرواز یک کار هدفمند است . وقتی هم که کار شروع شد، متوجه نکته سنجی و توجه آقای مرادپور شدم و مطمئن شدم قرار است اتفاق خوبی بیفتد. ضمن این که آقای مرادپور قبلا سجاده آتش را بر اساس همین فضا ساخته بودند به هرحال از اعتمادی که به ایشان کردم ، راضی هستم و خوشحالم .

بازی آقای مهدی هاشمی در این کار بسیار دیده شده و ایشان توانستند بازی قابل توجهی را به نمایش بگذارند. به عنوان بازیگر مقابل او، چه احساسی داشتید؟

خب به لحاظ بازی ، بار کمدی داستان بر دوش ایشان بود و من هم بار ملودرام و عاطفی را به دوش می کشیدم . اما با وجود این که کاراکترهایمان متفاوت بود، مشکلی نداشتیم . یادم می آید در همان زمان تصویربرداری من به آقای هاشمی گفتم شما می خندانید و من می گریانم . موقعی که داستان به سمت ملودرام می رفت ، به دلیل عواطف و احساساتی که مربوط به ملیحه می شد، حضور ملیحه پر رنگ تر می شد و در قسمت های کمدی هم که آقای هاشمی با بازی خوب شان توانستند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کنند. بویژه این که تا پیش از آن شخصیت هایی مثل یاوری و ملیحه را کمتر دیده بودیم . به هر حال تضاد رفتاری این دو بسیار دیده شد و جالب بود.

خانم اسکندری ، خودتان کدام یک از سکانس ها را دوست داشتید؟

کل مجموعه برایم جالب و دوست داشتنی بود ولی سکانس آشنایی با دکتر یاوری در قطار و سکانس بعد از اتاق عمل که همه چیز تعریف می شود را خیلی دوست داشتم . بعلاوه با توجه به کمبود امکاناتی که وجود داشت ، فکر می کنم سکانس پایانی (یعنی همان باز شدن در هواپیما) هم خوب از آب در آمده بود.

حس خودتان از این سکانس چه بود؟

با توجه به کمبود امکاناتی که داشتیم ، کار سختی بود. به لحاظ حسی هم خیلی برایم غم انگیز بود. ملیحه پس از این همه تلاشی که برای یافتن وحید کرد، در آخر فقط جسد او را دید و در نهایت حتی جسدش هم برایش باقی نماند و این خیلی سخت است که معشوقی به دنبال عشقش برود و او را این گونه از دست بدهد. البته آن دیالوگ یاوری هم که می گفت «مرده پرستی نکن »، خیلی به حس و بازی من کمک می کرد.

فکر می کنید رقص پرواز تا چه حد به واقعیت نزدیک بود؟

شخصیت های این کار کاملا واقعی بودند. ما در ارتباطی که با مردم جنوب داشتیم ، عنوان می کردند ما نفهمیدیم جنگ چگونه شروع شد و چه طور اتفاق افتاد. در این کار هم شخصیت هایی را دیدیم که بی دفاع بودند و ناخودآگاه درگیر جنگ و مسائل آن شدند. مثل دکتر یاوری که از او دعوت شده بود تا در جبهه حضور یابد یا حتی خود ملیحه که تنها به دنبال نامزدش آمده بود و از این نظر عاطفه و احساسات ملیحه به عنوان یک دختر شهرستانی کاملا باورپذیر شده بود. حتی ما در واقعیت آدم های زیادی مثل دکتر مولایی (شهاب حسینی) داشتیم که داوطلبانه رفتند و شهید شدند. بنابراین همگی این شخصیت ها در واقعیت مصداق داشتند.

رقص پرواز با وقفه زیادی پخش شد؟

بله . این کار در سال 84آماده پخش بود ولی به دلایلی که من هم از آن بی اطلاع هستم ، پخش نشد. ما از همان سال منتظر این کار بودیم که میسر نشد تا جایی که عوامل از پخش آن ناامید شدند. در ابتدا هم قرار بود در هفته دفاع مقدس پخش شود که باز هم نشد. تا این که بالاخره امسال و در این دهه روی آنتن رفت .

خوشبختانه چون قصه این کار به روز نبود، احتمال این لطمه خوردن کم بود ولی دیر پخش شدن آن اصلا اتفاق خوبی نبود، اما خوشحالم از این که با این همه وقفه ، باز هم توانست مخاطب خود را پیدا کند.

حالا که پس از چند سال بالاخره حاصل زحمتتان را در رقص پرواز دیدید چه حسی نسبت به آن دارید؟

به نظرم کار دوست داشتنی ای از آب درآمده بود. اصولا ما هر کاری را برای مخاطب انجام می دهیم و اگر مخاطب با کاری نتواند ارتباط برقرار کند، خب جای تاسف دارد، اما رقص پرواز یک کار گروهی و آبرومندانه بود.

چه نمره ای به بازی خودتان در این کار می دهید؟

به نظرم 17نمره خوبی باشد.

با پایان این کار موافق بودید؟ فکر می کنید پایان خوبی داشت؟

کلیت داستان به نظرم غافلگیرکننده بود؛ چون همه انتظار پایانی دیگر و متفاوت تر را داشتند. تخیلات ملیحه رفت و برگشت های زمانی همه و همه از نقاط مثبت این سریال به حساب می آمد. در تمام کارها می بینیم که در زمان حال هستیم و به زمان گذشته فلش بک می زنیم ولی در این سریال فلش فوروارد زده می شود. فکر می کنم هیچ چیز اضافه ای در این کار وجود نداشت و پایانش هم بسیار عالی و زیبا بود.

رقص پرواز...؟

یک عاشقانه جنگی .

ملیحه ...؟

دختری باجسارت .

اگر باز هم کاری در این زمینه و از این جنس به شما پیشنهاد شود، قبول خواهید کرد؟

نمی دانم . بستگی به شرایط آن کار دارد. این که چه کسی کارگردان است و قصه تا چه حد باورپذیر و قابل تامل است .

لاله اسکندری در عرصه بازیگری نیازمند به دست آوردن چه چیزی است؟

تجربه کردن . آن هم در زمینه های مختلف . در این صورت می توانم ادعای بازیگر بودن را داشته باشم .

کارگردان های محبوب شما؟

تقوایی ، بیضایی ، مهرجویی ، بنی اعتماد و... همیشه از دیدن کارهای این بزرگان لذت برده ام .

محبوبه ریاستی


فرهنگی بازدید : 59 دوشنبه 22 تیر 1394 نظرات (0)

گذری بر تاریخچه جشن سپندارمذگان یا جشن زن ایرانی


طبق سالنامه زرتشتى، روز پنجم از ماه اسفندکهروز اسفند نامداردو بنابر تقویم امروزى، ۲۹ بهمن ماه، روز سپاسدارى از جایگاه زنان و مادران است که مظهر مهر و پاکى و فروتنى هستند. این جشن مربوط به امشاسپند۱ سپندارمذ۲ است که حامى زنان درستکار و پارسا است. از این رو ماه اسفند و به خصوص این روز (سپندارمذ) جشن زنان بوده و در این روز مردان به زنان هدیه مى دادند. این روز متعلق به سپندارمذ یا سپنته آرمئیتى است و چون نام روز و نام ماه با هم موافق مى شوند، جشن مى گیرند. این فرشته در عالم مینوى نماد عشق، محبت، تواضع، بردبارى، جانبازى و فداکارى است و در جهان مادى پاسبان و حامى زنان نیک و پارسا است و تمام خوشى هاى روى زمین در دست اوست. این فرشته گذشته از پاسبانى زنان پارسا نگهبان و حامى زمین هم است. این جشن را به دلیل نزدیکى کشت و کار و فصل بهار به نام «برزگران» نیز مى گویند. در آیین زرتشت، به دلیل برخى ویژگى هاى مشترک زمین با زن همچون آفرینندگى و زایندگى، این روز به نام «زن و زمین» نام گرفته است.


