عاشقی در پهنای آسمان

جام جم آنلاین: چند سالی بیشتر از حضور مداومش در عرصه هنر نمی گذرد، اما در همین زمان کوتاه توانسته کارهای متفاوتی را تجربه کند؛ اگرچه هنوز با پله های موفقیتش فاصله زیادی دارد. لاله اسکندری به واسطه حضورش در سریال خاک سرخ بازی خوبی را از خود به جای گذاشت تا جایی که بعد از آن توانست تجربه کند که حضورش در این کار هم بسیار موفقیت آمیز و پسندیده بود.
او خیلی خوب توانسته بود ملیحه در رقص پرواز را بشناسد و او را به نوعی خلق کند. با او در شبی به گفتگو نشستیم که آخرین قسمت این سریال پخش شد. رقص پرواز برای اسکندری کار شیرین و قابل دفاعی بود.
از حضورتان در سریال رقص پرواز بگویید.
تولید سریال رقص پرواز از تابستان سال 84شروع شد و من هم جزو آخرین افرادی بودم که به این طرح پیوستم . البته در ابتدا چندان مایل نبودم در این کار حضور پیدا کنم ؛ اما بعد پذیرفتم .
چرا؟
بازی در فضای جنگی ، آن جذابیت را برایم نداشت ؛ اما در نهایت به خاطر متن و عوامل خوبی که در کار حضور داشتند، پذیرفتم .
این مجموعه جزو اولین کارهای شما به حساب می آید. از بازی خودتان راضی بودید؟
البته رقص پرواز جزو کارهایی است که من در میانه بازیگری ام انجام داده ام و فکر می کنم با توجه به حضور گلاب آدینه به عنوان بازیگردان کار، بازی نسبتا خوبی را به نمایش گذاشتم . بخصوص این که من تجربه کار با بازیگردان را در خاک سرخ هم داشتم . در هر حال ، رقص پرواز جزو کارهای خوب من است و دوستش دارم .
رقص پرواز را پس از خاک سرخ کار کردید، درست است؟
بله .
با توجه به اشاره ای که این سریال (رقص پرواز) به جنگ داشت ، چقدر توانستید آن فضا را درک کنید و حس تان را به مخاطب تان انتقال دهید؟
به هر حال به دلیل تجربه قبلی ام (خاک سرخ )، با این نوع از کار آشنا بودم . رقص پرواز یک عاشقانه جنگی بود که نشان می داد جنگ ناخواسته همه را درگیر خودش می کند و هیچ گریزی از آن نیست . من تلاش خودم را کردم تا بازی ام مصنوعی نشود و مخاطب در همه لحظه ها با من همراه شود.
به هرحال فکر می کنم آنهایی که با فضای جنگ آشنا بودند، توانستند واقعیت زندگی ملیحه را درک و با او ارتباط برقرار کنند.
نقش ملیحه چه ویژگی تازه ای برای شما داشت؟
ملیحه شخصیت محکمی داشت من هم کاراکترش را دوست داشتم فکر می کنم در سال های اخیر جزو موفق ترین کارها بوده است . به هر حال تجربه جدید و قابل دفاعی برایم بود.
خاک سرخ و رقص پرواز هر دو موضوع مشترکی را دنبال می کردند که آن هم جنگ بود اما می خواهم بدانم چه تفاوت و شباهتی بین رقص پرواز و خاک سرخ قائل هستید؟
شاید تنها شباهت شان پرداختن به دوران جنگ باشد اما هر کدام به تنهایی زوایای مختلفی از آن دوران را بررسی کرده بودند مثلا فضای رقص پرواز، فضای ارتباطات آدم هاست و در کل سریال شما اسلحه ای دست کسی ندیدید. علاوه بر آن فکر می کنم بیننده با دیدن این کار هیچ خلایی احساس نمی کرد چون ریتم و مونتاژ کار بسیار مناسب بود.