• دیرینگى و آیین هاى باستانى
ابوریحان بیرونى مى‌گوید: «اسفندارمذ ماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و براى اتفاق دو نام آن را چنین نامیده اند و معناى آن عقل و حلم (بردبارى) است و اسفندارمذ فرشته موکل به زمین است و نیز بر زن هاى درستکار و عفیف و شوهردوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده و در عید مردان به زنان بخشش مى کردند و هنوز این مراسم در اصفهان و رى و دیگر بلدان پهله (غرب و مرکز ایران) باقى مانده و به فارسى مزدگیران مى گویند و در این روز افسون مى نویسند و عوام مویز را به دانه انار مى‌کوبند و تریاقى خواهد شد که از زیان گزیدن کژدم ها دفع مى کند و از آغاز سپیده دم تا طلوع آفتاب این رقیه (افسون) را به کاغذهاى چهارگوش مى نویسد. (...) و بر سر دیوار خانه مى‌چسبانند و دیوارى را که مقابل با صدرخانه است خالى مى گذارند و مى گویند: اگر به دیوار چهارم از این کاغذها بچسبانیم هوام و حشرات سرگردان مى شوند و راهى نمى یابند که از آن خارج شوند و سرهاى خود را به قصد خروج از خانه بلند مى کنند و خاصیت این طلسم این بود که ذکر شد.» ابوریحان بیرونى در کتاب «التفهیم» از این روز به عنوان «مردگیران یا مزدگیران» یادکرده که در این روز زنان از مردان هدیه دریافت مى‌داشته اند و در واقع این جشن به زنان اختصاص داشته است. از این رو، آن را «روز زن در ایران باستان» نامیده اند. حکیم توس در این باره در شاهنامه چنین آورده است:

سپندارمذ پاسبان تو باد ز خرداد روشن روان تو باد

در سفره این جشن جامى از شیر و تخم مرغ که نشانه ماه بهمن است قرار دارد. به جز آنها میوه هاى فصل به ویژه انار و سیب، شاخه هاى گل، شربت و شیرینى، برگ هاى خشک آویشن با دانه هایى از سنجد و بادام در چهار گوشه سفره قرار مى دهند و مواد خوشبو و کندر بر روى آتش مى گذارند و مقدار کمى از هفت گونه حبوبات و دانه ها که در جشن مهرگان براى سفارش کاشتن در آن فصل در سفره جشن مهرگان قرار داده اند مى گذارند. از ویژگى هاى این جشن، استراحت کامل زنان از کار و تلاش و کوشش و فرمانبردارى کامل مردان از زنان بوده است. در این روز به پاس تلاش یک ساله زنان، مردان وظایف ایشان را بر دوش گرفته و با این کار، فعالیت هاى یک زن را تجربه مى کردند و در عین حال در این روز هدیه دادن به زن خانه از آداب و رسوم اصلى این جشن به شمار رفته است.به این ترتیب از محبت و مهربانى زنان سپاسگزارى مى شود. در این روز خاص همچنین انجام کارهاى خانه بر عهده مردان است و زنان با پوشیدن لباس هاى نو، مورد تکریم قرار مى گیرند. در مراسم جشن اسفندگان در آیین زرتشت همچنین زنان پاکدامن و پرهیزگار که به تربیت فرزندان نیک پرداخته اند و این فرزندان به عنوان شخصى نیک شناخته شده اند، تشویق مى شوند.مطابق عقاید و اصول مذهبى زرتشتیان، سپندارمذ در عالم معنوى نماد مهر و محبت و در جهان خاکى فرشته اى است نگهبان زمین. به همین منظور ایرانیان، در ماه اسفند اقدام به امور اجتماعى و عمرانى عام المنفعه مى کردند. و به حفر قنوات و خشکانیدن مرداب ها و باتلاق ها و آباد کردن زمین هاى بایر به وسیله سدبندى رودخانه ها و کشت و زرع و نشاندن درخت مى پرداخته اند. و اجراى این امور را جزء فرایض دینى خود به حساب آورده و ایمان داشتند که اگر کسى چنین کارهاى نیکو کند، پس از مرگش در بهشت جاویدان خداوند، منزل خواهد گرفت.

در فرهنگ زرتشتى شش فروزه و صفت بین انسان و خداوند مشترک است به گونه اى که انسان مى تواند با بهره مندى و به کارگیرى هر یک از این صفت ها به اهورامزدا نزدیک تر شود. در بین این ویژگى ها چهارمین صفت و فروزه سپنته آرمئیتى نام دارد. این واژه که فروتنى و بردبارى معنى مى دهد یکى از فروزه هاى اهورایى است که انسان نیز مى تواند آن را در خود پرورش دهد.در باور ایرانى مرد داراى قدرت مردانگى و تفکر و خردورزى بیشترى است، در برابر آن زن نیز داراى مهر ورزى، عشق پاک، پاکدامنى و از خودگذشتگى فراوان ترى است که هر یک از این دو به تنهایى راه به جایى نبرده و حتى روند پویایى گیتى را هم به ایستایى مى کشانند. اگر مردان بدنه هواپیماى خوشبختى اند، زنان موتور آن اند که پیکره بى موتور و موتور بى بدنه هیچ کدام به تنهایى به اوج سعادت نمى رسند بلکه ذره اى حرکت و جنبش هم برایشان ناممکن است.در گاهان ستوده شده، اشوزرتشت خوشبختى بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان مى داند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد و از دیدگاه وى همه انسان ها _ همه زنان و مردان _ داراى حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلى مى داند و خوشبختى همسران جوان را در زندگى زناشویى در این مى‌داند که هر یک بکوشند تا در راستى از دیگرى پیشى جویند.از بین زنان و مردان، کسى که برابر آیین راستى ستایشش بهتر است، مزدا اهورا از آن آگاه است. این گونه زنان و مردان را ما مى ستاییم... این زمین را با زنانى که بر روى آن زندگى مى کنند مى ستاییم. اى اهورامزدا، مى ستاییم زنانى را که در اثر درستکارى و راستى نیرومند شده اند... ما مى ستاییم مردان و زنان نیک اندیشى را که در هر کشور با وجدان نیک بر ضد بدى قیام کرده یا مى کنند... کدبانوى خانه را که اشو و سردار اشو هستند مى ستاییم. زن پارسایى را مى ستاییم که بسیار نیک اندیش، بسیار نیک گفتار، بسیار نیک کردار، فرهیخته و یارى رسان شوهر خود و اشو باشد. اى اهورامزدا ما مى ستاییم زنان یارى رسان را این هماهنگى و میانه روى، بسیار ارزشمند و قابل توجه است. در زمانى که در بسیارى از سرزمین ها و فرهنگ هاى جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتى گاهى پس از زایش بى درنگ زنده زنده به گور مى رفت، در ایران باستان، زن همکار و همفکر مرد در زندگى زناشویى و حتى گاهى در زمینه حقوقى _ دینى و مذهبى _ جنگ و پهلوانى بوده است. در افسانه هاى پیش از زرتشت، سپندارمذ دختر اهورامزداست و در سمت چپ او مى نشیند و بهمن پسر اهورامزداست و سمت راست او قرار مى گیرد. در گاهان از او چون پرورش دهنده آفریدگان یاد مى شود. (یسنا ،۴۶ بند ۱۲) و مردم از طریق اوست که تقدس مى یابند. (یسنا ،۵۱ بند ۲۱) نام او اغلب مترادف نام زمین است. وندیداد ،۲ بندهاى ۱۸ و ۲۰
چون زمین زیر نظر اوست مى گوید که به چهارپایان چراگاه مى بخشد. سپندارمذ وقتى که دزدان و مردان بد و زنان بى ملاحظه آزادانه روى زمین راه مى روند، آزرده مى شود، اما وقتى فرزند پارسایى زاده مى شود، شادمان مى گردد. هماورد داخلى او ترومیتى (Taromaiti) «گستاخى» و پرمیتى (Pairimiti) «کج اندیشى» اند.
آرمئیتى _ سپندارمذ به معنى محبت سود رساننده و حلم و تواضع است. این مقام شریف مقدس را که پسندیده خود اوست، اهورامزدا به امشاسپند آرمئیتى عطا فرموده و او را خلاصه براى بروز این صفات در زمین مامور و منصوب داشته تا از آبادى زمین و پرورش آنچه متعلق به زمین است و زمین در صفات مذکور مطیع آرمئیتى و سودرساننده به اهل زمین و نسبت به اهلش حلیم و متواضع باشد و تمامى آن صفات در پروردگان زمین بروز مى کند. زمین را آباد، بدى ها و قتل و غارت را معدوم مى سازد و زمین که آباد شود ارزاق لایق آفریدگان که روزى دهنده حقیقى مقرر کرده فراهم مى شود و زمین که آباد شود روح انسان را شاد و مفرح مى نماید.

• نیایش
در کتاب گات ها، سروده هاى جاودانه اشوزرتشت از فروزه سپنته آرمئیتى بارها یاد شده و ویژگى هاى آن برشمرده شده است:
اى آرمئیتى، اى مظهر ایمان و محبت، آن پرتو ایزدى که پاداش زندگانى سراسر نیک منشى است به من ارزانى دار - گات ها هات ،۴۳ بند ۱
پروردگارا مرا به سوى راستى و پاکى که نهایت آرزوى من است رهبرى کن تا با پیروى از آرمئیتى مظهر ایمان و محبت به رسایى نایل آیم - هات ،۴۳ بند ۳
آرمئیتى نور محبت و ایمان را در دل رادمردان روشن کرده آنان را به سوى حقیقت رهبرى خواهد کرد- هات ،۴۳ بند ۶

• اى مام مهربانم
زبان گویاى اسرار اینک که زمان سپاسدارى از مهر و وفاى توست گنگ مى ماند. در یک سخن مى خواهم بدانى که آن دست هاى کوچک و جسم ناتوان اکنون که پرتوان شده است، یکسره تو را سپاس مى گوید.
اسفندگان روز مادر، روز زن و زمین و روز گرامیداشت همه فروزگان پسندیده و نیکوى انسانى است و اکنون شایسته است ما نیز چون نیاکان فرزانه خود این جشن فرخنده را برگزار کرده و از مهر و مهربانى همه مادران و بانوان ایران زمین سپاسگزارى کنیم و شاید روزى تمام مردمان جهان روز اسفند از ماه اسفند را روز مادر طبیعت (محیط زیست) نام نهادند.

پى نوشت ها:
۱ _ امشاسپند = مفرد کلمه امشاسپندان به معنى پاکان بى مرگ است. بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد.
۲ _ سپندارمذ، چهارمین امشاسپند سپندارمذ یا سپنته آرمئیتى است. از دو جزء تشکیل شده، سپنته = پاک، آرمئیتى = مهر و عشق.
آر + مئیتى = رسا و درست و موافق + اندیشه (ى) در آخر این کلمه علامت تانیث است.
(در زبان اوستایى و همچنین زبان هاى فرانسه و عربى صفاتى که براى زنان به کار مى رود داراى علامت ویژه اى است که به آن علامت تانیث مى گویند.)
سپنته + آر + مئیتى = پاک + درست + اندیشه = فروتنى عشق پاک و اندیشه رسا صفتى براى زنان

جشن سده
واژه سده از ریشه " ست " در زبان پهلوی آمده است و به معنی عدد صد میباشد و هنگامی‌که ایرانیان سال را به دو قسمت تقسیم کرده بودند - از آغاز فروردین تا پایان مهر را تابستان و از اول آبان تا پایان اسفند را زمستان می‌نامیدند و هنگامی‌که صد روز از زمستان میگذشته و روز دهم بهمن فرا می‌رسیده آن را سده مینامیدند. فلسفه کهن این جشن بر میگردد به پادشاهی هوشنگ شاه پیشدادی و به عبارتی این جشن را میتوان جشن کشف آتش برای اولین بار در دنیا توسط ایرانیان نام داد. بر طبق گفته های تاریخی و شاهنامه فردوسی زمانی که هوشنگ شاه پیشدادی برای شکار به جنگل رفته بوده در میان راه با ماری برخورد میکند و در نتیجه سنگی به طرف مار پرتاپ میکند که سنگ با سنگی دیگر که از جنس خاص بوده تماس پیدا میکند و تولید جرقه مینماید و هوشنگ از این عمل حیرت زده میگردد و در آن زمان برای نخستین بار توسط هوشنگ شاه آتش کشف میگردد ( بیش از 6000 سال پیش ) و به دیگر کشورها هدیه داده میشود و برای نگهداری آن و روشن نگهداشتن آن مکانی به نام آتشکده را میسازند تا اقوام دیگر بتواند از آنجا آتش را برای اسفاده ببرند. متاسفانه عده ای ناآگاه و بی اطلاع و از روی غرض ورزی و کینه توزی های تاریخی آتشکده ایرانیان را محل پرستش خدای ایرانیان نامیدند در حالی که ایرانیان به آتش فقط به عنوان نور اهورامزدا احترام میگذاشتند و تنها و تنها اهورامزدا را خدای واحد خود می‌پنداشتند. که خوشبختانه اسناد تاریخ گواه این مسئله است و بر همگان آشکار شد که زرشت اولین کسی است که مردم ما را به خدا پرستی ارشاد فرمود.