درباره خاک سرخ هم نمی شود ارزش های آن را نادیده گرفت ؛ چون این کار هم جزو بهترین کارهای ژانر دفاع مقدس بود و حتی برای کسانی که جنگ را تجربه نکرده بودند، خیلی واقعی و ملموس بود برای خودم هم چون اولین حضور پررنگم در قاب تلویزیون بود، بسیار دوست داشتنی است.
فکر می کنید رقص پرواز توانست در همین 7 - 6 قسمت تمام حرفش را بزند؟
فکر می کنم. البته در زمان تصویربرداری این کار دوست داشتم قسمت های بیشتری ضبط می شد. مثلا به جای هفت قسمت ، به 13 قسمت تغییر پیدا می کرد اما آقای مرادپور اعتقادشان براین بود که همین 6 - 7 قسمت کفایت می کند. به هر حال همین که مخاطب رقص پرواز را دیده و با آن ارتباط برقرار کرده ، یعنی این که این مجموعه به هدف خود رسیده است.
اصلا بازی در یک سریال جنگی چقدر سخت است؟
قطعا انرژی بیشتری را می طلبد. بخصوص این که ما در شرایط آب و هوایی سختی هم کار می کردیم . در قزوین و در سرمای 20درجه زیر صفر. ولی خدا را شکر نتیجه زحمت مان راضی کننده بود و فکر می کنم خستگی از تن عوامل آن بیرون رفت .
چه شد که بعد از خاک سرخ باز هم تمایل پیدا کردید در یک کار جنگی حضور پیدا کنید؟
وقتی استحکام فیلمنامه و عوامل خوب را دیدم ، احساس کردم رقص پرواز یک کار هدفمند است . وقتی هم که کار شروع شد، متوجه نکته سنجی و توجه آقای مرادپور شدم و مطمئن شدم قرار است اتفاق خوبی بیفتد. ضمن این که آقای مرادپور قبلا سجاده آتش را بر اساس همین فضا ساخته بودند به هرحال از اعتمادی که به ایشان کردم ، راضی هستم و خوشحالم .
بازی آقای مهدی هاشمی در این کار بسیار دیده شده و ایشان توانستند بازی قابل توجهی را به نمایش بگذارند. به عنوان بازیگر مقابل او، چه احساسی داشتید؟
خب به لحاظ بازی ، بار کمدی داستان بر دوش ایشان بود و من هم بار ملودرام و عاطفی را به دوش می کشیدم . اما با وجود این که کاراکترهایمان متفاوت بود، مشکلی نداشتیم . یادم می آید در همان زمان تصویربرداری من به آقای هاشمی گفتم شما می خندانید و من می گریانم . موقعی که داستان به سمت ملودرام می رفت ، به دلیل عواطف و احساساتی که مربوط به ملیحه می شد، حضور ملیحه پر رنگ تر می شد و در قسمت های کمدی هم که آقای هاشمی با بازی خوب شان توانستند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کنند. بویژه این که تا پیش از آن شخصیت هایی مثل یاوری و ملیحه را کمتر دیده بودیم . به هر حال تضاد رفتاری این دو بسیار دیده شد و جالب بود.
خانم اسکندری ، خودتان کدام یک از سکانس ها را دوست داشتید؟
کل مجموعه برایم جالب و دوست داشتنی بود ولی سکانس آشنایی با دکتر یاوری در قطار و سکانس بعد از اتاق عمل که همه چیز تعریف می شود را خیلی دوست داشتم . بعلاوه با توجه به کمبود امکاناتی که وجود داشت ، فکر می کنم سکانس پایانی (یعنی همان باز شدن در هواپیما) هم خوب از آب در آمده بود.
حس خودتان از این سکانس چه بود؟
با توجه به کمبود امکاناتی که داشتیم ، کار سختی بود. به لحاظ حسی هم خیلی برایم غم انگیز بود. ملیحه پس از این همه تلاشی که برای یافتن وحید کرد، در آخر فقط جسد او را دید و در نهایت حتی جسدش هم برایش باقی نماند و این خیلی سخت است که معشوقی به دنبال عشقش برود و او را این گونه از دست بدهد. البته آن دیالوگ یاوری هم که می گفت «مرده پرستی نکن »، خیلی به حس و بازی من کمک می کرد.