حکیم فیلسوف عمر خیام در کتاب نوروز نامه خود درباره جشن سده می‌نویسد : هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می‌آوردند. بعد از آن به امروز این جشن به فراموشی سپرده شد.و فقط زرتشتیان نگهبان سنن باستانی ایران بودند و هستند این جشن باستانی را بر پا ساختند. عنصری شاعر نامدار درباره سده می‌فرماید : سده جشن ملوک نامدار است زافریدن و از جم یادگار است فردوسی بزرگ در باره سده میفرماید : بر آمد سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم این سنگ گردید خرد فروغی آمد پدید از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی‌کرد و خواند آفرین که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آن گاه قبیله نهاد یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد

جشن نوروز
نوروز نه تنها برجسته ترین و با شکوه ترین جشن ایرانیان است بلکه یکی از کهن ترین جشنهای جهان نیز میباشد. یکی از دلایل مهم بودن این جشن این است که با گذشت هزاران سال از زمان آن و با هجومهای مختلف اقوام غارتگر و متهاجم و... به ایران هنوز همچون کوهی استوار میباشد و از ارزش آن ذره ای کاسته نشده است. این جشن را برای اولین بار به جمشید شاه نسبت می‌دهند که در حدود 6000 سال پیش پادشاه ایران بوده است و او بعد از اتمام سازندگی ایران و فارغ آمدن از امور مملکتی جشنی را در اول فروردین که همراه با روزهای نیک و شکوفایی درختان بوده است پایه گذاری می‌کند. یکی دیگر از دلایل مهم شدن این جشن تولد اشو زرتشت در 6 فروزدین ماه می‌باشد که در 30 سالگی به پیامبری برگزیده شد. این دو رویداد مهم تاریخ ایران مبنای پیدایش جشن ملی نوروز گشته و هزاران سال است که گرامی‌ داشته می‌شود و خواهد شد. در زمان پادشاهی هخامنشیان مردم عادی و سران کشورهای دیگر در کاخ آپادانا که بار عام بوده است جمع میشدند و از کشورهای دیگر برای پادشاه امپراطوری ایران هدایای مختلفی می‌آورده اند. داریوش کبیر در نوروز هر سال به معبد بابل میرفته است تا حسن نیت خویش را به ملت مغلوب به اثبات برساند. پادشاهان ساسانی و اشکانی با فر و شکوه خاصی نوروز را گرامی‌میداشتند. پادشاه با جامه ابریشمی‌خویش در بارگاه جلوس میکرده است و موبدان زرتشتی با سینی بزرگی که در آن نان – شراب – سبزی – انگشتر – شمشیر – دوات – قلم و... بوده است به پیشگاه پادشاه رفته و با گفتن شاد باش سروده معروف زیر را می‌خواندند:

"شاها – به جشن فروردین به ماه فروردین – آزادی گزین بر داد و دین کیان – سروش آورد تر دانایی و بینایی و کاردانی و دیر زیوی با خوی هژبر – شادباش به تخت زرین – انوشه خور به جام جمشید و آئین نیاکان – در همت بلند باش – نیکوکاری و داد و راستی نگهدار – سرت سبز و جوانی چون خوید – اسبت کامکار و پیروز جنگ – تیغت روشن و کاری به دشمن – بازت گیرا و خجسته به شکار – کارت راست چون تیر – سرایت آباد و زندگی بسیار باد ". آورد جشن اردیبهشتگان اردیبهشت آمدو عالم بهشت شد عالم بهشت از دم اردیبهشت شد جشن اردیبهشتگان که یکی از جشن های بزرگ دینی زرتشتیان است ، با برابری روز و ماه اردیبهشت، یعنی دوم اریبهشت ماه تقویم فصلی هماهنگ است.این روز بزرگ یادآور فروزهء اهورایی اردیبهشت یا اشه وهیشته و ویژگیهای آن یعنی بهترین راستی و پاکی می‌باشد. اردیبهشت، دومین امشاسپند، دارای انگاره ای مادی است به نام آتش یا آذر، فروغی خدا داده که گرمی بخش و فروزان و پاک کننده و در یک کلام زندگی بخش است و پرتوهای نورانی آن هستی را از نیستی جدا می گرداند وراست را از دروغ باز می شناساند. پس بجاست که آتش را نموداری از آن داده بزرگ بدانیم. بهترین راستی برترین نعمتی است که دست یابی به آن یعنی پیروزی بزرگ و این پیروزی شایسته جشنی است بس بزرگتر با نام جشن اردیبهشتگان یا جشن اخلاق.چه زیباست در این روزخجسته با پوششی سپید در کنار فروغ آتش به درگاه اهورامزدا نیایش بریم و پاکی درون و برون را با رشته شادی و سرور به هم پیوند دهیم

جشن تیرگان
در ماه تیر هنگامی ‌که روز تیر فرا می‌رسد ( 13 تیر ) ایرانیان جشن تیرگان را برگزار می‌نمایند. این جشن مانند تمام جشنها در نزد ایرانیان فلسفه ای تاریخی و ملی دارد که باعث افتخار هر ایرانی می‌گردد. طبق اسناد تاریخی و شاهنامه فردوسی هنگامی ‌خاک زیادی از ایران در زمان پادشاهی منوچهر توسط تورانیان اشغال شده بود جنگی بین این دو کشور درگرفته که مدتها به طول انجامید و در نهایت هر دو طرف تصمیم به صلح مینمایند که قرار صلح بر این میشود که مرز ایران و توران توسط یک تیر مشخص گردد. و از آنجا که در زمان منوچهر شاه کسی جر آرش کمانیگر برتر و شایسته تر از بقیه نبود مسئولیت آن را بر عهده آرش مینهند و او بر فراز کوه دماوند رفته و با تمام نیرو و حس وطن پرستی تیری را رها میکند که در کنار رود جیحون بر روی درختی مینشیند و آنجا مرز ایران و توران میگردد. گفته شده است که بعد از پرتاب تیر آرش فوت میشود و به جهت وطن پرستی و حس ایران دوستی اش به تاریخ می‌پیوند به طوری که هنوز بعد از گذشت سالیان دراز آرش را مردم یکی از قهرمانان ایران می‌دانند.

جشن مهرگان
مهرگان بعد از نوروز رده دوم را از نظر اهمیت جشنها دارا می‌باشد. از آنجا که نوروز آغاز سال جدید میباشد - مهرگان هم آغاز فصل زمستان است. این جشن روز مهر از فصل مهر می‌باشد ( 16 مهر ). فلسفه این جشن مهم ایرانی به دوران ضحاک تازی باز میگردد. ضحاک و اقوام او مدتهای مدیدی بر ایران حکومت میکردند و عده کثیری از جوانان ایران زمین را به قتل رسانده بودند و مردم از ظلم و جنایات آنان به تنگ آمده بودند. در آن زمان کاوه آهنگر از میان مردم بر خواست و با برافراشتن چرم آهنگری خود که بعدها درفش کاویانی نام گرفت رهبری براندازی ضحاک تازی را بر عهده میگیرد و او را با یاری مردم در کوه دماوند زندانی میکنند و به ظلم او پایان میدهند. به گفته های زیادی در تاریخ پرچم ایران نیز پس از کاوه آهنگر پدید آمد و درفش کاویانی به پرچم ملی ایرانیان مبدل گردید. سپس با آرا و پشتوانه مردم و کاوه آهنگر فریدون را بر تخت شاهی ایران نشانند و ایرانیان زندگی را با آرامش سپری نمودند.

گفته شده است که تاجگذاری اردشیر بابکان موئسس شاهنشاهی ساسانیان مقارن بوده است با جشن مهرگان. زیرا هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان این جشن را از بزرگترین جشنهای ملی می‌دانستند. بعد ها آغاز فصل مهر و آغاز مدارس را به احترام جشن مهرگان شروع نمودند و آنرا جشن فرهنگی مهرگان نامیدند. ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه درباره جشن مهرگان می‌نویسد: در روز مهرگان فرشتگان به یاری کاوه آهنگر شتافتند و فریدون را بر تخت شاهی قرار دادند. سپس ضحاک را در کوههای دماوند زندانی نمودند و مردمام ایران را از گزند او آزاد ساختند. بنی امیه با تعصب ضد ایرانی خود که از افراطیون اسلامی‌بود زرتشتیان ایران را در روز مهرگان وادار میساخت تا هدایایی بسیاری به او تقدیم کنند. جرجی زیدان در کتاب تمدن اسلا.می‌مقدار این باجها و هدایا را پنج تا ده میلیون درهم ذکر کرده است.

جشن مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان مهر افزا ای نگار مهر چهر مهربان مهربای کن و به جشن مهرگان و روز مهر مهربانی به – به روز مهر و جشن مهرگان

 

فرهنگی بازدید : 44 دوشنبه 22 تیر 1394 نظرات (0)

قدردانی تصویری شجریان از مردم در بیمارستان



قدردانی تصویری شجریان از مردم در بیمارستان خبرگزاری فارس:محمدرضا شجریان پس از عمل جراحی موفقیت آمیز، روزگذشته از روی تخت بیمارستان از مردم و دوستدارانش که برای سلامت وی دعا کردند، تشکر کرد.




به گزارش خبرنگار موسیقی فارس،محمدرضا شجریان که به علت بیماری ریوی در بیمارستان کسری بستری شده بود پس از عمل جراحی و بهبودی وضع عمومی‌اش از طریق فیلم کوتاهی که روابط عمومی شرکت دل‌آواز تهیه و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده از همه مردم که آرزوی سلامتی او را داشتند، تشکر کرد.
به گزارش فارس،حال عمومی استاد مسلم آواز ایران در حال حاضر مساعد است و طی چند روز آینده از بیمارستان مرخص می‌شود.


فیلم قدردانی شجریان از مردم در بیمارستان
فرهنگی بازدید : 64 دوشنبه 22 تیر 1394 نظرات (0)

گفت‌وگو با نسرین مقانلو: حذفیات «ساعت شنی» قلبم را تکه‌تکه می‌کند .


این بازیگر در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس تلویزیون ایسنا، درباره‌ی پذیرش و ایفای نقش‌های منفی توسط وی، با تأکید بر این‌که مینا به هیچ‌وجه شخصیتی منفی نیست، خاطرنشان کرد: من هیچ‌کدام از نقش‌هایی که تا به حال بازی کرده‌ام را منفی ندیده‌ام؛ چراکه هیچ آدمی قبلاً نمی‌تواند بد باشد؛ گاه شرایط مختلف دست به دست هم می‌دهند تا انسانی را به این مرحله بکشانند.

وی ادامه داد: در مورد «ساعت شنی» هم وضعیت به همین منوال است.در این سریال یک‌سری واقعیت‌های اجتماعی به تصویر کشیده می‌شود که نه در ایران، بلکه در تمام کشورهای دیگر هم شاهد هستیم.

مقانلو با اشاره به سخت‌گیری خود در انتخاب نقش‌هایی که به وی پیشنهاد می‌شود، اظهار کرد: من آدم سختی هستم و به سختی کاری را می‌پذیرم. چراکه معتقدم باید کم، ولی درست کار کرد و نقش‌هایی را پذیرفت که تأثیرگذار باشد و مردم را به فکر وادار کند.

این بازیگر سینما و تلویزیون تصریح کرد: بازیگری این نیست که صرفاً کار کمدی انجام دهی و مردم را بخندانی؛ بلکه نقش باید به گونه‌ای باشد که واقعیت قشری از مردم جامعه را به تصویر بکشد.

نسرین مقانلو در پاسخ به پرسش ایسنا درباره محدودیت‌هایی که در ایفای شخصیت‌هایی چون «مینا» در «ساعت شنی» پیش روی بازیگر قرار دارد، گفت: محدودیت در کار ما بسیار بود روز اولی که آقای بهرامیان با من درباره نقش مینا صحبت کردند، با این‌که این شخصیت را بسیار کم دوست داشتم، به وی گفتم اجازه دهید این نقش را نپذیرم، چراکه نمی‌توانم آن بازی که باید، را انجام دهم. آقای بهرامیان به من گفت که فیلم‌نامه از سوی تلویزیون تصویب شده است و مرا مطمئن ساخت که پلانی حذف نخواهد شد؛ اما امروز می‌بینم که این‌گونه نیست.

بازیگر سریال «ساعت شنی» در ادامه تصریح کرد: غیر از صحنه‌هایی که من در آن‌ها ایفای نقش کرده‌ام، صحنه‌های بازیگران دیگر هم درآمده است و هر بار از خودم می‌پرسم که چرا باید این اتفاق بیفتد؛ هر پلانی و سکانسی که از «ساعت شنی» حذف می‌شود، گویی یک تکه از قلب من کنده شده است و به هیچ وجه آن چه را از تلویزیون می‌بینم برایم راضی‌کننده نیست.

مقانلو در ادامه گفت: تا 7-8 قسمت پخش سریال «ساعت شنی» با وضعیت چندان بدی مواجه نبود و تنها یکسری از دیالوگ‌ها حذف می شد، اما از قسمت 8-9 به بعد، سریال با حذف بسیار همراه شد.

این بازیگر انتقاد به جا را قبول دانست و در عین حال گفت: «ساعت شنی» سریال خارق‌العاده‌ای نبوده و تنها به مشکلاتی که ممکن است در هر جامعه‌ای وجود داشته باشد بازتر پرداخته است. «ساعت شنی» قصد راحتی دارد، بنابراین نباید وحشت داشت که مورد قبول کسی نباشد.

مقانلو با اعتقاد بر این‌که باید به سازندگان سریال «ساعت شنی» برای بیان اهدافی که مدنظر داشته‌اند فرصت داد.

وی افزود: «ساعت شنی» خط قرمزی را نشکسته است و در واقع خط قرمزی وجود نداشته است. قصد این سریال همانند یک قصه عادی است و تنها بازتر به معضلات اجتماعی پرداخته است. بنابراین مخالفان این سریال بهتر است به خود لطف کرده و تا پایان این سریال را ببیننند و بعد درباره‌ی آن قضاوت کنند.