فکر می کنید رقص پرواز تا چه حد به واقعیت نزدیک بود؟
شخصیت های این کار کاملا واقعی بودند. ما در ارتباطی که با مردم جنوب داشتیم ، عنوان می کردند ما نفهمیدیم جنگ چگونه شروع شد و چه طور اتفاق افتاد. در این کار هم شخصیت هایی را دیدیم که بی دفاع بودند و ناخودآگاه درگیر جنگ و مسائل آن شدند. مثل دکتر یاوری که از او دعوت شده بود تا در جبهه حضور یابد یا حتی خود ملیحه که تنها به دنبال نامزدش آمده بود و از این نظر عاطفه و احساسات ملیحه به عنوان یک دختر شهرستانی کاملا باورپذیر شده بود. حتی ما در واقعیت آدم های زیادی مثل دکتر مولایی (شهاب حسینی) داشتیم که داوطلبانه رفتند و شهید شدند. بنابراین همگی این شخصیت ها در واقعیت مصداق داشتند.
رقص پرواز با وقفه زیادی پخش شد؟
بله . این کار در سال 84آماده پخش بود ولی به دلایلی که من هم از آن بی اطلاع هستم ، پخش نشد. ما از همان سال منتظر این کار بودیم که میسر نشد تا جایی که عوامل از پخش آن ناامید شدند. در ابتدا هم قرار بود در هفته دفاع مقدس پخش شود که باز هم نشد. تا این که بالاخره امسال و در این دهه روی آنتن رفت .
خوشبختانه چون قصه این کار به روز نبود، احتمال این لطمه خوردن کم بود ولی دیر پخش شدن آن اصلا اتفاق خوبی نبود، اما خوشحالم از این که با این همه وقفه ، باز هم توانست مخاطب خود را پیدا کند.
حالا که پس از چند سال بالاخره حاصل زحمتتان را در رقص پرواز دیدید چه حسی نسبت به آن دارید؟
به نظرم کار دوست داشتنی ای از آب درآمده بود. اصولا ما هر کاری را برای مخاطب انجام می دهیم و اگر مخاطب با کاری نتواند ارتباط برقرار کند، خب جای تاسف دارد، اما رقص پرواز یک کار گروهی و آبرومندانه بود.
چه نمره ای به بازی خودتان در این کار می دهید؟
به نظرم 17نمره خوبی باشد.
با پایان این کار موافق بودید؟ فکر می کنید پایان خوبی داشت؟
کلیت داستان به نظرم غافلگیرکننده بود؛ چون همه انتظار پایانی دیگر و متفاوت تر را داشتند. تخیلات ملیحه رفت و برگشت های زمانی همه و همه از نقاط مثبت این سریال به حساب می آمد. در تمام کارها می بینیم که در زمان حال هستیم و به زمان گذشته فلش بک می زنیم ولی در این سریال فلش فوروارد زده می شود. فکر می کنم هیچ چیز اضافه ای در این کار وجود نداشت و پایانش هم بسیار عالی و زیبا بود.
رقص پرواز...؟
یک عاشقانه جنگی .
ملیحه ...؟
دختری باجسارت .
اگر باز هم کاری در این زمینه و از این جنس به شما پیشنهاد شود، قبول خواهید کرد؟
نمی دانم . بستگی به شرایط آن کار دارد. این که چه کسی کارگردان است و قصه تا چه حد باورپذیر و قابل تامل است .
لاله اسکندری در عرصه بازیگری نیازمند به دست آوردن چه چیزی است؟
تجربه کردن . آن هم در زمینه های مختلف . در این صورت می توانم ادعای بازیگر بودن را داشته باشم .
کارگردان های محبوب شما؟
تقوایی ، بیضایی ، مهرجویی ، بنی اعتماد و... همیشه از دیدن کارهای این بزرگان لذت برده ام .
محبوبه ریاستی