بازیگر نقش مینا، متذکر شد: مینا شخصیت منفی ندارد و همان‌طور که خودش هم در قصه می‌گوید« هر دختری در خانه منتظر می‌نشیند تا خواستگاری بیاید و در خانه‌اش را بزند.» اما در مورد او وضعیت به این منوال نبوده است. مینا به دلیل فقر خانواده انتخاب اشتباه می‌کند و پس از یک‌سال با بچه‌ای که دارد از همسرش جدا می‌شود. او به خود اعتماد دارد که بدون شوهر هم می‌تواند زندگی‌اش را اداره کند. مینا طرفدار زنان است و به مردان اعتماد نمی‌کند چراکه زندگی به او این را آموخته. او زنی مهربان است که زبان شیرینی ندارد اما قلب مهربانی دارد و به خیلی زنان کمک می‌کند. او با این‌که از «فرهاد» جدا شده است اما پس از خودکشی او درهم می‌شکند و در تنهایی خود با پرنده‌اش قرار می‌گذارد که اگر او برود، فرزندش را به خانه می‌آورد و در نهایت هم این کار را می‌کند.

نسرین مقانلو تأکید کرد: مینا به گروهی از زنان جامعه تعلق دارد که در اصطلاح به آنان «تیغ‌زن» می‌گویند و خدای ناکرده قصد خودفروشی ندارد.

بازیگر سریال‌های مسافری از هند (قاسم جعفری) و حس سوم (مهدی فخیم‌زاده) درباره پذیرش همکاری با بهرام بهرامیان به عنوان کارگردانی جوان، گفت: در خلال صحبت‌هایی که با آقای بهرامیان درباره نقش مینا داشتم، احساس کردم که وی با وجود سن کم خوب مسائل را درک می‌کنند. ضمن این‌که ایشان به لحاظ اخلاقی شخصیتی مثبت دارند و تنها به کار فکر می‌کنند.

نسرین مقانلو درباره همکاری با بازیگران جوان در سریال «ساعت شنی»، این مسأله را تا حدودی دشوار خواند و گفت: بازیگران جوان ما بسیار با استعداد بودند. البته در خلال کار سعی کردیم به حسشان کمک کنیم تا در مقابل ما جوابی که می‌خواهند، بدهد. به آن‌ها می‌گفتیم که در کنارتان هستیم و مشکلی نخواهید داشت.

این بازیگر در پایان با ابراز امیدواری نسبت به طرح بیشتر موضوعات اجتماعی در فیلم و سریال‌ها، از سایر سازندگان «ساعت شنی» و مسوولان صداوسیما بابت ساخت چنین سریالی تشکر کرد.

 

فرهنگی بازدید : 28 دوشنبه 22 تیر 1394 نظرات (0)

قرارداد همکاری دو شبکه تلویزیونی ABC و BBC با وب سایت "Myspace"


به گزارش سرویس تلویزیون خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به نقل از وب سایت اتحادیه به رادیو تلویزیون‌های آسیا و اقیانوسیه (ABU)، براساس این قرارداد دو مؤسسه پخش استرالیایی ABC و انگلیسی BBC موافقت خود را با استفاده از تصاویر و اخبار ویدیویی این شبکه‌ها در وب سایت‌های زیر مجموعه "مای اسپیس" اعلام داشتند.

به این ترتیب کاربران وب سایت "مای اسپیس" می‌تواند تصاویر و فیلم‌های ویدیویی متعلق به دو شبکه ABC و BBC را دانلود و در رایانه های شخصی خود ذخیره کنند.

ربه‌کا هورن، معاون رییس مجموعه وب‌سایت‌های "مای اسپیس" در استرالیا و نیوزلند در این خصوص اظهار کرد: با انعقاد قرارداد جدید می‌توانیم مطمئن باشیم که کاربران وب‌سایت "مای اسپیس" از این پس قادر خواهند بود تا بهترین کلیپ‌ها و فیلم‌های محلی و بین‌المللی را مشاهده و دانلود کنند. به این ترتیب تعداد کاربران وب‌سایت ما هرچه لحظه بیشتر خواهد شد و این امر ما به مسرت و خوشحالی ماست. در واقع ما شبکه تلویزیونی "مای اسپیس تی.وی" و وب‌سایت‌های مربوط به آن را با این هدف ایجاد کردیم که این امکان را در اختیار کاربرانمان قرار دهیم که بتوانند برنامه‌های تلویزیونی شامل حق پخش و حق تکثیر را مشاهده و در کامپیوترهای شخصی‌شان ذخیره کنند.

فرهنگی بازدید : 23 دوشنبه 22 تیر 1394 نظرات (0)

تصاویر رسانه‌های خارجی از دوران انقلاب خریداری می‌شود


مجید رجبی معمار در گفت و گو با خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون فارس درباره حجم موجود تصاویر انقلاب در آرشیو صدا و سیما گفت: در این زمینه نمی‌توانم آمار دقیقی ارائه بدهم. در این رابطه تصاویر زیادی هم از انقلاب وجود دارد که اصلا در آرشیوهای صدا و سیما نیست. مثلا بی بی سی به عنوان یک بنگاه سخن پراکنی بسیار قدیمی که از شاید اوایل قرن بیستم کار خود را شروع کرده، روی عکس و تصاویر زیاد کار کرده است.بخش زیادی از تصاویر بکر ایام انقلاب در بی بی سی و برخی بنگاه‌های برنامه‌ساز دیگر در اروپا هست که تلاش زیادی در طول سال‌های گذشته شده تابه تدریج این تصاویر که مربوط به خانواده پهلوی و وضع کشور در آن زمان و حتی اواخر دوره قاجار است، خریداری کنیم.
وی افزود: این بنگاه‌ها هر از چندگاهی هم برنامه‌هایی مبتنی بر تصاویر مستندی که در اختیار دارند می‌سازند و ما در تلاش هستیم اینها را بخریم و یا کپی از آنها بدست آوریم تا بتوانیم در برنامه‌سازی‌های مستند داخلی از آنها استفاده کنیم.
وی در ادامه گفت: بیش از 95 درصد از تصاویری که مربوط به رژیم گذشته یا مربوط به درگیری‌های دوران انقلاب در آرشیو صدا و سیما وجود دارد تا به حال از تلویزیون پخش شده و مابقی برخی از تصاویر خصوصی خانوادگی درباریها و....است که خیلی نشان دادنشان مصلحت نیست و تصاویر کاملا شخصی و خصوصی و در برخی جهات مستهجن است که قابلیت پخش ندارند.ولی آنچه که قابل پخش بوده مرتبا در طول سال‌های گذشته عرضه شده است.
رئیس شورای هماهنگی دفاع مقدس سیما تصریح کرد: البته رئیس سازمان صدا و سیما هم به این مسئله توجه بی نظیری نشان داده‌اند و در واقع خط قرمزی که قبلا برای پخش این آثار تعیین شده بود را به شدت شکست و گفت که پخش تصاویر موجود در آرشیو به غیر از تصاویر خصوصی کاملا آزاد است و هیچ اشکالی ندارد.
وی ادامه داد:حتی در برخی از این تصاویر که پخش می‌شوند،حضور بعضی از گروه‌های چپ، مارکسیست، ملی‌گرا و... که در ایام انقلاب بعضا در صحنه‌های تظاهرات حضور داشته‌اند نیز مشهود است.و جالب این است که به هر حال این تصاویر مستند حکایت می‌کنند که همه با هر سلیقه و تلقی سیاسی که داشتند زیر بیرق و پرچم امام خمینی و انقلاب اسلامی کار کرده‌اند.
وی تصریح کرد: برخی گروهها مدعی‌اند،امام خمینی (ره) آمده و از شرایط موجود فرصت طلبی کرده است. در حالیکه این تصاویر به خوبی مشخص می‌کند که چه کسانی فرصت طلب بوده‌اند و توده عظیم ملت به نام اسلام و خواهان جمهوری اسلامی و برای حکومت اسلامی و در تبعیت از امام آمدند و آنقدر این موج بزرگ و سیل عظیم بود که همه را با خودبرد و همه گروه‌های ملی گرا، چپ و... همه در ذیل امام و انقلاب اسلامی قرار گرفتند.
وی افزود:بعد از انقلاب برخی از آنها آمدند و سهم خواهی بیشتر از حد خود کردند. ما پس از گذشت 29 سال و با تثبیت خیلی جدی نظام جمهوری اسلامی هیچ نگرانی در پخش تصاویر موجود نداریم.
وی درباره اعلام فراخوان عمومی برای جمع آوری عکس‌ها و فیلم‌های دوران انقلاب در آرشیوهای شخصی نیز گفت: فراخوان جمع آوری عکس و تصاویر دوران انقلاب چندین بار اعلام شده و در دهه اول انقلاب یکی از موضوعاتی که هر سال در جشنواره فیلم فجر تعقیب می‌شد همین جمع آوری آثار بود و در حال حاضر نیز این فراخوان در برنامه 1404 که در حال حاضر از شبکه تهران در حال پخش است اعلام می‌شود.
رجبی معمار در ادامه گفت‌گوی خود با فارس گفت: ما آرشیو بزرگی در مرکز صدا و سیما داریم که این آرشیو از ابتدایی که رادیو و تلویزیون در ایران آغاز به فعالیت کرده،تصویرهایی دارد زیرا یکی از ملزومات ضروری‌ بنگاه برنامه‌سازی آرشیو است و آرشیو رادیو و تلویزیون هم از قبل از انقلاب هست و بسیاری از تصاویر مانند کارهای نمایشی،مستندات،اخبار و... در آن نگهداری می‌شود. بعد از انقلاب هم تصاویر فراوانی از انقلاب توسط خود رادیو و تلویزیون تهیه شده و مقادیر زیادی از تصاویر هم مردم یا خبرنگاران و گزارشگران خارجی تهیه کرده بودند که خریداری و جمع آوری شده و بر آرشیو صدا و سیما افزوده شد.
وی تصریح کرد:در ایام دفاع مقدس حجم عظیمی از تصاویر جدید و مستند مربوط به جنگ هم به آنها اضافه شد و آنچه که ما الان در کشور داریم، آرشیو گسترده‌ای از تصاویر انقلاب و دفاع مقدس است که در آرشیو مرکزی صدا وسیماست و مقادیری تصویر نیز در مراکز صدا و سیما و در استان‌هاست که کپی‌هایی هم به تهران داده‌اند.خیلی از مراکز رادیویی و تلویزیونی استانی هم تصاویر محلی از دوران انقلاب و جنگ دارند.
وی ادامه داد: در مورد ایام انقلاب چند مرکز دیگر مانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی یا سازمان ملی اسناد کشور که مرتبط با کتابخانه ملی کشور است هم یکسری عکس و تصاویر دارند. دوستان ما در وزارت اطلاعات نیز از اموال و تصاویر و عکس‌هایی که در منازل بزرگان رژیم گذشته یا بعضی مراکز دولتی یا در ساواک بوده تصاویری دارند که این آرشیوها الان همه شناسایی شده‌اند و برای بدست آوردن این آثار،بین صدا و سیما و مراکز دیگر ارتباط خوبی به وجود آمده است.
رجبی معمار در ادامه اظهار داشت: در مورد دفاع مقدس،حجم وسیع‌تری از آرشیو در مثلا مؤسسه فرهنگی روایت فتح وجود دارد که شاید برخی از آنها تصاویر بی‌نظیری است چون فیلمبرداری‌ها از شجاعت و ایثارگری‌های خاصی برخوردار بوده‌اند یا در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، آرشیو کم نظیری در مورد جنگ وجود دارد که بخش زیادی از تصاویر توسط گروه 40 شاهد تهیه شده است.
وی در ادامه درباره نحوه نگهداری این آثار نیز گفت: تلاش بر این است که همه این تصاویر از جهت فنی و نگهداری، در محل‌های مناسب و با دقت نگهداری شوند. آن بخش از تصاویر هم که بر اثر مرور زمان آسیب دیده‌اند و بعضا به صورت 8 میلی متری یا 16 میلی متری بوده و در طول زمان ریختگی پیدا کرده،با استفاده از نرم افزارهای جدید رایانه‌ای و تا جایی که مقدور است، بازسازی شوند.
گفتگو از مریم فیروزفر
فرهنگی بازدید : 19 دوشنبه 22 تیر 1394 نظرات (0)

تهاجم فرهنگی: زنان یا مردان؟


در اکثر کشورهای دنیا، شاهدیم که سبک زندگی غربی به طور جدی پذیرفته شده و مردم، به خصوص جوانان، در تلاش برای تغییر شرایط زندگی خود و تبدیل آن به الگوی غربی هستند. اسم این روند را هر چه بگذاریم، تهاجم فرهنگی یا تعامل فرهنگی، تبعات زیادی برای ملل درحال‌توسعه داشته است.

تاثیرپذیری از فرهنگ غرب، هم در زنان و هم در مردان، بسیار دیده شده است. اما بعضی مطالعات نشان می‌دهد که زنان بیش از مردان، از فرهنگ غرب تاثیر می‌پذیرند. مطالعات مشترک روانشناسان دانشگاه نورثامبریای انگلستان و دانشگاه زولولند آفریقای جنوبی بر روی زنان آفریقایی نشان می‌دهد که زنان آفریقایی، به شدت در تلاش برای تبدیل ظاهر خود به ویژه فرم بدنی خود همانند زنان غربی و آمریکایی هستند.

لاغرشدن و داشتن اندامی متناسب، یکی از مهمترین دغدغه‌های امروز زنان آفریقایی است که این مطالعات نشان می‌دهد افراد برای اینکه امروزی‌تر و مدرن‌تر به نظر بیایند و بیشتر تحت فشار خانواده یا دوستان، به این کار اقدام می‌کنند. بسیاری از این زنان مدعی شده‌اند که برای کسب قدرت بیشتر و انتخاب وضعیت جسمانی موردنظر خود دست به این اقدام زده‌اند و مایل نیستند از اوامر و نصایح پدران یا همسران خود تبعیت کنند. آنان می‌خواهند با اندام لاغرتر، بهتر مردان را جذب نمایند.

یکی از پژوهشگران این پروژه، خانم ژولی سید، اذعان می‌دارد که اگر چه در ظاهر، زنان خود انتخاب می‌کنند اما باز هم فرم بدنی موردنظر مردان به آنان دیکته می‌گردد.

به هر تقدیر، مطالعات نشان می‌دهد فرم بدن و زیبایی ناشی از شرایط جغرافیایی و نژادی است و نباید زنان در تلاش برای همانندسازی خود با زنان غربی باشند. جراحی پلاستیک، به ویژه جراجی بینی، که در کشور ما نیز به شدت رونق دارد لطمات جدی را به سلامت زنان می‌زند و عملاً زنان ایرانی نمی‌توانند همانند زنان اروپایی از بینی کوچک و با فرم غربی برخوردار شوند.

منبع:Northumbria University, Newcastle, UK, 2004

www.northumbria.ac.uk

فرهنگی بازدید : 31 دوشنبه 22 تیر 1394 نظرات (0)

چالش درباره‌ی موزه‌ای از فرهنگ ایران در ارمنستان



"مارکو گریگوریان"، نه‌تنها هنرمند ارمنستان و ایران، بلکه فرزند هنر معاصر جهان است؛ بزرگداشت و حفظ میراث او حق تمامی کسانی است که جایگاه بلند هنرش را درک کرده‌اند. می‌دانیم، پس از درگذشت این هنرمند، آثار آفرینشی او و آن‌چه در سراسر عمرش گردآورده، به قصد برپاکردن موزه‌ای به ایروان منتقل شده بود، متأسفانه هنوز سامانی نیافته و حالتی بلاتکلیف دارند. ما دوستان و دوستداران مارکو، خواستار روشن‌شدن وضعیت این آثار و ارایه آن‌ها به شایسته‌ترین شکل در ارمنستان یا ایران هستیم."

به گزارش خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این متن همان نامه‌ای است که آبان‌ماه گذشته حدود یک‌صد هنرمند نقاش و نویسنده‌ی ایرانی ذیل آن‌را امضا کرده و به سفارت ارمنستان تحویل دادند تا آثار و مجموعه‌های نقاشی‌های ایرانی و عتیقه مارکو گریگوریان که بیش از 30 سال پیش به‌نوعی از ایران خارج شده‌اند، در ارمنستان به موزه سپرده شود.

مارکو گریگوریان در سال 1989 به دعوت اتحادیه نقاشان شوروی به آنجا سفر کرده و از شهرهای مسکو، لنینگراد و ایروان دیدن می‌کند، پس از آن‌ تصمیم می‌گیرد ارمنستان را برای ادامه زندگی انتخاب کند. گریگوریان در سال 1991 نمایشگاهی از کارهای کاهگلی‌اش را در ایروان برپاکرده و به‌گفته‌ی خودش، در همان زمان با دولت ارمنستان مقدمات تاسیس موزه هنرهای خاور نزدیک را فراهم کرده است.

او در روسیه به‌دنیا آمده، در ایتالیا درس خوانده، در ایران افتخار کسب کرده و حالا موزه‌اش با همه‌ی آثار ایرانی و... در ارمنستان ثبت می‌شود.

ژانت لازاریان - هنرمند نقاش و روزنامه‌نگار - می‌گوید: مارکو قبل از مرگ، از این‌که وسایل موزه‌اش در ارمنستان، رسما به اسم خودش نبود، به این فکر افتاد که وسایل را پس گرفته در منزل شخصی که در ایروان، تغییراتی دهد و خانه شخصی‌اش را موزه کند؛ به این منظور خواسته بود که نقشه‌ی معماری آن‌را تهیه کند؛ مخارج آن هم حدود 400 تا 500 هزار دلار برآورد شد که متأسفانه اجل مهلت نداد. اکنون وزیر فرهنگ ارمنستان پیشنهاد را به وارث آن مرحوم کرده با کمک وزارتخانه، مرکز فرهنگی ایجاد شود.

به گزارش ایسنا، پس از پنج ماه از درگذشت مارکو گریگوریان، وزارت فرهنگ ارمنستان، درباره‌ی مجموعه اهدایی این هنرمند نقاش، در پاسخ به نامه‌ی جمعی از هنرمندان از جمهوری اسلامی ایران، که نسخه‌ای از آن در ختیار ایسنا قرار گرفته، چنین آورده است:

با مساعدت مراجع دولتی ارمنستان و با امکانات شخصی مارکو گریگوریان و حامیان وی، این مجموعه با بیش از 2000 نمونه در سال 1993 به ارمنستان منتقل می‌شود.

در سال 1995 کمیسیون مربوط تشکیل شده به دستور وزارت فرهنگ جمهوری ارمنستان، ارزیابی دولتی مجموعه را به اتمام رساند، که بر اساس آن بین وزارت فرهنگ جمهوری ارمنستان و مارگو گریگوریان در مورد اهداییه قرارداد منعقد شد.

در حال حاضر مجموعه‌ی اهدایی مارکو گریگوریان به نام "موزه خاورمیانه" تحت مراقبت دولتی قرار دارد. این مجموعه به‌طور کامل در مکانی با مالکیت دولتی - موزه هنر و ادبیات "یغیشه چارنتس" - نگه‌داری شده و بخش معینی از آن در چهار سالن نمایشگاهی موزه به‌نمایش گذاشته شده و از سال 1993 تاکنون تغییری در نمایش آن صورت نگرفته است.

حفاظت و نگه‌دای مجموعه و نمایش آن در موزه یادشده تا زمانی که برای "موزه خاورمیانه" مکان دیگری در نظر گرفته شود، ادامه خواهد داشت.

در بخش‌ دیگری از این نامه آمده است: مایلیم همچنین به اطلاع هنرمندانی ایرانی امضا‌کننده نامه گروهی برسانیم که پس از مرگ مارگو گریگوریان هیچ‌ یک از آثار وی، همچنین هیچ اثری از آثار هنری گردآمده توسط وی، برای تأسیس موزه به ایروان منتقل نشده است.

پس از تشییع پیکر مارکو گریگوریان، به منظور تحت حفاظت قراردادن آثار هنری و دیگر اشیای موجود در منزل شخصی وی، به نشانی ایروان، زهرا بیان، 52، از طرف وزارت فرهنگ جمهوری ارمنستان گروه تعیین شد. اعضای این گروه برای در معرض نمایش قرار دادن این اشیا و آثار به خویشاوندان مارکو گریگوریان مراجعه کردند. خویشاوندان مارکو گریگوریان پیشنهاد گروه را نپذیرفتند. مراجع دولتی جمهوی ارمنستان به خویشاوندان، نزدیکان و دوستان مارکو گریگوریان پیشنهاد کرده‌اند، در صورت رضایت وراث آن مرحوم، با امکانات دولت، در مکان منزل شخصی وی در ایروان یک مرکز فرهنگی و موزه به نام مارکو گریگوریان تأسیس کنند.

نامه به دولت ارمنستان با امضای کسانی چون حبیب‌الله صادقی، رضا نامی،سیدمحمد احصایی، آیدین آغداشلو، لیلیت تریان، جواد مجابی، محمدابراهیم جعفری، سیراک ملکنیان، عبدالحمید اشران، هوشنگ سیحون، سدراک نظریان و... همراه است.


تعداد صفحات : 13

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 155
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 191
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 193
  • بازدید ماه : 207
  • بازدید سال : 1,028
  • بازدید کلی : 8,206